در بین حوزه های مختلف جامعه شناسی، بحث جامعه شناسی خلاقیت عمدتا مغفول مانده است. هر چند خلاقیت در جهان و بخصوص در ایران از جایگاه خاص و ویژه ای برخوردار است و نقل هر مجلسی می باشد، اما جایگاه مشخص و ویژه ای در جامعه شناسی به آن اختصاص داده نشده است. هر چند به صورت کلی در مورد تاثیر فرهنگ بر خلاقیت مطالبی مطرح شده اما تمام این مطالب در حد همین جملات کلیشه ای و کلی همچون "تاثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی بر خلاقیت" باقی مانده است.

جهت اثبات این ادعا با مروری بر پایگاههای اینترنتی همچون پرتال جامع علوم انسانی(ensani.ir)، پایگاه مجلات تخصصی نور(noormags.com) و وب سایت بانک اطلاعات نشریات کشور(magiran.com) به عنوان منابع در دسترس مقالات نوشته شده در ایران، می توان حاکم بودن رویکردهای روانشناختی در مورد خلاقیت را کاملا مشاهده کرد. با جستجوی کلید واژه "خلاقیت"، در هر یک از این پایگاهها با حجم زیادی از مقالات روبرو می شویم که در حوزه های تخصصی روان‌شناسی و مدیریت به رشته‌ی تحریر درآمده اند.


از همین رو با توجه به اهمیت روزافزون خلاقیت در تمام حوزه ها اعم از علوم دقیقه و علوم انسانی و همچنین تاثیر تعیین کننده فرهنگ و جامعه بر آن، توجه بیشتر به این مسئله از زاویه ای جامعه شناختی لازم به نظر می آید.  لذا از این پس تلاش خواهد شد طی سطوری به شرح و بسط دیدگاه ها و نظریات مطرح در این زمینه پرداخته شود.


به سوی یک جامعه شناسی خلاقیت

خلاقیت به طور سنتی جایگاه حاشیه ای را در جامعه شناسی به خود اختصاص داده است و تا همین دهه های اخیر، تلاشهای معدودی از توسط جامعه شناسان جهت نظریه پردازی درباره ی خلاقیت انجام شده است(دومینگز 2000، یوآس 1996). مروری بر ادبیات خلاقیت بلافاصله اثبات می کند که در این حوزه تحلیل فلسفی و روان شناختی بیشتر از جامعه شناختی حاکم است. این سخن بدان معنا نیست که جنبه های اجتماعی خلاقیت توسط محقق نادیده گرفته شده است اما آنها اغلب به عنوان متغیرهای به صورت مبهم تعریف شده همچون "محیط اجتماعی" یا "تاثیرات اجتماعی" در لیست عوامل سازمانی، روان شناختی و فردی وجود دارند.


به این ساخت جامعه شناسی خلاقیت توجهی نشده در حالیکه درخور چنین توجهی بوده است. این نوشتار نخستین گام در پژوهش عناصری است که می تواند چنین جامعه شناسی ای را تشکیل دهد. این طرح بی درنگ این پرسش را مطرح می سازد: ارزش چارچوب جامعه شناختی برای فهم خلاقیت چیست؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا راههای فهم خلاقیت را بررسی خواهیم کرد، سپس ادبیات آنرا جهت شناسایی ابعاد اجتماعی گوناگونی که در تحقیقات پیشین راجع به خلاقیت بروز یافته اند مرور خواهیم کرد. از این مرور آشکار خواهد شد که رویکردهای جامعه شناختی حرف های زیادی برای گفتن دارند: خودِ معنای خلاقیت، روشها و فرآیندهای عمل خلاق و معیارهای قضاوت درباره ی خلاقیت که عمدتا توسط فرآیندها و ساختارهای اجتماعی ایجاد شده اند.


چالش قابل ملاحظه ای در صورتبندی جامعه شناسی خلاقیت وجود دارد. جامعه شناسی رشته ای جنجالی و در حال تغییر است(گیدنز، 1987). اتفاق نظری در مورد اینکه جامعه شناسی چیست وجود ندارد و قطعا راههای زیادی برای پرداختن به آن است. بنابراین از همین آغاز ذکر این نکته اهمیت دارد که نوشتار حاضر درباره ی کار به سمت نوعی خاص از جامعه شناسی خلاقیت است. این کوششی جهت پوشش همه ی موقعیت ها نیست. مدل جامعه شناختی مطرح می کند که بر کنش و عمل خلاق هم در سطوح شخصی و هم در سطوح گروهی تمرکز خواهد کرد و رابطه ی بین ساختارهای نهادی شده و عاملیت انسان را بررسی خواهد نمود. چنین مدلی درباره ی معنای خلاقیت پیش داوری نمی کند بلکه معانی شناور، نوظهور و برساخت شده اجتماعی فرض می شوند.


خوشبختانه این پروژه پیشتر در مسیر خود قرار گرفته است. همانطور که دومینگز اشاره می کند خلاقیت موضوع اصلی نظریه ی اجتماعی از آغاز قرن شده است. اگرچه خلاقیت "به عنوان یک جنبش نظری مرکززدایی شده آشکار شده است، با این حال هیچ پروژه یا هویت مشترکی در میان مروجین آن تعریف نشده است"(2000، 468). اهمیت خلاقیت به عنوان دغدغه ای نظری با "بحران جدید مدرنیته" مرتبط شده است:


ویژگی ناهمگون زندگی اجتماعی معاصر یعنی بازگشت به دولت و اتکای بیشتر بر مقررات خود جامعه، به بحران ظهور مدرنیته می افزاید و آنرا به موقعیت جدیدی در جامه شناسی جائیکه قطعیت با عدم قطعیت جایگزین شده است، هدایت کرده است.


دو رویکرد یعنی نظریه کنش خلاق یوآس(1996) و نظریه عمل بوردیو به عنوان نظریه های زمینه ساز خلاقیت در چارچوبی جامعه شناختی قرار گرفته اند. هر دو نظریه مورد بررسی قرار گرفته اند، اما نظریه بوردیو به عنوان نظریه ای که چارچوبی کاربردی تر را برای تجمیع یافته های تجربی از تحقیقات پیشین تدارک می بیند، ظاهر خواهد شد.


همچنین این نظریه دستورکاری را برای تحقیقات آتی بر روی خلاقیت پیش می نهد.


فهم خلاقیت

خلاقیت چیست؟ در تلاش جهت تعریف خلاقیت، محققان تمایل داشته اند تا تمایزی میان خلاقیت فردی و خلاقیت عمومی ایجاد کنند، که این تمایز دستاوردهای شخصی کمتر قابل توجه را از خلاقیتی که تاثیر و اهمیت تاریخی بسیار زیادی دارد را جدا می کند(سود، 1993، ن ک بودن، 1994). آمابیل دو"عنصر ضروری" در خلاقیت را بر می شمرد:


محصول یا پاسخی خلاقانه محسوب خواهد شد که هم دارای پاسخی باارزش یا صحیح، کاربردی، مناسب و جدید به کارهای در حال انجام باشد، هم این کار فعالیتی اکتشافی باشد نه الگوریتم دار(1996، 359). تعاریف سنتی به طور معمول بر یک یا بیش از یک جنبه از جنبه های سه گانه ی خلاقیت تمرکز کرده اند یعنی فرد خلاق، فرایند خلاق و محصول خلاق(بریکزمن، 1981، چیک سنت میهالی، 1996، سمیونتون، 2003).


 


برگرفته از:

Creativity and Innovation in Business and Beyond: Social Science Perspectives

and Policy Implications. Leon Mann and Janet Chan.2011.p.135

تالیف و ترجمه علیرضا غفاری (دانشجوی مقطع دکتری جامعه شناسی فرهنگی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران) - انسان شناسی و فرهنگ