سقوط امپراطوری رم در قرن پنجم بعد ازمیلاد مسیح رشد شهر نشینی را در اروپا برای ششصد سال متوقف کرد . پیشرفت اسلام در قرن هفتم و حملات مردم شمال اروپا در قرن نهم نیز باعث رکود تجارت و انزوای بیشتر جوامع اروپایی گردید . جمعیت شهری به روستا بازگشت و شهرها کوچک و بی اهمیت شدند . برده داری و فتوحات جنگی از میان رفت . نظام اجتماعی باستانی اندک اندک فرو پاشید و از خاکستر آن نظام جدیدی سر برآورد که آن را نظام فئودالی یا فئودالیسم خوانده اند.
در این دوران اساس حیات اجتماعی در روستا بود نه شهر . سرزمین به اقطاع های بزرگ تقسیم می شد که هر کدام را بک فیف Fief می خواندند که به یک خاندان نجیب زاده تعلق داشت . در اینجا مراد ا زتعلق داشتن چیزی بیش از مالیکت صرف است . در اروپای آن دوره زمین کالا محسوب نمی شد و خرید و فروش آن نادر بود . رئیس خاندان اشرافی در هر اقطاع که همان ارباب فئودال یا لرد بود .[۱] در واقع حاکم ومالک یامالک الرقاب حاکم و مالک سرزمین بود و برجان و مال مردم ساکن در آن اقطاع وتمام زمینها و آبها و همه ذخایر و منابع تحت الا رضی و سطح الا رضی آنجا تسلط داشت . این قطعات سرزمین از یکدیگر مجزا بودند . اقتصاد هر سرزمین فئودالی خود کفا ،معیشتی و متکی به تولید محلی بود . پول مشترک واوزان و مقیاسهای یکنواخت در کار نبود .
اکثر مردم در روستاها بر روی زمین کار می کردند و سرف خوانده می شدند . سرف ها سهم معینی از محصول می گرفتند و حق داشتند نسل اندر نسل بر روی زمین کار کنند . و همینطور موظف به ماندن و خدمت کردن به ارباب خود ، از جمله انجام بیگاری برای او بودند. در آغاز رابطه سرف و لرد به صورت پیمان محدود به دوران حیات لرد بود . یعنی با پایان عمر ارباب سرف آزاد می شد ، اما با تثبیت نظام فئودالی این وضع عوض شد یعنی سرفها نسل اندر نسل وابسته به زمین و لرد شدند و حق ترک زمین و روستای خود را نداشتند و در صورتیکه فرار می کردند به شدید ترین وجهی مجازات می شدند . هر گاه زمین دست به دست می گشت سرفها نیز همراه زمین ارباب خود عوض می کردند . لردها اسب و سلاح داشتند و به همین جهت خود را شوالیه یا سوار کار می خواندند . به هنگام تهاجم خارجی لردهای محلی وظیفه داشتند از رعایا دفاع کنند . سرفها نیز موظف بودند به هنگام جنگ صفوف پیاده نظام لرد را پرکنند . خلاصه لردها راس و سرفها قاعده هرم قشربندی اجتماعی فئودالی را تشکیل می دادند .
با وجود این در دوران فئودالیسم شهرها کاملا از میان نرفتند . بلکه با جمعیت کم به بقای خود ادامه دادند . در آغاز شهرها در واقع فقط دراسم شهر بودند بیشتر قلعه بودند تا شهر [۲] حداکثر دو تا سه هزار نفر جمعیت داشتند . اغلب حتی از این هم کوچکتر بودند تا قرن نهم از آنجا که نه حکومتی در کار بود و تقریبا نه تجارتی شهرها بیشتر وظایف شهری خود را از دست داده بودند و نقش چندان مهمی در اقتصاد های اروپا ایفا نمی کردند .
پس از فروپاشی امپراطوری رم ، چندین قرن طول کشید تا حکومتهای پادشاهی ملی مجددا تاسیس شوند (اولین بار در فرانسه ) . در این فاصله تنها نهاد سرتاسری و فراملی کلیسا بود . به همین جهت این شهرهای کوچک به سرعت تحت حاکمیت اسقفها در آمدند . اساس حاکمیت کلیسای کاتولیک از طریق شهرهای رم قدیم بود . حال که امپراطوری از بین رفته بود اسقف ها قدرت دینی و دنیوی هر دو را تصاحب کرده بودند . شهر اروپای غربی ( civitas) که در دوران رُم باستان به معنای محل استقرار حاکم و پادگان امپراطوری بود در قرن نهم به بورگ(Bourg) تبدیل شد و معنای اسقف نشین (Episcopal City) را پیدا کرد . در واقع هر جا اسقف ناحیه ساکن بود شهر به شمار می آمد . این شهرهای قلعه مانند همچون جزایری در دریای اقطاع های فئودالی بودند و حتی به فئودال اجاره می پرداختند و اوامر او را اطاعت می کردند . در شهرها صنعتگران زندگی می کردند که نیازهای مناطق روستایی را برآورده می ساختند . لردها در قلعه های خود در روستا زندگی می کردند نه شهر .
احیای قرون وسطایی ( تجدید حیات شهر نشینی ):
ا ز قرون یازدهم به بعد بتدریج شهرها روبه تجدید حیات گذاشتند . حرکت بسوی شهرها به وجود آمد . شهرهای جدید بسیار ساخته شد وبسیاری از شهرهای قدیمی رومی حیات دوباره از سرگرفتند . این تحول تحت تاثیر مستقیم جنگهای صلیبی ( جنگهای میان مسلمانان و مسیحیان ) قرار داشت . افزون بر این بعضی پیشرفتهای تکنولوژیک مثل بازسازی خیش های دوران رم باستان که در سه محور می چرخید و کم شدن جنگ های دائمی میان فئودالها نیز بی تاثیر نبودند . جنگجویان صلیبی برای جنگ با مسلمین به مرز جهان مسیحی آنروز یعنی بیزانس می رفتند و با شهرهای اسلامی نواحی فتح شده و زندگی موجود در آنها نیز آشنا می شدند . وقتی این جنگجویان از امپراطوری بیزانس شهر نشین بر می گشتند با کالاهای تجملی و مصرفی شرق آشنا شده بودند و همراه خود کالا و فرهنگ مصرف و تجارت را به اروپای قرون وسطا منتقل می کردند و بدین وسیله رشد تجارت و شهر نشینی را سرعت می بخشیدند . بیرون دیوارهای اسقف نشین ها کاروان های تجاری مستقر می شدند . تحت تاثیر تجارت شهرهای قدیمی رومی و شهرهای جدید مجددا جذب جمعیت کردند . حول و حوش پادگانها و سواحل یا کناره های رودخانه ها و محل چهار راههای طبیعی گروههای بازرگانان جمع می شدند و به معامله می پرداختند . این بازارهای فصلی ابتدا به بازارهای دائمی و سپس به شهرهای جدیدی تبدیل می شدند . در آغاز بازرگانان برگشته از شرق اجازه ورود به داخل دروازه های شهر را نداشتند .آنها نیز اطراف باروی شهر ساکن می شدند و به تجارت می پرداختند . به این حومه ها فا بورگ ( Faubourg) می گفتند که به معنای بیرون شهر است . بعدها همین فابورگها به قسمتهای اصلی شهرها تبدیل شدند .
شأن اجتماعی بازرگانان پایین و کارشان بسیار سخت بود . از ملک هر فئودالی رد می شدند می بایست حق العبور می دادند . روی زمین هر کس بازاری راه می انداختند باید مالیات و عوارض می دادند . اما با رونق گرفتن کارشان کم کم ثروتمند شدند و با استفاده از ثروت خویش اندک اندک جایگاه اجتماعی خود را ارتقا بخشیدند . به این ترتیب که مطابق سنت ،لردهای فئودال اجازه نداشتند زمین هایشان را بفروشند اما اگر لردی شدیدا محتاج به پول می شد می توانست اجازه تاسیس شهر در داخل زمینهایش را بفروشد و با تشویق رشد شهرهای قدیمی می توانست اجاره سالانه بیشتری بگیرد . اغلب شهرها با لردها چانه می زدند تا حقوقی بدست آورند مثل حق داشتن بازار دائمی ، حق ضرب سکه ،تعیین مقیاسها و اوزان ،حق شهروندان برای محاکمه در دادگاههای خودشان ، حق حمل سلاح برای اهالی شهر ،لردهای فئودال با تهیه منشورهایی به شهروندان حقوق و امتیازاتی می دادند . زیرا لردها نیز به مصرف کالاهای تجارتی که از شرق می آمد عادت کرده بودند و مصرف کالا نیازمند پول بود . تجارت و بازار کالاهای متنوع . لردها را نیز به سوی شهر جلب می کرد . امتیازاتی که شهروندان از لردها می گرفتند . بهترین مشوق شهرنشینی بود . شرایط زندگی در شهر با حقوق و امتیازاتی که دم به دم شهروندان از اربابان می گرفتند روز به روز مطلوب تر می شد و این زندگی آزاد توجه سرفها را نیز به خود جلب می کرد بعضی از سرفها از روستاها به شهر پناه می بردند . قانونی بوجود آورده بودند که اگر سرفی یکسال و یکروز در شهر می ماند و ارباب نمی توانست او را پیدا کند و به مزرعه باز گرداند خود به خود آزاد می شد . و می توانست دنبال زندگی جدیدی برود .
کم کم در اثر جنگهای صلیبی گسترش تجارت تحرکات جمعیتی ، ثبات اجتماعی بیشتر شد و از جنگ میان فئودالها کاسته شد . غذا بیشتر شد .نرخ مرگ و میر پایین آمد و جمعیت افزایش یافت . در زمان ویلیام فاتح ( قرن یازدهم ) انگلستان ۸/۱ میلیون نفر جمعیت داشت سیصد سال بعد جمعیت این کشور به ۷/۲ میلیون نفر رسید . بخش بزرگی از این رشد جمعیت در واقع رشد جمعیت شهر نشین بود .
ویژگی های کالبدی شهرها :
۱- شهرهای قرون وسطایی به مقیاس امروز کوچک و به اندازه شهرک ها یا روستاهای امروزی بودند . حتی در آغاز دوره رنسانس جمعیت شهرها از ۰۰۰/۱۰ تا ۰۰۰/۳۰ نفر بیشتر نبود . حدس زده می شود که ونیز ،فلورانس ،پاریس ، میلان بعدها به ۰۰۰/۱۰۰ نفر هم رسیده باشند.
۲- شهرها بر اساس اصول دفاعی مکانیابی می شدند . به همین جهت معمولا بر بلندی یا در جزایر ساخته می شدند . افزون بر این گرداگرد شهر بارویی بلند کشیده شده بودکه دارای دیواری بلند برجهای نگهبانی متعدد و چندین دروازه بود . در بسیاری مواقع خندقی نیز در حول شهر قرار داشت و پل متحرکی دروازه های شهر را به اطراف آن وصل می کرد .
۳- جاده ها از میدان کلیسا بصورت شعاعی به دروازه ها ختم میشد و راههای جانبی به این راههای اصلی می پیوست شهر الگوی نامنظمی داشت . این الگو فایده دفاعی داشت تا دشمنی را که وارد شهر می شد سرگردان سازد . توپخانه و قلعه از شهر دفاع می کردند . از بالای قلعه روغن داغ بر سر مهاجمین می ریختند . جنگ تن به تن قسمت نهایی و تعیین کننده هر جنگی بود . خیابانهای پیچ در پیچ به شهروندان در مقابل مهاجمان نا آشنا برتری می بخشید .
۴- اوایل آب فقط در چشمه یا چاه اصلی شهر پیدا می شد بعدها برخی شیوه های ذخیره آب پیدا شد که بسیار ابتدایی بود . فاضلاب در کوچه ها سرازیر می شد . در برخی نقاط اروپا توالت شناخته شده نبود .
۵- مسائلی مثل تامین آب و حفظ بهداشت عمومی و محدودیتی که ضرورت استقرار شهردرون قلعه ایجاد می کرد . مانع رشدو بزرگی شهرها بود . در قرن چهاردهم رشد شهرها به بروز بیماریهایی واگیردار انجامید .
۶- حمل و نقل با چرخ و گاری و درشکه فقط در جاده های اصلی بود بقیه کوچه ها عمدتا باریک و کم عرض بودند و فقط برای عابران پیاده و جابجایی سواره با اسب و الاغ مناسب بود ارتباط بین شهرها کند بود و تسهیلات حمل ونقل ناچیز ، به همین جهت سنتی در ساختن شهر به وجود آمده بود به این ترتیب که شهرها را طوری می ساختند تا فاصله آنها از یک روز سفر پیاده بیشتر نباشد تامواقع اضطراری بتوانند به هم کمک کنند .
۷- در مرکز شهر کلیسا و دیر وجود داشت و همین عنصر بود که بر کالبد شهر غلبه داشت جلوی کلیسا همیشه میدان و فضای سبز و بازی وجود داشت که محل تشکیل بازار بود . بعدها نزدیک همان میدان مرکز صنوف و همین طور شورای شهر و دادگاه مستقل شهر(دادگاه مستقل وشورای شهر هردو امتیازاتی بودندکه بورژواها ازفئودالها گرفته بودند) شدند.
۸- ضرورت حفظ گرما در هوای سرد و محدود بودن فضای شهر ( بخاطر وجود بارو و ناامن بودن زندگی خارج از بارو) باعث می شد که خانه ها را در یک ردیف و متصل بیکدیگر بسازند . کوچه های باریکی این ردیفهای خانه را ازهم جدا می کرد . در پشت خانه ها حیاط و باغچه وجود داشت . در خانه حیوان اهلی نگه می داشتند . طبقه اول به اصطبل و کارگاه و مطبخ اختصاص داشت محل زندگی و خواب معمولا طبقه دوم بود . بخاری دیواری و دود کش رایج بود . پنجره ها کوچک بودند و شیشه های ضخیم وخام داشتند . گاه نیز به جای شیشه از پوستهای شفاف روغنی استفاده می کردند . امکانات دفع زباله معمولا وجود نداشت . هر خانواده با زباله خود به نحوی کنار می آمد مصالح ساختمانی سنگ ، چوب ،حصیر و برگ و شاخه درختان و گل بود . به همین جهت آتش سوزی بسیار ساده اتفاق می افتاد و خود این امر انگیزه ای شد که بدنبال مصالح مقاوم تر به آتش باشند و سقف ها ابتدا گلی و بعدها از ترکیبات نفوذ ناپذیر ساخته می شد . کوچه ها معمولا سنگفرش بود و سنگفرش ها توسط خانه ها و ساختمانهای اطراف حفظ می شد .
انجمن های صنفی یا گیلدها (Guilds) :
داخل بورگها صنعتگران و بازرگانان ساکن بودند که روز به روز قدرت بیشتری کسب می کردند . ساکنان بورگها در نواحی مختلف اروپا به نامهایی مثل بورگر ، بورخس ، بورگزه و بورژوا خوانده می شدند . این طبقه که به نام بورژوازی شناخته می شدند در قالب یک نظام صنفی سازمان یافته بود . هر حرفه ای یک انجمن صنفی داشت بافندگان ،مهمانخانه داران ، صرافان ،آهنگران ،قصابان ،خیاطان ،بنایان ،آسیابانان ،نجاران ،چرمسازان ، شیشه گران ،معروفترین اصناف شهرهای اروپایی آن دوران و شناخته شده ترین اعضای طبقه بورژوا بودند. عضویت در صنف بطور موروثی منتقل می شد ،در عین حال صنف می توانست اعضای جدید بپذیرد یا برخی از اعضای خود را اخراج کند . در هر حال پرداختن به کسب و کار فقط داخل نظام صنفی ممکن بود . انجمن های صنفی را در اروپا ی قرون وسطا گیلد می خواندند . گیلدها را کنترل تولید ،حفظ قیمت ها ، حمایت از تجارت و حرفه خود و همین طور تنظیم روابط صنف خود مراقبت می کردند و هر چه می گذشت حقوق بیشتری کسب می کردند . در بسیاری نقاط اروپا گیلدها با دیرها و کلیساها پیوند می خوردند و از تماس میان کشیشان و راهبان و اصناف انجمن ها اخوت Fraternity و فرقه های مختلف مذهبی پدیدار می شدند و به گیلدها رنگ و بوی سیاسی – مذهبی می دادند . اصناف از این پیوند ها سود می جستند و در زندگی سیاسی – مذهبی جامعه مشارکت می کردند برای جنگ با کفار بسیج می شدند برعلیه لردها مبارزه می کردند و بر سر تفسیرهای مختلف از آیین مسیح با یکدیگر به جدال می پرداختند .
تأسیسات مهم :
۱- دانشگاه (university) : یکی از مهمترین نهادهای مو جود در شهرهای پیشرفته قرون وسطایی بود . این نهاد محصول همکاری اصناف و دیرها بود . ثروت طبقه بازرگان پشتوانه مالی و میراث علمی و دینی حفظ شده نزد راهبان پشتوانه علمی دانشگاهها بود بدیهی است که این داشنگاهها مذهبی بودند و فارغ التحصیلان آن کشیش محسوب می شدند . برخی از دانشگاههای مهم قرون وسطا طی قرنها باقی مانده و هنوز به حیات خود ادامه می دهند . دانشگاههای بولونیا ( د رایتالیا ) و پاریس ( در فرانسه ) در قرن دوازدهم و دانشگاههای کمبریج و سا لا ما نکا در قرن نوزدهم میلادی تاسیس شدند . هنوز هم بسیاری آثار و سنن قدیمی این دانشگاهها در دانشگاههای امروز اروپایی حفظ شده است ( ساختمانها ، پوشش ها ، عناوین ) .
۲- بیمارستان (Hospital) : نیز یکی از نهادهای شهری است که در اواخر قرون وسطا در شهرهای اروپایی توسط کلیسا ها و دیرها و بویژه با مشارکت خواهران روحانی دست از دنیا شسته بوجود آمد .
۳- کلیسا : خود کلیسا نیز یکی از تاسیسات مهم شهرهای قرون وسطایی محسوب می شد . نقش کلیسا در قرون وسطا دوگانه بود از یک سو تفتیش عقاید و سرکوب علم و فرهنگ و مستقیم یا غیر مستقیم گسترش خرافه با حیات کلیسا در قرون وسطا پیوند خورده است . از سوی دیگر در شهرها که محل سکونت شهروندان آزاد بود کلیسا و مذهب پیوند بخش و یگانه ساز اهالی بود بطوریکه گالیون مورخ شهر در کتاب الگوی شهری در این باره می نویسد : زندگی در شهرهای قرون وسطایی رنگ و بو داشت کلیسا به زندگی همگان معنا می بخشید زیرا تنها نهادی بود که همه می توانستند در آن مشارکت کنند و انگیزه و زیبایی به زندگی می داد و احساس مشارکت در آنها به وجود می آورد . مردم بازرگانان و صنعتگران و روستاییان در بازارهای شهر در هم می آمیختند و سرود زندگی و آزادی سر می دادند ( گالیون ،آیزنر، ص ۳۸).
در بسیاری نقاط اروپا کلیسا بزرگترین زمیندار بود . هرچند زمین ها به کلیسا متعلق بود نه کشیشان و کشیشان ازدواج نمی کردند و فرزندی نداشتند تا چیزی برای او به میراث بگذارند ،اما در هرحال از منافع اداره این زمینها بهره مند می شدند و با لردها منافع مشترک داشتند ، با وجود این بنظر می آمد لایه هایی از کشیشان با بورژواها بیشتر پیوند و همبستگی داشتند تا اشراف و همین گروه این پیوند را حفظ و تقویت می کردند .
تحولات اواخر قرون وسطی : در دوره متاخر قرون وسطا قانون و دادگاه نیمه مستقل در بسیاری از شهرهای اروپای تثبیت شد و اندک اندک حکومت خود مختار محلی و شورای شهر هم پدیدار شد . شورای اصناف ، شورای شهر ،و دادگاه شهر در مرکز شهر ودر کنار کلیسا مستقر شدند و برای شهروندان امنیت و آزادی را به همراه آوردند . میان شهر و ده تضاد شدیدی وجود داشت . در عمده سرزمین که مناطق روستایی بود ، مردم به دو طبقه فرمانبر و وابسته و فرمانده و مستقل تقسیم می شدند . گروه کوچکی همه ثروت و قدرت را در اختیار داشتند و اکثریت چاره ای از فرمانبرداری و نوکری نداشتند . اما در شهر وضع دیگر گونه بود ،نه آقایی در کار بود نه بنده ای سرف و لرد و کشیش و عا.می معنا نداشت همه شهروندان افراد آزاد و برابر بودند که با کسب حقوق شهروندی نه از لرد ترسی داشتند و نه از کلیسا و ثروت وقدرت تولیدی آنها نیز پشتوانه قدرت سیاسی و حقوق مذهبیشان بود . شهرها در واقع جزایر آزادی بودند . به همین جهت در قرون وسطا ضرب المثلی رایج بود که می گفت : هوای شهر آزاد می سازد (stadt luft mach frei) . هر سرفی که از زندگی رعیتی به جان آمد با اشتیاق و برای کسب آزادی و برابری و کسب حقوق شهروندی و مشارکت در جامعه مدنی به شهر می گریخت و درون قلعه پنهان میشد چون اگر یکسال و یک روز از اقامتش در شهر می گذشت آزاد می شد. بورژواها با استفاده از این قانون و طرق دیگر مردم رابه شهرها جلب می کردند و بر رونق و آبادانی شهرها می افزودند .
در اوایل قرون وسطا اختلاف سطح زندگی میان بورژواها زیاد نبود . مهمترین قشر بندی در میان مردم شهر اختلاف میان استاد کاران و شاگردان بود که از کودکی نزد استاد کار آموزی می کردند . معمولا در دهسال اول دستمزد نمی گرفتند و کار خود را از پادویی و نوکری آغاز می کردند و بتدریج اگر لیاقت نشان میدادند استاد می شدند و از صنف کمر بند استاد کاری می گرفتند و می توانستند مستقلا کار کنند . گروه دیگر کارگران مزد بگیر بودند که امتیازات شاگردان را نداشتند و فقط در مقابل دستمزد کار می کردند و استاد هیچ وظیفه ای جز پرداخت دستمزد در مورد آنان نداشت . اندک اندک برخی از بورژواها با رونق صنعت و تجارت ثروتمند شدند . بازرگانان موفق در شهرهای گوناگون منافع داشتند . نزول خواری ، وام دادن پول به تجار به توسعه تجارت کمک کرد و کم کم حرفه بانکداری به وجود آمد . با تضعیف بیشتر لردهای سابق زمین تبدیل به کالا شد و خرید و فروش آن رواج یافت . بازرگانان ثروتمند زمین می خریدند و صنعت و تجارت و ملک داری درهم آمیخت کم کم فروش القاب نیز شروع شد . ثروتمندان جدید برای خود لقب می خریدند . لردهای قدیم یا دچار فقرو فاقه می شدند یا آنها نیز به تجارت و معامله زمین می پرداختند در نتیجه یک طبقه اشرافیت جدید پیداشد که به آنها آرستیوکرات Aristocrat می گفتند که با بورژواهای بزرگ و ثروتمند همکار و شریک بودند . اصناف تنزل کردند و موقع خود را از دست دادند و سرفداری نیز بتدریج از میان رفت و در شهر وروستا اقتصاد جدیدی پیدا شد که برخلاف اقتصاد قدیم ریشه در مالکیت و پول داشت و نه زمین . تحولات فوق طی قرن چهاردهم تحقق یافت و زمینه را برای تحولات دوره رنسانس در شهرهای اروپایی در قرن پانزدهم فراهم کرد .
منابع و مآخذ
۱- دورانت ،ویل ( ترجمه ابوطالب صارمی و همکاران ) . تاریخ تمدن : عصر ایمان ، جلد چهارم ،بخش اول،تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی ، ۱۳۷۳٫
۲- دورانت ،ویل ( ترجمه ابوالقاسم طاهری ) . تاریخ تمدن : عصر ایمان ،جلد چهارم ،بخش دوم ،تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی ،۱۳۷۳٫
۳- Davis, Kingsley. Cities: Their origin , Growth. And Human Impact, San Francisco, Freeman, 1973.
4- Gallion, A , Eisner,s . The Urban pattern: City planning and Design . New york, Norstad Co, 1983
پرویز اجلالی