این محیط است که آدم‌ها را می‌سازد. اتاقی را فرض کنید که در آن همه چیز آشفته است و چیدمان منظمی ندارد. برخورد اول فرد با این فضا اضافه کردن آشفتگی تازه‌ای بر بی‌نظمی موجود است. این اتفاقی‌ است که ناخودآگاه می‌افتد. در برخورد با محیط‌های بزرگ‌تر هم اوضاع به همین ترتیب است. نظم محیطی باعث می‌شود رفتار افراد هم با آن مودبانه‌تر و محترمانه‌تر شود. از همین رو هنر و نظم محیطی چگونگی رفتار آدم‌ها با فضا را تعیین می‌کند. این سوال را که تاثیر محیط و آدم‌ها بر هم چگونه است باید از جنبه دیگری بررسی کرد.

برای هر فرد پیاده یک فضای یک متری در اطرافش به عنوان محیط شخصی او تعریف می‌شود. از یک متر به آنطرف فضایی او را احاطه می‌کند. آیا ساختمان‌ها، معماری و فضایی که ساخته شده برای احاطه کردن او مناسب است؟ یک بافت صحیح و سالم دارد؟ پاسخ من «نه» است. هر کسی با توجه به سلیقه خودش مغازه‌اش را طراحی کرده است.

تهران ما فقط «ت»، «ﻫ»‍، «ر»، «الف» و «نون‌«‌اش زیباست. وگرنه هیچ چیزش نظم ایده‌آلی را که مردم در آن رفت و آمد کنند و تحت تاثیرش قرار بگیرند ندارد. این نظم ایده‌آل در عناصر بصری تعریف می‌شود که در یک فضای عمومی شامل ریزترین موارد می‌شود. به عنوان نمونه پیاده‌رو باید متناسب با دیگر عناصری باشد که با آن در ارتباط است. ساختمان‌ها باید آرامش خودشان را داشته باشند. حتی آلودگی صوتی هم بر روحیه مردم تاثیر می‌گذارد. فضاهای سبز که این روزها بر تعدادشان افزوده می‌شود و تبلیغاتی که روی در و دیوارهای شهر نصب می‌شوند همه عواملی هستند که محدوده شخصی آدم‌ها را در بر می‌گیرند.

در حال حاضر تبلیغات تمام سطح شهر را اشغال کرده‌اند. سرتان را به هر طرف که بگردانید یک تابلوی تبلیغاتی مقابل رویتان قرار می‌گیرد. به چراغ‌های راهنما تبلیغ آویزان است و دیوارها هم که با آگهی‌های تبلیغاتی کاغذ دیواری شده‌اند. همین مسائل اغتشاش ایجاد می‌کنند و این اغتشاش بر روحیه آدم‌های شهر تاثیر می‌گذارد. در هیچ کجای دنیا اوضاع به این شکل نیست. بله، تبلیغات یک پدیده قرن بیستمی‌ است، باید وجود داشته باشد و شکوفایی اقتصاد به آن بستگی دارد. اما همین امر هم باید پیرو یک نظم مشخص باشد. مردم چه گناهی کرده‌اند که کسی می‌خواهد «قوری‌تان» را بفروشد؟

به اعتقاد من تابلوهای کسبه یکی از معضلات اساسی‌ است که در یک گشت و گذار سرسری در شهر متوجه وحشتناک بودن اوضاعشان خواهید شد. هیچ چیزشان تابع هیچ قانونی نیست. مثلا برای یک بانک سه دهنه یک تابلوی هجده متری نصب کرده‌اند. در کنارش یک آبمیوه‌گیری یک دهنه هست که احتمالا در رقابت با تابلوی مغازه‌های کناری و به قصد دیده شدن در اندازه دوازده متری با پلات و بک‌لایت کار گذاشته شده است. تابلو‌های کسبه به نمایی روی نمای ساختمان تبدیل شده‌اند. بد بودن طراحی‌ تابلوها هم جای خود دارد. در همه دنیا تابلوی بانک‌ها فقط یک پلاک کوچک است. در هیچ کجای دنیا اداره‌ها تابلو ندارند و آنها هم فقط با یک پلاک مشخص می‌شوند. اما در خیابان‌های تهران همه مسابقه بزرگی تابلو دارند.

زمانی من این مساله را در شهرداری مطرح کردم. آنها هم از من خواستند طرحی برای اصلاح این مساله بدهم. قراردادی بستیم و برای نظم بخشیدن به تابلوهای کسبه کار را شروع کردیم. دو سال در این زمینه کار و تحقیق کردیم. با شهرداری‌های مختلف دنیا تماس گرفتیم. در نهایت بیست و چهار الگوی واقعی را در قالب ماکت در کنار دو جلد کتاب قطور آماده کرده و به شهرداری تحویل دادیم. برای ساخت الگوها در خیابان‌ها می‌گشتم و از تابلوهای مختلف عکس می‌گرفتم. در نهایت اندازه و طرح‌ها را بر اساس استانداردهای موجود در قالب الگو و ماکت ارائه کردم. قرار شد تابلوهای خیابان منوچهری را به عنوان خیابان نمونه که شخصیت خاص خودش را دارد بر اساس این استانداردها تغییر بدهیم. همه کارهایش را انجام دادیم و متراژها را تعیین کردیم. در همین مرحله بود که با تعویض مدیریت آن بخش شهرداری، کار برای همیشه مسکوت ماند و دیگر پی‌گیری نشد.

مشکل اینجاست که کسی واقعا به فکر اصلاح این امور نیست. حتی سازمان زیباسازی شهرداری هم فکری به حال این وضعیت نمی‌کند. شهرداری متعهد است که نگذارد این اتفاق بیافتد. درست است که مالکیت ساختمان متعلق به یک شخص یا ارگان است و عملکرد داخلی آن هم به همان‌ها ربط دارد. اما نمای بیرونی آن متعلق به مردم است. شهرداری باید صددرصد بر این مساله نظارت داشته باشد.

مثلا اگر شما بخواهید در لندن خانه‌ای بسازید شهرداری طرح نمای ساختمان شما را به اهالی کوچه ارائه می‌کند. با این توضیح که قرار است ساختمانی با این نما ساخته شود، آیا شما موافق هستید؟ یعنی تا این اندازه دقت دارند. در کشور ما هر کس سلیقه‌ خودش را اجرا می‌کند. در حالی که طرح نماهای ساختمان‌ها باید از طرف شهرداری و توسط یک کارشناس آشنا به امور، مشخص و تایید شود.

در وهله اول معمارها باید جوابگو باشند. اولین نکته‌ای که باید مورد توجه‌شان قرار بگیرد هماهنگی طرح با بافت اطراف آن است. اما معمولا این توجه صورت نمی‌گیرد. اغلب طراحان یک سری کاتالوگ خارجی دارند که آنها را نگاه می‌کنند و هر کدام را که به نظرشان زیباتر آمد بدون توجه به اینکه آیا با فضا و محیط اطرافش متناسب است یا نه پیاده می‌کنند. کارفرما هم طرح را می‌بیند و به‌به و چه‌چه می‌گوید. او که توجهی به مسائل تخصصی ندارد. حالا فرض می‌کنیم کار معمار درست نیست. مگر همه نقشه‌ها برای گرفتن مجوز ساخت به شهرداری نمی‌روند؟ آنجاست که باید جلوی این ناهماهنگی‌ها گرفته شود، که نمی‌شود. اینها تخلف است. تخلفاتی که معمولا با پرداخت جریمه حل و فصل شده و نادیده گرفته می‌شوند.

یکی دیگر از مشکلاتی که «منظر شهری» ما دارد آگهی‌های تبلیغاتی کوچک افراد و اشخاص و شرکت‌ها است. تبلیغاتی که در اندازه‌های کوچک و بزرگ به تعداد زیاد به در و دیوارها چسبانده می‌شوند. در همه جای دنیا برای آگهی‌هایی از این دست یک «زون تبلیغاتی» در نظر گرفته می‌شود. به این ترتیب هم چهره شهر آلوده و نامنظم نمی‌شود و هم کنترل روی آنها دقیق‌ و حساب شده صورت می‌گیرد. اما اینجا هر کسی تبلیغات خودش را در هر جا که می‌خواهد می‌چسباند. شهرداری می‌تواند با تعبیه مکان‌هایی در هر منطقه به صاحبان این تبلیغات امکان تبلیغ کالا یا خدماتشان را بدهد. باید سفره را برایشان آماده کرد و این وظیفه شهرداری است. مردم حق ندارند تبلیغات لوله‌بازکنی‌شان را هر جا که خواستند بچسبانند. باید برای این تخلف جریمه تعیین شود.

باید پارازیت‌های بصری را کنترل کرد. درست است که نمی‌شود کل تهران را عوض کرد اما باید تمهیدات تازه‌ای برای کاربردی کردن وضعیت فعلی اندیشید. اگر قرار باشد کار را به دست مردم بسپاریم که هر کسی کار خودش را می‌کند. این روّیه باید قانونمند باشد و بر رعایت این قوانین نظارت شود. وقتی این «زون‌های تبلیغاتی» وجود داشته باشد، مردم هم عادت می‌کنند به اینکه برای هر تبلیغی به مکان مشخصی مراجعه کنند. اینها را باید از جاهای دیگر دنیا که تجربه‌شان بیشتر است یاد بگیریم.

مساله مهم دیگر نقاشی‌های دیواری شهری است که نظام مشخصی ندارند و بیشتر آلودگی بصری ایجاد می‌کنند. از این گذشته متریالی که برای این نقاشی‌ها به کار می‌رود هم مناسب نیست. البته الان وضعیت بهتر شده و از موزاییک استفاده می‌کنند. موزاییک از ماندگاری‌ بیشتری نسبت به رنگ و روغن روی سیمان برخوردار است که شش ماه بعد از اجرا یا طبله کرده یا رنگشان می‌پرد.

در نهایت اینکه اگر قرار است شهری بدون آشفتگی داشته باشیم، نگاه مدیریت‌ها هم باید تغییر کند. کار را باید از اصلاح وضعیت فعلی شروع کرد. چیزی را که الان داریم کمی بهتر کنیم. تاسیس یک «شورای استتیک» در شهرداری و اصلاح قوانین از اقدامات عملی است که می‌تواند گام مناسبی برای شروع اصلاحات باشد. مردم ما نباید مجبور باشند سلیقه بد مدیران را مصرف کنند. باید مدیر و کارشناسانش کاردرست باشند. اگر این چند نکته را جدی بگیریم ظرف پنج سال خیابان‌ها خیلی آرام‌تر شده و آشفتگی های بصری به میزان قابل توجهی کاهش پیدا می‌کند. باید برای این هدف تلاش کنیم و شهروندان را نیز در آن دخیل بدانیم.

توسط: ق.شیوا