فوتبال ، عرصه های فرهنگی هم دارد .یکی از تماشاگران مراسم افتتاحیه جام جهانی  2010 روی مقوایی نوشته بود :

«من اینجا هستم » .این مقاله در اهمیت و کم و کیف " آنجا بودن " است .

هنوز در آفریقای جنوبی ، سخنان رهبران کنگرۀ ملی آفریقا وآلبرت لوتولی ، نخستین آفریقاییِ برندۀ جایزۀ نوبل طنین انداز است که : هر کس آفریقای جنوبی را وطن خود برشمارد ، جدا از وطن وملیت اش ، از مردمان آفریقای جنوبی محسوب می شود . هیچ جایی برای نژادپرستی و نژادپرستان باقی نمانده است .


چهل سال بعد ، از روز 11 ژوئن 2010 ، آفریقای جنوبی با یازده زبان رسمی اش ، محل برگزاری یکی ازبزرگترین  گرد همایی های  ورزشی جهان است که تا 11 جولای بطول می انجامد . علامت (لوگو) یازده رنگ جام جهانی به افتخار آن 11 زبان و یازده قوم با 11 رنگ (وهر یک به نشانه حضور یکی از یازده بازیکن ) طراحی شده ونام توپ جام جهانی جابولانی گذاشته شده که به زبان بانتویی  « بر پا داشتن جشن وشادی همگانی ) است . تعداد 1500 تن از مردمان بانتو ، زولو ، خوزا ، باسوتو ، باپدی ، بچوآنا ، شانگان ودیگران در لباس های سنتی خود آمدند . آنها مردمان آفریقای جنوبیِ امروز بودند که تقریباً تمام داستان نویسان وشاعران بانتو در دهه های بیست وسی ، با اشاره به پدران آنان می گفتند :

 « مردمانی باچنین گذشته شکوهمندی نباید برده باقی بمانند » .

فوتبال در سطوح مختلف با خود یک مجموعه ضابطه ، واژه ، اصطلاح ،  ابزار ، ساختمان ،حرفه ، مراسم و تخصص ها آورده  و نتایح جانبیِ فراوان از جمله حادثه ، آرزو ، همبستگی ملی و یأس همراه داشته  ومحل تجلیِ رفتارها ی فردی و فرهنگیِ بازیکنان و مخاطبان بوده است .

      یک خوانندۀ کلمبیایی و گروه فرشلی گراند ، واکا واکا ، سرود رسمی بازی ها را به انگلیسی واسپانیولی خواند . واکاواکا از روی یک ترانۀ  ارتشی ، به اسم زانگالوا ساخته شده است  و از فوتبالیست ها می خواهد در رزمگاه ورزش انتظارات مردم را در سطح بالا نگهدارند :

 امروز روز شماست باور کنید .

 شما راه را هموار کرده اید باور کنید

 بعد گروه کر مذهبی انجیلیِ سووتو ، سرود « نشانۀ پیروزی » را خواند . 

   فیفا به تیم های شرکت کننده اعلام کرده بود که در استفاده از شعار های مذهبی و سیاسی بر روی زیر پیراهن های بازیکنان ، خود داری شود ولی تمام جام جهانی آشکارا عرصه نمایش های ملی ، قومی ،  مذهبی ، فرهنگی ، سیاسی وتبلیغاتی است . در برابر آنها  افراد ی  هم هستند که شعار های خود را به صورت تاتو در آورده اند. کاکا که مقّیدترین بازیکن جام جهانی 2006 معرفی شده بود ، در این بازی ها ، روی کفش اش به تبلیغات مذهبی پرداخت . کامرانی فر، کمک داور ایرانی نیز به روزنامه اطلاعات (24 خرداد 1389 ) اعلام کرد که دوستانش برای موفقیت او به حرم حضرت اما رضا (ع) رفته دعا خوانده وگریه کرده اند » .

      در زندگی و رقابت جهانی مهمترین عامل عبارت از حضور و بعد هم ماندن تا آخرین لحظه است . اما درخشش های لحظه ای هم در خاطرۀ تاریخ می ماند .  در میانۀ زمین ، یازده قهرمان سیاه ، همانند اسطوره های آفریقایی ظاهر شدند . ده نفر ایستاده گرد فردی نشسته حلقه زدند ودوربین از فراز استادیوم ، روی کابلی طولانی به انها نزدیک شد . دوروز بعد دروگبای با شکوه نیز در جمع فرزندان ساحل عاج ، روی زمین چمن ، به نیایش پرداخت تا رو در روی فرزندان پرتغال (بندرکاله ) قرار گیرند . آنجا ، انباشته از این لحظه هاست .  من  اغلب به دور دست تر از زمین چشم می دوزم  و در ذهن خودم خاطرۀ میادین گذشته را بیاد می آورم . در نقاشی های کتاب رستم نامه و حتی در نگارگری ها و پرده های قهوه خانه ای هنگامی که قهرمان در میانۀ میدان مبارزه می کند . در دوردست از پس تپه ها یا پشته هایی، نظاره گران ایستاده اند و پرچم ها در باد  می رقصند . در مسابقه شب هنگام آرژانتین – یونان دقیقأ چنین تصویری را دوباره می دیدم . مردمانی در دوردست در سایه ایستاده بودند و پرچم ها در باد و در هیاهوی نظاره گران و کرناها  بودند  . گویی همۀ آنها در آرزوی رقصی چنین در میانۀ میدان اند و میدان " آن جاست "  . میدان جای خود را از زمین چمن به حاشیه ها گسترده است .

      در مسابقه آفریقای جنوبی ، مکزیک ، یکی از تماشاچیان ، عروسک پلنگی را درآغوش داشت . نشانه مسابقات هم زاکومی ، یک پلنگ آنتروپومورفیک (انسان مانند ) است . زا (Z A  )مخفف بین المللی آفریقای جنوبی و کومی به معنای «ده»  ( آفریقای جنوبی 2010) وبه زبان Xhosa  نیز به معنای « به سوی من بیا » ست . زاکومی مانند لباس بازیکنان میزبان سبز وزرد است .

مسابقه مکزیک - آفریقای جنوبی و مکزیک - فرانسه ، نمایش هویت فرهنگی بود . تماشاچیان مکزیکی ، با ماکت عقاب وپرچم سبز ، سفید ، قرمز آمده بودند با عقابی بر درخت کاکتوسی روی تخته سنگی در جزیره ای . عقاب گردن ماری را به منقار وتن اش را با چنگ گرفته می فشارد . مکزیکی ها با این تصویر ، سرزمین مقدس آزتک ها را به یاد می آورند و قهرمان سیاهپوست آبی پوش فرانسوی ، هنگامی که سرود مارسی یز را می خواند ، گریه کرد ومن را به یاد رولان بارت وتفسیر نشانه شناختی روی جلد پاری ماچ انداخت . پخش سرود مارسی یز که حکایت آمادگی برای رزم علیه ستم است ، در آغاز یک مسابقه می تواند برانگیزاننده باشد . حتی اگر بدانیم که در اینجا مبارزه ای علیه ستم وجود ندارد  :

         بپاخیزید فرزندان میهن

          روز سرفرازی رسیده است

          لشکر ستم پیشه برابرمان  صف کشیده است

          به  صدای آنها  گوش بسپار

    آن سربازان هراسناک

     به میان ما می آیند

 تاگلوی فرزندانتان را بدرند .

    چند روز بعد جونگ ، فوتبالیست کره شمالی نیز در لباس سرخ فام خود ، هنگام پخش سرود ملی کشورش ( که ای خورشید بر نقره و طلای این سرزمین بتاب ) اشک می ریخت . یادم می آید بعد از جنگ ، اولین بار که پای به خرمشهر نهادم ، چنین حسی داشتم . هنوز از روی پل نگذشته بودم که شروع شد . رفتار های آدمیان ، دارای معانی ثابتی نیستند نمی دانم جونگ برای چه گریه کرد ( برای فدا کردن خود در راه تاریخ ملتی پنج هزار ساله بود که می گریست ؟) . آیا گریۀ جونگ ، هم معنای گریۀ بازیکن سیاهپوست فرانسوی بود؟ . هنگامی که ژی یو نام ، زنندۀ گل کرۀ شمالی به برزیل ( در دقیقه 89 ) هنگام خروج از زمین ، پیراهن سرخ تیم ملی را از تن در آورد ودر زمستان آفریقای جنوبی لخت شد ، بنظرم یک واکنش سیاسی بود ،  ولی پیراهن از تن در آوردن یک هیجان رایج در زمین های ورزشی است  و البته  گاهی هم لباس ها تعویض می شود . ژی یو نام ، پیراهن سرخ را از تن در آورد و کاپشن سیاهش را پوشید تا سرما نخورد . در سرزمینی که گمان می کردم هم معنای نامش « همیشه گرم » است ، چنان سرد بود که بازیکنان فرانسه ( وشبی بعد بازیکنان ساحل عاج ) روی پاهایشان پتو انداخته بودند . فرانسوی ها خروس های خوش شانسی را با خود آورده بودند ولی دو بر صفر به مکزیکی ها باختند . دومنک سر مربی فرانسه گفته است آنها برای برد از آفریقای جنوبی ، محتاج معجزه اند . یک جادوگر آفریقایی، برد آرژانتین را پیش بینی کرده است . پیش ازاو یک ریاضی دان آلمانی، از طریق فرمول هایش برد آلمان را  قطعی می دانست ولی آلمان ها زود هنگام بلیط برگشت را خریدند .

    برزیل ، پرتغال ، ساحل عاج و کره شمالی در گروه مرگ قرار داشتند . برزیل با  پیراهن زرد، هم رنگ زبرجد ( توپاز ) زرد رنگ برزیلی به میدان آمد و خواند که:

کرانه های آرامِ ایپی رانگا ( رود تاریخی در سائو پولو که پدرو اول در آنجا استقلال برزیل را اعلام کرد )

طنین غریو مردمانی قهرمان را شنید

و اشعه درخشان خورشید آزادی

سرزمین مارا غرق   اشعه نورانی ِ خود ساخت

 و تماشاگران برزیلی سامبا رقصیدند . آرژانتینی ها در مسابقه با نیجریه و کره شمالی ، همان لباس آبی فیروزه ای رنگ  مارادونا در مسابقات جام جهانی مکزیک 1986 را پوشیده بود ند و همراه  لیونل مسی آمدند با پرچمی که خورشیدی زرد رنگ و جوان در میانۀ رنگ سفید آن طلوع می کند و نیجریه ای ها که استقلال خود را در اول اکتبر 1960 در شهر لاگوس جشن گرفتند ، قهرمانانی باستانی ، پرغرور و قدرتمند بودند . دومین روز ، روز بد آنها و روز خوب آرژنتینی ها بود . تماشاگران کره جنوبی انبوه بودند و علامت تای گوک به معنای ابدیت بر پرچم شان می درخشید ودر برابرشان یونان ایستاده بود . انگلیسی ها پرچم انگلیس  با سه صلیب سنت جرج سنت پاتریک و سنت اندرو  را روی گونه های خود کشیده بودند . یونانی ها از اقوام ایونی  ، لباس و کلاهخود سربازان یونان باستان را بر تن داشتند  و می خواندند :

ما ترا از قدیم می شناختیم

ای ذخیرۀ الهی

ما ترا  با انوار معرفت  چشمانت

 و در برق شمشیرت می شناختیم

یونانی ها ، با تماشای تصویر خویش بر تلویزیون غول پیکر استادیوم ، «کلاهخود » از سربر می داشتند . تماشاگران غنا ،ساحل عاج ، کامرون ، نیجریه ، الجزایر وآفریقای جنوبی ، فرهنگ خویش را بنمایش می گذاشتند و تماشاگران الجزایری در بازی با انگلیس ، نشانه های اسلامی داشتند . ابراز احساسات به تصویر خویش بر پرده و تمایل به « مشاهده شدن» ، پدیدۀ جدید تکنولوژیک در فوتبال دنیاست که از درون جوامع جدید به سینمای مستند و تلویزیون کشیده شد ودر استادیوم های ورزشی ، میل به دیده شدن ، وسیله ای برای رونق فوتبال و ایجاد نشاط در تمام لحظه های مسابقه در آمد و اینک درفرهنگی جهانی - رسانه ای ، همۀ ملت ها به دوربین و تصویر واکنش نشان می دهند . اما هنگامی که در مسابقه پاراگوئه – اسلواکی  ، تماشاگری کاملأ صورت خود را با رنگ قرمز - آبی - سفیدِ پرچم پاراگوئه پوشانده  بود  و  آن دسته از تماشاگرانی که ماسک می زنند ، به واقع خود را در نشانه های ملی کشورشان منحل می سازند . تماشاگران ژاپنی  صورت خود را سفید کرده وقرمزیِ خورشید تابان را روی بینی گذاشته بودند . آنها با این شمایل دلقک وار ، هرچه بیشتر توجه را از فرد به کشور معطوف می کردند و احیانأ به دنبال تفریح در یک سفر توریستی- ورزشی هم بودند .

    عاملیت فردی بیشتر در میدان فوتبال و در میان بازیکنان ،  مشهود است . البته بسیاری از  آنها هم برای من  در گروه خود شناخته می شدند . صرب ها در مسابقه با آلمان ، لباس سراسر سرخ بتن داشتند و هر یک صلیب سفید رنگی را بر سینه حمل می کردند که مرکز تقاطع خطوط افقی اش ،روی قلب بازیکن قرار داشت و صلیبی کوچک در مرکز تقاطع دیده می شد . لباس دروازه بان صربستان ،سراسر آبی بود و رنگی دیگر از پرچم ملی را نمایندگی می کرد . همچنان که لباس دروازه بان آمریکا ، یکپارچه نارنجی بود تا قرمز پرچم راتداعی کند . صرب ها هم مانند بسیاری از بازیکنان کشور های مسیحی ، هنگام ورود به زمین با دست راست زمین را مسح وبرسینه صلیب می کشیدند ، سنتی که ظاهراً از کشتی گیران ما وام گرفته شده است ، هنگامی که پای به تشک یاگود می گذاشتند ، رسم ادب بجای می آوردند .

    پرچم آلمان از بالا به پائین سیاه ،قرمز ،زرد است ولی بلوز فوتبالیست های حاضر در جام جهانی به طور سنتی سفید وبرای نخستین بار سه نوار سیاه ، طلایی و قرمز روی آستین طراحی شده به نوشته سایت رسمی لباس های جام یاد آور قهرمانان وتاریخ آلمان است .

    تماشاگران فرانسوی در مسابقه با اروگوئه , لباس قرن نوزدهمی و کلاههای قدیمی و ویگ بر سرداشتند و هنگامی که متوقف شدند رنگهای پرچم بر چهره های غمگینشان ، ماسید . همچنان که رنگهای قرمز وآبی بر چهرۀ آمریکایی ها هنگامی که دو گل از اسلوونی دریافت کردند ، داشت می چروکید که فوتبال ، شگفتی اش را نشان داد ورنگها دوباره جان گرفت .

    تماشاگران ، با رفتارهای خویش ، بازی را تفسیر می کنند . مشهود ترین تفسیر ، خروج تماشاگران آفریقای جنوبی در بازی با اروگوئه بود . آنها امید نداشتند که تیمشان دیگر بتواند بازی را ببرد و فرزندان رود حلزون ( اروگوئه ) با خیال راحت ، بازی را تمام کردند . درحالی که بنظر می رسید فرزندان آن یازده قبیله ویازده زبان ، همچنان به دمیدن آنها در وووزیلا های پلاستیکی  امید داشتند .

    تمام تیم ها دارای دو مجموعه لباس هستند ، لباس هایی که به عنوان میزبان می پوشند ولباسی که به عنوان میهمان بر تن می کنند . هر دو دست لباس ، رنگ های پرچم یا خاطره های ملی  با طرح های مختلف اند  . برخی کشور ها با رنگ هایشان شناخته می شوند ، لاجوردی پوشان، ایتالیایی ها هستند  که می خواندند :

ایتالیا بیدار شده است

کلاهخود اسکیپیو بر سر نهاده

 پیروزی کجاست؟

 درنخستین بازی با پاراگوئه مساوی کردند و در دومین بازی آبی پوش شدند و با نیوزیلند به تساوی رسیدند . لاله های نارنجی ، همان هلندی های ( فرزندان سر زمین پوشیده از درخت هستند ) که در ژوهانسبورک صفر بر دو دانمارک ( فرزندان دان های باستانی) ودر شهردوربان ، سامورایی های آبی پوش (ژاپنی ها) را یک بر هیچ بردند . و البته برخی تیم ها از جمله سوئیس (  سر زمین مرداب ) با مربی های سر شناس خود شناخته می شوند . مانند اوتمار هیتسفلد که در آخرین بازی دور اول ، اسپانیا ( جزیره خرگوش های کوهی ) و شاگردان دل بوسکه را شکست داد .

   اوتمار هیتسفلد ، از نخل سبز  دامنه های آلپ  هم مشهورترست .   بر پرچم این کشور نیزیک صلیب سفید قرن چهاردهمی  از جنگ های لوپن یادگار مانده است .

کامرونی ها چهار ستاره روی سینه راست دارند به نشانۀ دفعاتی که در جام ملت های آفریقا برنده شدندویک لوگوی شیر هم روی سینه ، سوزن دوزی شده است . و حامیانشان  سرود ملی کامرون را  می خواندند :

 ای کامرون تو مهد پدران مائی

مزار مقدسی که آنها در میان ما آسوده خاطرند .

اشک ها ، خون ها و عرق تنشان

 کشت زارها ، تپه ها  و دره های ترا آبیاری کرد .

ای سرزمین پدریِ ارجمندم

زبان از بیان ارزش تو قاصر است

چگونه دین ترا ادا کنیم؟

(و بخش کر با شور فراوان همسرائی می شد)

سرزمین امید سرزمین شکوه

ای تو زندگی وشادی بخش

تنها ذخیره مائی

همواره شرف و افتخار از آن توباد .

  وقتی که به" آنجا" آمدند همۀ تیم ها به جام فیفا چشم دوخته بودند . کره شمالی ، فرانسه وآفریقای جنوبی زود تر از همه کنار رفتند . گرچه در آخرین بازی تماشاگران آفریقایی بیش از همیشه بر وووزیلا های خود دمیدند ولی مکزیک و اروگوئه به مرحلۀ حذفی راه یافتند. توپ گرد، جادو را بر نتافت.  اسپانیایی ها در دور دوم در جنگ تن به تن با هندوراس (کشوری که کاشف اش کریستوفر کلمبوس آن را عمیق نامید) پیروز شدند  و در جدول ماندند  .

 سیلویو گاتزا نیگا ، مجسمه ساز اهل میلان ایتالیا ، جام را اینگونه وصف کرده است :

   خطوطی که از پایه نشأت می گیرد ، مارپیچ ، خود را بالا می کشد وبرای گرفتن جهان ، آغوش می گشاید . از تنش دینامیک وقابل ملاحظۀ بدنۀ مجسمه ، پیکر دو ورزشکار ودر لحظۀ شورانگیز پیروزی ، پدیدار می شود .

 در پایۀ مجسمه ، دو لایۀ مرمر سبز دیده می شود که در آن جای نصب هفده پلاک کوچک قرار دارد و تا سال دو هزارو سی وهشت ، بین کشور هایی  دست به دست می شود که نامشان روی پلاک ها  نوشته خواهد شد . از بین سی ودو کشور یکی می ماند   و از مجموع  مسابقات ، برخی حوادث  و نام برخی کشور ها ، و معدود بازیکنانی چون پله ، اوزبیو ، علی دایی ، زیدان ، مارادونا و یاشین در خاطرۀ جهان  حک می شود .

  جام جهانی عرصه نمایش  و رقابت فرهنگ ها ، کشور ها و افراد و به عبارت دیگر درک اهمیت  آنجا بودن است .

         

سرود ها عمدتأ از سایت مترو لیریک   ونام کشورها از list of country  and etymologies ترجمه شد .

ادامه دارد... 

قسمت دوم این مقاله را از اینجا بخوانید.

انسان شناسی و فرهنگ - محمد تهامی نژاد 

(جهت حمایت از نویسنده اصلی مقاله میتوانید لینک اصلی قسمت اول را از اینجا و قسمت دوم را از اینجا بخوانید.)


مجموعه ی تمامی مطالب "ویژه ی جام جهانی 2014" شارکده را از اینجا دنبال کنید.


نظرات خودتان را درباره ی این جام و تاثیرات فرهنگی آن بر روی جامعه برای ما بنویسید. همچنین دیگر مقالات ویژه ی ما برای جام جهانی را دنبال کنید و نظر دهید.
جهت حمایت از ما اگر از این مطلب خوشتان آمد آنرا در گوگل با دکمه +1 محبوب کنید و یا درفیس بوک محبوب نمایید همچنین این مطلب را توسط دکمه های اشتراک گذاری میان دوستانتان به اشتراک بگذارید.