زندگی در هر شهری رنگ و لعابی دارد، زشتی ها و زیبایی ها دارد، غم ها و شادی ها دارد. اما در هر شهری که زندگی کنی و بر هر نقطه ی این کره خاکی سکنی گزینی، خواسته یا ناخواسته روزمرگی به سراغت می آید. روزمرگی خیلی هم چیز بدی نیست. روزمرگی یعنی جریان جاری زندگی ... یعنی وقتی زندگی برایت نه غمی دارد و نه شادی ... روزمرگی شاید یعنی وقتی زندگی یکنواخت می شود و یکنواختی زندگی یعنی بدون اینکه حب و بغضی داشته باشی "عادت" کرده ای به آنچه در اطراف تو "هست" و یا حتی "نیست" ... روزمرگی وقتی به اینجا می رسد، اتفاق خیلی بدی می شود ... جریان جاری زندگی چه زیبا باشد و چه زشت باز نیازمند بازنگریست ... زشتی ها می بایست برچیده گردد و زیبایی ها به کمال مطلق برسد ...
اما خیلی شایسته تر از ما برای نشان دادن واقعیت ما به خودمان، دیگران هستند. این دیگران هستند که زاویه ی نگاهشان به ما و روزمرگی هایمان بیرونی است و آنچه را می بینند که ما هرگز نخواهیم دید. اگر ما به کلیت شهری که در آن رفت و آمد می کنیم، عادت کرده ایم، دیگران جزئی ترین تفاوت های زندگی ما را برمی گزینند، به زیرذره بین می برند و "ما" را از ورای آن تعریف می کنند.
اینکه ما که هستیم لزوما با تعریف آنها مطابقت نمی کند، اما حداقل نگاه آنها آئینه ای است که زشتی ها و زیبایی های ظاهری شهرمان و منحصر به فردترین ویژگی های زندگی مان را به ما نشان می دهد. از این رو در این گزارش از اینجا و آنجا به جمع آوری عکس های گردشگران خارجی از اصفهان پرداخته ایم تا گوشه ای از نگاه و یا شاید تعریف آنان را از اصفهان، اصفهانی و زندگی در این شهر بازخوانی کنیم.
طبیعتا در نگاه توریستان آنچه که زندگی در شهر اصفهان معنا می شود بیش از همه اتفاقاتی است که در میدان امام (ره) و حوالی آن می افتد. 



میدان امام (ره) اصفهان فضایی شهریست که در عین تاریخی بودنش هنوز صحنه ی زندگی روزمره مردمان این شهر است. فضایی که هم تفرجگاه است و هم مرجعی برای تامین نیازهای متنوع و رنگارنگ مردم این شهر. همین جاری بودن زندگی در عرصه ی این میدان و سرزندگی آن است که مورد تحسین گردشگران قرار گرفته و این نکته را ویژگی فوق العاده ای برای این سایت تاریخی می دانند. 



از نظر برخی گردشگران حتی شکل پیک نیک رفتن مردم اصفهان در این میدان جالب است. یک توریست فرانسوی می گفت: «در هیچ جای جهان ندیده ام که مردم در پارک شهر زیرانداز پهن کنند و غذا طبخ نمایند و سفره بگسترانند.» 



بازار اصفهان با همه ی رنگارنگیش منحصر به فرد است و اساسا همین رنگارنگیست که آن را مستثنی کرده است از هر مرکز خرید دیگر. قدمت، گستره، تنوع مشاغل، حتی در کنار هم بودن کالاهای جدید و قدیم این بازار را ویژه کرده است. 



گاهی می توان گفت اهالی این بازار خود بر جذابیت های آن می افزایند. چرا که بازاریان قدیم اصیل ترین نسخه ی یک شهروند اصفهانی محسوب می شوند.



به غیر از رنگ و لعاب، رایحه ی کهنگی بازار و عطر ادویه جات و هزار قلم خوراکی موجود در بازار، از خاص ترین تجربیاتی است که تنها با حضور در این شهر می توان به دست آورد.



بازار اصفهان سرای هنرمندانی نیز هست که هنرشان خاص این شهر است. هنرهایی که سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر در حصار دروازه های همین شهر منتقل می شود. 

 

پیر باشند یا جوان، تفاوتی نمی کند. ضرب المثل «یکی برای همه، همه برای یکی» در وصف هنرمندان بازار اصفهان تجلی دارد که هنرشان همه جا به نام «اصفهان» جلوه گری می کند و بس.

 

جذابیت دیگر میدان امام (ره)، در این است که به واسطه ی همه ی این ویژگی ها، مکانیست که در آن تضارب سنت و مدرنیته حتی در رفتار آدمیان امکان تجلی می یابد و البته برخورد فرهنگ ها در آن صورت می پذیرد. 


به واسطه ی همین تفاوت هاست که اهالی فرهنگ های مختلف وقتی در اینجا به هم می رسند تلاش می کنند به هرگونه به اشتراکات بپردازند. همین چند روز پیش بود که یک زوج اروپایی از ایتالیا و آلمان را در میدان امام دیدم و می گفتند به ایران آمده ایم تا "اصلیت" خودمان را پیدا کنیم. از همین روست که "مردم" خیلی از اوقات سوژه ی اصلی عکاسی توریست ها می شوند. 


به علاوه از اصفهانی و ایرانی گرفته تا توریست های خارجی در پی کسب تجربیات نو و لمس اعجازهای خفته در معماری ابنیه این میدان هستند که گاه خاطره های جالبی را در ذهن رهگذران برجای می گذارد.

 

از مردمان گفتم. مردمان ایران زمین از قدیم روزگاران به واسطه ی گندمگونی چهره و چشم و موی سیاه، به لحاظ زیبایی چهره نیز مورد توجه شرقی ها و غربی ها بوده اند.  

   

برای همین است که حتی دیدن کودکان ایرانی و البته ساختار  و روابط خواندگی ایرانی ها برای توریست ها جذاب است. 


  
همین "نان" های پهن تنوری خودش یک دنیا حرف دارد از فرهنگ غذا و سفره ی ایرانی.


   
اساسا سفره ی ایرانی خود سخن بسیار دارد و جذابیتی لایتناهی که می تواند بهانه ای برای آوردن خارجی ها به کشورمان باشد. 



البته نه فقط سفره ی سنتی، بلکه سفره ی مدرن ایرانی هم به ذائقه ی بسیاری از توریست ها خوش و متفاوت می آید. 



نکته ی جالب اینکه توریست ها فقط به سفره خانه های سنتی نمی روند، بلکه غذاهای از غرب آمده را نیز در این شهر امتحان می کنند و مطمئنا با نمونه های خارجی مقایسه! 



اما مهمتر از نان، درد این شهر "آب" است. اصفهان از ایام قدیم به شهر "آب و آئینه" معروف بوده است. حوض های آب هرچند امروز کم کم از خانه هایمان رخت بربسته اند اما هنوز هم به عنوان المان هایی مهم در طراحی شهری اصفهان مورد توجه قرار دارند. 



در معماری اکثر مساجد قدیمی ما "حوض آب" عنصری پابرجاست و زندگی ماهی های کوچک قرمز در حوض مسجد محل نوستالژی کودکی بسیاری از ما اصفهانی هاست. 


  
شهر ما نوستالژی دیگری هم دارد که غم آن همین آب است. 



زاینده رود و پل هایش نیز به اندازه ی میدان امام (ره)برای این شهر زندگی بخش و حرکت آفرینند. 



اما علاوه بر آن مامن و پناهگاه هم هستند و این را خارجیان نیز به خوبی دریافته اند. 







اما چه می توان کرد با این غم زمانه که اینگونه ساحل را جا می گذارد و در مقابل چشمان آشنا و بیگانه می خشکد؟!



اینک زاینده رود دیگر تنها برای ما نوستالژی نیست. بلکه مردم جهانی که گردشگران نمایندگان آنهایند بر تشنگی لب زاینده رود حسرت می خورند. 

منبع:ایمنا