«همسایگان عزیز، از صبر و شکیبایی شما به جهت مزاحمتهای احتمالی پروژه سپاسگزاریم». مواجهه با این جمله و نسخههای بیشمار شبیه آن، درست مثل این میماند که اول یک دعواى خیلی جدى بگویى ببخشید و بعد دهانت را باز کنى و احتمالاً چشمانت را هم ببندى و همه رکاکت لفظىاى را که در چنته دارى یک باره بیرون بریزى. با شتاب...
اولین بار که تابلوى زرد اطلاعات پروژه را برافراشته بر فراز زمین خالى کنار خانهمان دیدم، بعد از پشت سر گذاشتن شوک اولیه ناشی از نامِ ساختمانِ مسکونیِ در دستِ احداث (پارسا الیت )، از دیدن مدت زمان پروژه شوکه شدم. تابلوی زرد خبر از رخت بربستن دو سال و نیمه آرامش و پاکیزگی از خانه و آشیانهمان میداد. البته که عمق فاجعه را تا لحظه متوسل شدن به قرص خوابآور در شبهای آتی متوجه نشده بودم.
" قرار دادن هدفون در گوش و پناه بردن به انواع و اقسام موسیقیهای ایران و جهان، بالا و پایین کردن صفحات مختلف در اینستاگرام، رویاپردازى درباره سفر تابستانى، جا به جا شدن در تخت و عوض کردن مداوم جهت خواب، صلوات و قرائت حمد و سوره برای درگذشتگان، شمردن از یک تا صد و هزار و یک تکنیک دیگر هیچ کدام کارساز نیست. شکست در به خواب رفتن آن قدر طولانى مىشود که گرسنهام مىشوم و حالا غلبه بر شکم خالی هم به لیست مسائل شبانه اضافه میشود.
یک هفتهای میشود درست نخوابیدهام. به زورِ مجموعه تکنیکهاى توضیح داده شده در بالا ساعت سه و چهار نیمه شب خوابم میبَرَد و صبح زود به جای صدای ساعت با صداى یکى از دستگاههای فعال در کارگاه ساختمانی از خواب بیدار میشوم. بعد از یک هفته دیگر بیخیال تمام عوارض قرصهای خوابآور شده، یکی از آنها را با یک لیوان آب به همراه فحش و ناسزا به سازندگان این ساختمان مسکونی میبلعم و سعی میکنم خواب خوشی داشته باشم. آنقدر از بیخوابی و سر دردِ حاصل از آن کلافهام که حتی در غیاب قرص خوابآور چندتایی از آنتیهیستامینهای باقیمانده از سرماخوردگیهای اخیر را با هم میخورم و از مستی حاصل شده لذت میبرم.
صبح یکی از روزهایی که با صداى فرو رفتن یک وسیله مکانیکى عظیمالجثه در زمین، زودتر از موعد از خواب بیدار مىشوم (لازم به ذکر است که بنده جزو افراد دارای خواب سنگین جامعه به حساب آمده و بارها با صدای طوفانهای سهمگین حتی پلک از روی پلک برنداشتهام)، آن قدر عصبانى هستم که قبل از راهى شدن به سمت روزمرگى، درِ کارگاه ساختمانى مذکور را مىزنم و میخواهم که با مدیر پروژه صحبت کنم و مثلاً به شیوهای شبهمدنی از حقوق شهروندی حداقلی خودم دفاع کنم. مدیر پروژه سعى مىکند پاسخى در خور عبارت «الیت» نوشته شده جلوى کارگاه ساختمانىاش به من بدهد. مرا به صبوری فرا میخواند و وعده میدهد که این دستگاههای گوشخراش حضور موقتی خواهند داشت. البته او هم از حقوق خودش دفاع میکند و میگوید که بر اساس قوانین، ماشینهای حمل بار در طول روز اجازه تردد در شهر را ندارند. نتیجتاً چارهای جز کار شبانه و ادامه وضعیت فعلی نیست. "
حال سوالی که پیش میآید این است که آیا هیچ قانونی در بین قوانین و مقررات شهری وجود دارد که فکری به حال بیخواب شدن ساکنین شهرها و آسایش در محلات مسکونی کرده باشد؟ یا تنها عنصر مهم در معاملات شهر مثلث طلایی زمان، هزینه و کیفیت ساخت و ساز برای سودآوری هرچه بیشتر است که مجوز سه شیفته کار کردن را به بساز بفروشهای فعال شهرهایمان میدهد؟ آیا در کنار پرداختن به آسایش تردد سواره و تدوین قوانینی چون ممنوعیت عبور و مرور وسایل نقلیه باری در طول روز در سطح معابر، قوانینی هم برای آسایش شهروندان تدوین شده است؟ بعد از زدن به این در و آن در و پرسش از چند متخصص چنین به نظر میرسد که بله، قوانینی هم در این خصوص وجود دارد. متخصصین و آنهایی که سر از حقوق و قوانین مملکت درمیآورند ارجاع میدهند به «مقررات ملی ساختمان ایران، مبحث دوازدهم» که موضوعش ایمنی و حفاظت کار در حین اجراست و توسط وزارت مسکن و شهرسازی تدوین شده است.
با ذرهبین که لابهلای محتوای مبحث دوازدهم بگردید، چیزهایی پیدا خواهید کرد که مژده میدهد از توجهی هر چند حداقلی به حقوق ساکنین اطراف کارگاههای ساختمانی. در نخستین بخش از این سند، در تعریف ایمنی چنین آورده شده است که «ایمنی عبارت است از مصون و محفوظ بودن سلامت و بهداشت کلیه افرادی که در مجاورت یا نزدیکی (تا شعاع موثر) کارگاه ساختمانی، عبور و مرور، فعالیت یا زندگی میکنند». متأسفانه هیچ کجای این سند توضیحات بیشتری پیدا نخواهید کرد که مقصود از سلامت و بهداشت افراد چیست یا شعاع موثر به چه فاصلهای اتلاق میگردد. نتیجتاً ممکن است بیخوابیهای شما، سردردهایتان یا عوارض مصرف قرصهای خوابآور دخلی به سلامت و بهداشت نداشته باشد.
همچنین در مبحث دوازدهم مقررات ملی ساختمان آورده شده است که «شروع عملیات تخریب حداقل یک هفته قبل باید به اطلاع ساکنین ساختمانهای مجاور رسانده شود و عدم رعایت محدودیت فوق، فقط هنگامی مجاز است که عدم تخریب فوری بنا ایمنی را به خطر اندازد. لزوم این امر باید قبلاً به تأیید مرجع رسمی ساختمان رسیده باشد».
بعید میدانم هیچ کدام از شما تا به حال مثلاً نامهای دریافت کرده باشید که در آن اطلاع داده باشند قرار است از فلان تاریخ عملیات تخریب ساختمانِ به اصطلاح کلنگیِ بیخ گوشتان شروع شود. خب احتمالاً همه ساختمانهایی که تا به حال کوبیده شده و دوباره ساخته شدهاند نیاز به تخریب فوری داشتهاند که خدایی نکرده ایمنی به خطر نیفتد. لزوم تخریب فوری هم حتماً به تأیید مراجع رسمی رسیده است. بد به دلتان راه ندهید. ضمناً این نکته را هم مد نظر داشته باشید که مقررات ملی ساختمان همه مجریان را ملکف کرده است که قبل از شروع عملیات ساختمانی مجوز تخلیه مصالح و کار در شب را از مراجع ذیربط اخذ نمایند. پس جای نگرانی نیست. انشاالله که چنین میشود و همه آنهایی که کار شبانه میکنند مجوز اخذ نمودهاند.
مرور مبحث دوازدهم، حاکی از کور سوی امیدی است که قانونگذاران و تدوینکنندگان مقررات ملی ساختمان، گوشه چشمی هم به حقوق شهروندان ساکن در نزدیکی کارگاههای ساختمانی داشتهاند. البته که آسایش آنها را آنقدر مهم ندانستهاند که مثلاً یکی از مباحث مقررات ملی ساختمان را هم به حقوق بینوایانی اختصاص دهند که ناخواسته چند سال باید رفیق گرمابه و گلستان ساخت و سازها شوند و با خوب و بد آنها بسازند و بسوزند. اما خب همین چند خطی هم که به زور لابهلای قوانین موجود پیدا میشود با تمام نواقص و ایرادات فنی باز هم غنیمت است. به شرطی که اجرا شود. اساساً مقررات ملی ساختمان به چه دردی میخورند و چه الزامی برای رعایت آنها وجود دارد؟
میدانم که احتمالاً هیچ یک از شما مثل من هیچ وقت در زندگیتان نامهای دریافت نکردهاید که اطلاع دهد قرار است در آینده فلان ساختمان تخریب شود، اما طبق قانون، مقررات ملی ساختمان در سراسر کشور لازمالاجرا است. بر اساس ماده 34 قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان، «شهرداریها و سایر مراجع صدور پروانه و کنترل و نظارت بر اجرای ساختمان و امور شهرسازی، مجریان ساختمانها و تأسیسات دولتی و عمومی، صاحبان حرفههای مهندسی ساختمان و شهرسازی و مالکان و کارفرمایان در شهرها، شهرکها و شهرستانها و سایر نقاط واقع در حوزه شمول مقررات ملی ساختمان و ضوابط و مقررات شهرسازی مکلفند مقررات ملی ساختمان را رعایت نمایند. عدم رعایت مقررات یاد شده و ضوابط و مقررات شهرسازی تخلف از این قانون محسوب میشود». اما پرسش مهمتر این است که تا وقتی که خبری از نظارت نباشد چه کسی به فکر رعایت کردن قوانین دست و پا گیر میافتد؟
باز ارجاعتان میدهم به قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان، این بار ماده 35ام آن: «مسئولیت نظارت عالیه بر اجرای ضوابط و مقررات شهرسازی و مقررات ملی ساختمان در طراحی و اجرای تمامی ساختمانها و طرحهای شهرسازی و عمرانی شهری که اجرای ضوابط و مقررات مزبور در مورد آنها الزامی است، بر عهده وزارت مسکن و شهرسازی خواهد بود.
به منظور اعمال این نظارت مراجع و اشخاص یاد شده در ماده 34 موظفند در صورت درخواست حسب مورد اطلاعات و نقشههای فنی لازم را در اختیار وزارت مسکن و شهرسازی قرار دهند و در صورتی که وزارت یاد شده به تخلفی برخورد نماید با ذکر دلایل و مستندات دستور اصلاح یا جلوگیری از ادامه کار را به مهندس مسئول نظارت و مرجع صدور پروانه ساختمانی ذیربط ابلاغ نماید و تا رفع تخلف، موضوع قابل پیگیری است. در اجرای این وظیفه کلیه مراجع ذیربط موظف به همکاری میباشند». آیا واقعاً وزارت مسکن و شهرسازی بلند میشود در اقصی نقاط شهر دوره میافتد که ببیند کدام کارگاه ساختمانی خدایی نکرده خواب شبانه خانوادههای ساکن در ساختمانهای اطراف را به خطر انداخته است؟ معلوم است که نه.
پس اگر جزو بساز بفروشهای فعال مملکت هستید هیچ نگرانی به دلتان راه ندهید و به کار سه شیفته ادامه دهید. خطری در کمین نیست. اگر هم شهروندی بیخواب شود و مثل من دنبال احقاق حقوق پایمال شدهاش بگردد راهی برای اعتراض ندارد یا حوصله بوروکراسیهای پیچیده وزارت مسکن و شهرسازی و طی طریق طولانی برای رسیدن به ساختمان این وزارتخانه در تپههای عباسآباد را ندارد. فوقش میآید درِ کارگاه ساختمانی و کمی از خشمش را با مدیر پروژه تقسیم میکند که اگر خوب دلداریاش دهید دست از سرتان برمیدارد.
هیچ کس تنها نیست. زمین و زمان تهران و بسیاری کلانشهرها را با عبارت کارگاه بزرگ ساختمانى مورد خطاب قرار مىدهند. لابد آنها هم هفتهها و ماهها بىخوابى کشیدهاند که این عبارت را برای توصیف تهران کشف کردهاند. بیخود به راه فرار فکر نکنید. من هم گمان میکردم اگر محل زندگیام را عوض کنم از شر این ساخت و سازهای مداوم خلاص میشوم اما هیچ جای تهران در امان نیست.
همه تهران بدل به یک کارگاه ساختمانی بزرگ شده است. راه فراری نیست. به هر خانهای حداکثر بعد از ده سال برچسب کلنگی خورده میشود و باید کوفته شود تا عمارتی متناسب عصر جدید و در خور مدهای روز سر از پیکر زمین برآورد. حالا این وسط عدهای هم بیخواب شوند ملالی نیست. مهم چرخ سودآوری است که باید بچرخد.