اگر رنسانس در جست و جوی یافتن حکمت عملی و کاربردی در بازگشت به مفاهیم کهن و نوپردازی آنهاست وسعی دارد که فضای شهر خویش را بر این مبنا رقم زند، انقلاب صنعتی با عرضه حکمت عملی خویش مفهوم فلسفی جدیدی از شهر را به دست می دهد. اگر در دوران قدیم فلسفه از طریق حکمت عملی چهره شهر را می آراست و فضای آن را می پرداخت، در دوران جدید فلسفه شهرسازی راه خویش را از حکمت عملی آن جدا می کند؛ اندیشه و عمل از هم دوری می جویند