مقدمه .
        انچه  در رابطه با مطا لعات شهرنشینی  ، توسعه شهری  ،  سیاست گذاری وبرنامه ریزی  های    هدایت توسعه وگسترش شهری  حائز اهمیت بسیار است  : تولید ادبیات نظری وطرح نظریاتی  استکه  مطالعات مذکور بتوانند با در نظر داشتن انها انجام شوند . 
     امروزه با کمی دقت در میابیم ،علت کلیشه ای وتقلیدی بودن  اغلب  برنامه ریزی ها وبهمین سبب ناکارامدی انها علاوه بر وجود موانع اقتصادی ، سیاسی وناهنجاری های موجود ، کمبود چنین  اندوخته های  تئوریک است .     
      نکته بسیارمهم دیگرا ینکه :  به علت کمبود مطالعات واندوخته های نظری مذکور وعلاوه بران  ،  ناچیز بودن ، اشاعه انها  در افکار عمومی ، هنگامی که فرصتی برای تجدید نظرهای اساسی  فراهم می شود  (  فرضا" زمان  تجدید نظر وهماهنگ نمودن اهداف برنامه ریزی ها  ، در سا لهای بعد از انقلاب ، با اهدافی که تضمین کننده منافع جمعی بودند  )   اصولا شرایط سیاسی لازم ( فرضا" حمایت افکار عمومی )  برای اعمال تجدید نظرهائی که تامین کننده منافع جمعی است ، فراهم نگردید .  بنابر این ، دست اندر کاران ومشاورانشان ، گوئی در عمل چاره دیگری جز تکرار راه حلهای به بن بست رسیده وازمون شده قبلی  را ندا شتند !
           در رژیم سابق همانند بسیاری از رژیم های خودکامه  مشابه ، به پژوهند گانی که میتوانستند با کار مداوم  ،  به تدوین نظریات وفراهم اوردن توشه نظریء  مورد بحث بپردازند ، نه تنها هیچگاه فرصت وامکانات لازم داده نمیشد .  بلکه در اکثر موارد با ایجاد مشکلات  ، مانع شکل گیری وتولید چنین ادبیاتی میشدند . چون بهر حال اینگونه مطالعات  با محتوای  غا لبا" انتقادی- سیاسی  شان ،  از یکطرف برملا کننده عدم کارائی دستکاه اجرائی و ناتوانی ان  بوده  واز طرف دیگر  بی عدالتی  و وابستگیهای  حاکمیت   را بیش ازپیش افشا مینمودند . یکی از عللی ،  که تکنوکراسی وارداتی  از طریق مشاوران مختلف   نظیر  : گروه مشاوران  هاروارد 1 ،   ستیران 2 ،   و امثالهم ،  پیش از انقلاب ، فرصت جولان یافته بودند ،  تا اندازه زیادی ناشی ازهمین وضعیت تحمیلی بود  .  بعد ازانقلاب هم با اینکه در بسیاری جهات زمینه برای اینگونه تجدید نظرها مبتنی بر منافع جمعی فراهم شده بود  .  چون با امکانات کافی وبیش از همه اراده سیاسی  لازم (حال بهر دلیل ) انچنان که باید همراه نبود ، ( ودر واقع به جای پرداختن به چه باید کردها  ، ره افسانه زده وجدالهای   حیدر نعمتی را دامن زدند ) رفته  رفته ، همان روال پیش ازانقلاب  در این امور برقرار شد .  امروزه  توان کارشناسی جامعه ،  در مقولات  مربوط به بحث  حاضر، بدون پشتوانه نظری وتحقیقاتی غنی ومورد استناد ، بازهم  گرایش به سوق دادن روند تصمیم گیری ها ، به سمت الگوهای کلیشه ای  دارد .   همان گونه که  در رژیم سابق دست بدامان مشاوران غربی خاصه امریکائی ، بودند هم اکنون  هم فرضا" دررابطه با مسائل تهران جشم به هدایت  دیگران دارند!؟ (همکاری تهران وپاریس در تهیه طرح جامع  تهران!؟ )
      در این مورد ودر رابطه با اثبات ادعای فوق، نمونه های بسیاری را میتوان مطرح نمود . بعنوان مثا ل کافی است  فرضا" طرح جامع جدید تهران را با طرح جامع قبلی ( که انهم ، پس بیست چند سال تاخیر ،  در ان تجدید نظرشد )  ازنظراهداف عمده اش ، همچون تاکید بسیار در جلوگیری از گسترش  شهرتهران ؟! و  پیش بینیهای واقعا" نه چندان قابل اطمینانش اش ، ودقیقا" به سبک وروال پیش بینی های کذائی طرح جامع قبلی ،   که بعنوان مثال برای تهران با انواع سناریوسازی های آماری سقف جمعیتی 5/4 ملیون نفری  تعیین کرده بود . و  بیش از همه «تقابل» کامل اش باروندهای در جریان ،  همچون روند روبه  تمرکز استقرارهای فضائی وگسترش حاشیه نشینی  ، مقایسه نموده ، تا صحت این ادعا بدون لزوم ارائه ادله بیشتر مشخص گردد . 
 
           عوامل تعیین کننده در روند  ریخت شناسی  (مورفولوژی) شهرنشینی معاصر .
 
یکی از مقولات مهمی که در زمینه مطالعات شهری از اهمیت بسیاری برخوردار است  .  بویژه ، درشرایط کنونی  ، بررسی وخصلت یابی روند شکل گیری استقرار ها در قلمرو  ملی است . روندی که تحلیل  « مشخص » ان میتواند  ، بسیاری از ویژگیهای ساختاری را  تبیین نماید .
       بعنوان مثال ،   امروزه در جامعه ما روند استقرار های فضائیء شهرنشینی   « مشخصا " » در نتیجه کدام عوامل محرکه ای تحقق میابند ؟   این عوامل در زمان ( فرضا"در این شصت هفتاد سال گذشته) ومکان ( موقعیت های مختلف در قلمرو ملی)  دراثرچه عواملی  دچار تغییرات ساختاری شده اند  ؟
         پیش فرضهای روش شناسی ومبانی نظری .  
       همان گونه که در مباحث مختلف این سایت در رابطه با  مقولات شهری مطالبی  مطرح گردید  .  پیش  فرضها ومبانی نظری ء مشخصی  مورد توجه بود ه اند . از انجمله  : مقولات مربوطه را مقولاتی : نخست چند بعدی دانسته وسپس ابعا د مختلفه انرا  « مشخصا" » اقتصادی   ، اجتماعی- جمعیتی   ، سیاسی - نهادی   ، فیزیکی - فضائی  وبلاخره    ساختی - تاریخی ،   در نظر دارد  .
        بنا بر این درچنین ،  تحلیلی ،  هدف همواره کوشش  درشناسائیء « مشخص » تاثیر متقابل این ابعاد بر یکدیگر ، در مکان وزمان، خواهد بود .  بهمین ترتیب  ، علت یابی ها وتبیین علل هم  بصورت حاصل ومنتجه تاثیرات متقابل فوق  درنظر  میباشند .
       علاوه بر ان ،  پیش فرض مهم دیگری که در رابطه با خصلت یابی عمومی شرایط حاضر مورد توجه است  ، این  استکه  :   وضع موجود را  بهر نحوه ای تعبیر کنیم   ؛  انرا فرضا"  توسعه نیافته  ، وضعیت توام با ناهنجاری  و غیرو  بدانیم  .  قبل از هر چیز ،  تاثیروتعیین کنندگی  چهار گروه عوامل  مشخص زیر را ،  در نظر داشته ایم .  
         گروه اول : عواملی که برجای مانده  ومرده ریگ رژیم گذشته اند ،  بدین صورت که :  کلیه بحران ها ، مشکلات - البته  ،  فعلا انچه به بحث  حاضر مربوط  میگردد ، در رژم سابق اغاز شده وعمدتا " بعلت  « بقای  »  توسعه نیافتگی ها از یکسو  و افزون بر ان  « تداوم » ودنباله روی  ازسیاست گذاری های پیش از انقلاب  ، در عرصه های  موردبحث ازسوی دیگر ، مشکلات تشدید گردیده است .  از ان جمله برنامه ریزی  های مربوط به  « توسعه » بطور کلی وسایر برنامه ریزی های بخشی  ،  مانند برنامه ریزی شهری و مسکن وامثالهم ، که بهمان سبک وشیوه قبل از انقلاب با چند سالی وقفه وتاخیرتداوم یافتند .
 
        گروه دوم :   تاثیرات مستقیم وغیر مستقیم سیاست ها ونسخه های تحمیلی ء نو لیبراستی است که ، از اغاز ده هشتاد میلادی یعنی  کم و بیش با اغاز دوران پس از  انقلاب ایران تاکنون بویژه در کشورهائی که بتوسعه نیافته مشهورند ، تشدید شدند . در نتیجه ،  تاثیرات بسیار مخرب ، سلطه گرانه وویران کننده بر جای گذارده  وجهان را با معضلات کنونی مواجه گردانیده است .  هرچند ظاهرا" تحمیل این سیاست ها ، میباید مربوط به قبل از انقلاب دانست .  وپس از انقلاب با قطع وابستگی  سیاسی  ، زمینه ای برای امکان چنین تحمیل هائی از نظر سیاسی فراهم نبود .  اما مسئله اصلی رهائی و یاتعد یل اثرات سلطه اقتصادی است ، که بهر حال در مناسبات جهانی بر احوال اقتصادی جامعه ما نیز  اثار منفی ء وسیعی بر جای میگذارد . در واقع غرض از رهائی از سلطه ایست که  تا نیل به ان راه درازی در پیش است .
   
        گروه سوم : به تاثیرات عواملی مربوط   میشود ، که عمدتا حاصل فرصت طلبی ها ی سیاسی و  ناهنجاریها ،  ناهماهنگی ها و خاصه برداشت های ضد ونقیض از وضع موجود است که بر روند تصمیم گیرها درسالها پس از انقلاب حاکم بود ه است .  فرضا :  در مواردی از سیاست گذاری های قبل از انقلاب بشدت انتقاد میشود و بعد همان سیاست ها ، به همان سبک وسیاق ، دوباره اعمال میگردند ؟!    شرایط حاضر  شبیه   به  توصیفی بود که در سا لهای گذشته  از زبان صاحب نظری در یک سمینار بین المللی ، که در همین زمینه ها سخن میگفت ، شنید م .  میگفت   :  ما  شرایطی را بوجود اورده ایم که  ،  گوئی :    میان ایده الیسم  و ندانم کاری همواره  در حال کسب تجربه ایم  ،    سخنران مذکور در پایان گفت : وای  بحال مردمی که باید هزینه این کسب تجربهء  تقریبا بی انتها ی مارا  تحمل کنند !! 
 
        گروه چهارم :   عوامل بسیار مهم وتاثیر گذاری هستند که ،  خاصه در کشور ما ، در شرایط کنونی،   در مقایسه با سالهای اولیه پس از انقلاب ، اهمیت بیشتری  یافته اند .   . این عوامل وتاثیرگذاری ها بیشر حاصل شیفتگی وباور بسیاری از دست اندر کاران وکارشناسان ما به الگوهای وارداتی  و امروزه متاسفانه  حتی ، همین نسخ تحمیلی نئو لیبرالی است .
 
         شهرنشینی متمرکز  ، ویژ گی عمدهء این مرحله از توسعه .
        همانگونه که در مباحث قبلی در این سایت مطرح گردید  وبا پوزش مجدد از تکرار بعضی مطالب  ؛  شهرنشینی در ایران   در این مرحله از توسعه - مرحله گذر از توسعه نیافتگی های ساختاری  -  با تمام ویژگیها یش  ، گرایش نسبتا" شدید ، به تمرکز در فضا  ، خاصه در قلمرو کلان شهر تهران وسایر قطب های اصلی را ، دارد . گرایش به تمرکزی که ، با توجه به پیش فرضهای مطرح شده ،  میباید انرا « ذاتی » این مرحله از توسعه دانست . هدف این نوشته در حد امکان وتوانائی ، پرداختن به جوانب کمی وکیفی وبعضا "  ویژگیهای جزئی تر این گرایش وشناسائی ء  عوامل تعیین کننده در روند مورد بحث میباشد . بنا برا ین ، با توجه به نکاتی که درپیش فرضهای تئوریک مطرح گردید ، دراغازسعی خواهد شد حتی الامکان  از طرح عناوین و مفاهیمی که معمولا مبنی نظری قابل استناد ی  نداشته و اغلب نتیجه گیری وقضاوت نهائی را پیشاپیش در خود مستتر دارند ، پرهیز شود .  فرضا" از طرح عناوینی همچون :   مهاجرت های    < بیرویه   > ،  < انفجار>  جمعیتی    ،   شهر نشینیء   بیش از <حد > ،   وامثال ان  که  نتیجه گیریهائی همچون  :  بی رویه بودن ، انفجار  ویا بیش از حد بودن را ، قبل از  طرح مشخص وشناسائی علل شکل گیری پدیده ای مطرح مینمایند   ، دوری جست   .   تااینکه مرز میان تحلیل وقضاوت  ویا نخست شناسائی وتحلیل مسئله وسپس قضاوت ونتیجه گیری در باره ان  ، مخدوش نگردد .  انچه  ،  متاسفانه در جامعه  ما ، حداقل  در زمینه مورد مطا لعه در این بحث   ،  بسیار رایج  میباشد .
       هما نطور که میدانیم ، بسط وگسترش شهرنشینی معاصر درایران همچون سایر جوامع در حال توسعه ، در اغاز، حاصل افزایش گیاهی و جابجائی جمعیتی بود . این مهاجرتها ،  درشرایط عدم تحقق توسعه کافی   ( ویا توسعه جزئی ) بوقوع پیوستند . بهمین سبب  « الزاما"» و« ضرورتا" »  استقرارشان متمرکز بود . وهمه راهها به تهران ختم میشد .  بعلت عدم توسعه کافی  جابجائی هااز روی نا چاری وشرایط اضطراری ایکه مهاجرین باان مواجه بودند ،  تحقق میافت .   ( ر. ش.   به روابط شهر و روستا  همین سایت ) 
         اما نکته ایکه یاد اوری ان  ضروری است ، این استکه  : این پدیده  ، بصورتی که تحقق یافت  ، هم اکنون نیز با شدت کمتری  - مهاجرت از روستا به شهر - ادامه دارد  ؛  منحصر به کشور ما  نبوده  ، بلکه کم وبیش وباکمی اختلاف زمانی ، درسایر کشورهای در حال توسعه  ،  در واقع کشورهائی که سعی در گذر  از توسعه نیا فتگی را دارند وضع بهمین صورت است .  توجه به این واقعیت که پدیده مذکور،  کل جهان در حال توسعه را شامل میشود ، از این جهت اهمیت دارد که  ، مطالعات وبررسی های ما را،  با مبانی نظری ایکه با واقعیات روند های در جریان مطابقت بیشتری دارند  و حاصل  سالها تحقیق ومطالعه صاحب نظران  است ، پیوند  داده ،   امکان اموزش واستفاده از نتایج تجربیات  ،  کشورهائی که مشکلا تشان  شبیه به کشورما ست را  ، فراهم میسا زد .
             کافی است  این نکته را  در نظر داشته باشیم : اگر جابجائی جمعیتی در این چند دهه گذشته در کشور ما با  همه ء  مشکلات ومسائلی که همراه داشته وعمدتا در مراکز شهری بزرگ خاصه تهران متمرکزشده  ، در سایر کشورهای توسعه نیافته نیز وضع بهمین صورت بوده است .  اگر رشد جمعیت در کشور ما باستناد مرکز امار ایران  5/1 تا  6/1 در صد در سال است  .  مگر درسایر کشورهای در حال توسعه ، دراین مورد ، وضعیت   بگونه ای دیگریست  ؟  هم اکنون بعنوان مثال رشد جمعیت در برزیل 4/1 در صد ترکیه 5/1 درصد  پرو ، کلمبیا  و مکزیک 4/اتا6/1 درصد است . در سایرکشورها ی درحا ل توسعه هم وضع کم وبیش بهمین  صورت  است .  بنا براین ، انچه در همهء این جوامع مشترک است  .  در واقع یکی است .  «عدم توسعه کافی! »  که  انهم حاصل یک  روند  تاریخی است  .   نه فرضا   بی رویه بودن  مهاجرت !  ویا ضعف مدیریت !   وامثالهم   که غالبا" عنوان میشوند .    البته  اهمیت  کاستی های مذکور، درصورتی که بجای علت اصلی مطرح نگردند ،   بهر حال در جای خود محفوظ  خواهد بود .
           همانطور که میدانیم باافت درصد رشد گیاهی جمعیت  طبیعتا " از رشد شهر نشینی هم کاسته شد .   به بیانی دیگر شهر نشینی  خود بعنوان مانعی درراه رشد گیاهی  جمعیت عمل نموده وشتاب انرا گرفت . هر چند برخی  در این زمینه روی نتایج  برنامه های تنظیم خانواده تاکید میکنند  . اما با اینکه نمیتوان منکر چنین تاثیری شد  ،  ولی عامل « اصلی»  کاهش شتاب رشد جمعیت  در کلیه این جوامع ، همانا شهرنشینی  بوده است  !
          با افت رشد گیاهی جمعیت از جابجائی ویا مهاجرت روستا به شهر یا کاسته شده ویا در حال کاسته شدن است .  بهر ترتیب ، میتوان گفت : مهاجرت روستا به شهر بتدریج دیگر تعیین کننده  اصلی روند شهرنشینی کشور وپویائی ان نخواهد بود .  بنا براین ، ریخت شناسی ویا مورفولوژی شهرنشینی متمرکزی که با ان روبروهستیم ،  از این پس ، از پویائی درون بخش شهری  یعنی دقیقا" از  تحولات سیستم وشبکه شهرهای کشور ، تاثیر خواهد پذیرفت .
       دربحث روابط شهر روستا  درهمین سایت ، هنگامیکه عوامل مهاجرت از روستا به شهر   مطرح شد  ، با استناد به نظریات ،  پاولو سینجر 3 ،  جابجائی از روستا به شهر، در    توسعه نیافتگی ، حاصل دوگروه عوامل بودند «عوامل رکودی » و «عوامل تغیر دهنده»  .  درمهاجرت روستا ئیان به شهر ، بویژه در جامعه ما ، نیروی جابجا کننده  مهاجرین بیش از اینکه  نیروی  جاذبه  شهر باشد ، دفع از روستا بود .  دفعی که  در اغاز بعلت رشد گیاهی جمعیت شکل  گرفته وسپس به سبب عدم تحول عمده ای در بخش روستائی ، بصورت وبا کیفیتی که میدانیم ، تداوم یافت  . بهمین  سبب امکان جذب  جابجا شد گان ، یا یگانه  شد نشان (انتگراسیو ن )   باجامعه شهری ، از اغاز شتاب گیری این روند ، بسیارمحدود بود . لذا ، از ابتدای شکل گیری روند  مذکور وبموازات ان حاشیه نشینی هم  شکل گرفت و جامعه شهری با قطبی  شدن ،  جدا نشینی  وچند پارگی خود مواجه شد .  یعنی از همان اغاز اگر مهاجر متقاضی کار در اثر وجود تقاضای مشخص ونسبتا " پایدار شهر جذب شهر میشد .   قطبی شدن وجدانشینی وچند پارگی وبلاخره حجم حاشیه نشینی بمیزان کنونی نبود  .  لذا درصورتی مهاجرت ها در شرایط فرضی فوق تحقق میافتند  . میتوانستیم ، نیروی محرکه مهاجرت روستا - شهر ی را ، عمدتا" ، جاذبه شهری بدانیم .
 
       بنا بر این ، در این جا بجا ئی ها عامل وعلت اصلی ، رکود روستا و در نتیجه نیروی دافعه ان بوده است .  امکانات  شهر اعم از اشتغال وسایر تسهیلات سکونتی  نقش فرعی  داشته است  .  در چنین  روندی بگونه ای روشن  تداوم توسعه نیافتگی ،  ودر واقع و به  تعبیر دیگر  عدم  تغییر مناسبات اجتمائی ، یا تحقق عدالت اجتماعی  بنفع اکثریت جامعه ،  بوضوح  مشهود است .
       درواقع در این مرحله انچه راشاهد یم  ، جابجائی جمعیت از بخش روستائی به بخش شهری است .  که  انهم عمدتا، در جامعه ما ، در اثر رکود روستا بوقوع   یپوست .  اکنون طبیعی استکه جهت علت یابی چنین روندی توجه مان معطوف به بخش روستائی باشد وعواملی که  رکود در بخش روستائی را موجب گردیدند ،   بعنوان نیروی محرکه و عامل این   مهاجرت ها وبلاخره مشکلات ومعضلاتی ، نظیرتمرکز ، بدانیم .     
اکنون ، نکته ء مهم این استکه  ، درعمل نیروی محرکه فوق چگونه شکل  گرفت؟ درمرحله ای که روند شهرنشنی بطور عمده در اثر جابجائی روستائی به شهرجریان  داشت ،  علت جابجائی  به سبب  رکود در روستا بود .  یعنی  از نظر  امکان کسب و  کار (حال هرچنداین کسب کار در حاشیه وبدون یگانگی با جامعه شهری مقدور گردد. )  روستا قادر به رقابت با شهر نبود . انهم با وجود اینکه شهربا فوق ذخیره نیروی کار مواجه  بوده ، توان ایجاد  تقا ضای کارش هم انگونه که پیش تر ذکر شد ،  در واقع انچنان که بعضا" مطرح میگردد  ، توان جاذبی نبود . بهمین سبب شهر قادر به انتگره کردن کامل  تازه واردین با  جامعه خود نمیگرد ید .   
       با تداوم این روند  همراه با کاهش رشد گیاهی جمعیت ، چنانکه شاهدیم مهاجرت روستا - شهری  تدر یجا" روبکاهش نهاده ود رعوض جایجائیهای بین شهری ویا درون بخش شهری اغاز شده ورفته رفته بصورت تعیین کننده عمدهء استقرار فضائی، انهم فعلا متمرکز، درمیاید .مهاجرت های بین شهری ویادرون   بخش شهری هم اکنون بدو صورت ،  « جذب به مرکز » و « گریز از مرکز »  در حال تحقق اند .جذب بمرکز ان در بسیاری جهات  - ازجهت عواملی که موجب جابجائی میشوند -  شبیه و در واقع تداوم  همان مهاجرت های روستا - شهری است .   امروزه بدین ترتیب استکه جمعیت وامکانات از مراتب شهریء  کوچکتر به مراتب شهریء  بزرگتر وعمدتا " تهران جا بجا میشوند .  تاتیر این جابجائی ها هم بهمان صورت مهاجرت های روستائی است .  منتها ، امکان یگانه شدنشان  با جوامع کلان شهرها  ، احتمالا"کمی بیشتر از مهاجرین روستا ئی است . در شرایط کنونی تاثیر عمده شان در  شهر نشینیء  در جریان ،  عمدتا"  افزایش حاشیه نشینی است .
    جابجائی ها ئی که دراثر گریز از مرکز انجام  میشوند ، در مرحله کنونی تاثیر مهمی در ریخت شناسی روند شهرنشینی متمرکز ما را دارند .  توجه ودقت در علل شکل گیری وبوجود امدن این جابجائی ها ، بویژه  در روند تصمیم گیری ها  حائز اهمیت زیادی است .  
    جابجائی هائیکه بصورت گریز از مرکز در جریان هستند ؛ بخش بسیار کوچک ویا جزئیشان  بصورت برگشت بسوی شهرهای کوچکتر وحتی روستاها است . اما بخش اصلی وحتی بعضا"قریب باتفاق این جابجائی ها در فاصله کم ویا درحریم تهران و یا کلان شهرهای دیگراست . این جا بجائی ها در برخی مواقع ،  تحت عناوینی همچون:  < مهاجرت معکوس> و < سرریز جمعیت> کلان شهر تعبیر شده اند ، که واقعا تعبیری نادرست و گمراه کننده است . جابجائی های این چنینی را نه تنها نمیتوان ، بصورت نقطه  عطف  ویا تحول جدیدی  بشمار اورد  .  بلکه دقیقا" حاکی از تشدید و تداوم علل ناشی ازتوسعه نیافتگی است .    تشدید قطبی شدن وجدانشینی جامعه شهری ، در نتیجه رانده شدن اقشاری که توان اقتصادی کمتری دارند ، به حاشیه شهرهای بزرگ ، است   . یعنی اگر در اغاز جابجائی ها ناشی از رکود در روستا بود ، یا اینکه رکود در روستا بصورت نیروی دافعه عمل میکرد  .  اکنون نیروی دافعه ء  جدیدی در شهر شکل گرفته که حاصل ناتوانی شهر در فراهم اوردن شرایط  مطلوبتر ،  برای  گروههای کم در امداست  .  نتیجه  ان رانده شدن این گروهها به حاشیه شهر میباشد .     
            بهمین دلیل ، هرچه شهرهای بزرگ دارای امکانات وتوان کمتری برای یگانگی جامعه خود با تازه واردین  باشند ، در صد حاشیه نشینیشان  هم  نسبت بکل جمعیت شهر شان بیشتر است .  بنا بر این ،  علت همه ء  مشکلاتی که در این زمینه قابل  طرح است . بدون هیچ شک وتردیدی  تاخیر در توسعه ودر نتیجه  ضعف در انتگراسیون مذکور است .  ضعفی که در اثر تقابل  سیاست گذاری های جاری با روند های در جریان ،  همچون روند شهرنشینی متمرکزکنونی   ، تا حد زیادی تشدید هم شده است .   
         اکنون در ادامه مقوله مورفولوژی شهرنشینیء  در جریان ، اگر به مراتب مختلف شهری توجه نمائیم . میبینیم : روند شهرنشینی کنونی کما فی سابق  ، گرایش به تمرکز دارد .  در تهران وسایر  کلان شهرهای اصلی رشد جمعیت شهر کند شده  است .   ولی رشد جمعیت حاشیه ویا نقاط شهری که در حریم شهر  قرار دارند ، بعضا" حتی بادر صد های دورقمی مواجه اند .    لازم بیاداوری استکه : این پدیده نیز همچون سایر ویژ گیهای  روند شهر نشینی متمرکز در غالب کشور های توسعه نیافته قابل مشاهده است  . در برخی از این کلان شهرها ، نظیر   بوگوتا  در کلمبیا ، رشد شهر حتی منفی شده در حالیکه رشد حول ان حدود %10 در سال است . بنا بر این میتوان گفت : درشرایط کنونی تعیین کننده اصلی مورفولوژی شهرنشینی ما ، روند شکل گیری استقرا رها ، حول ویا در منطقه کلان شهری، خاصه کلان شهر تهران است .  یا اینکه : تعیین کننده مهم در این وضعیت نیروی دافعه ایست که در کلان شهر شکل گرفته   ، در نتیجه ان  ،  حاشیه شهر در عمل میباید هم پذیرای مهاجرن نقاط دیگر باشد وهم جمعیت دفع شده از کلان شهر را  جذب نماید .
       انچه باجما ل مطرح  گردید ، در واقع صورت ویا « شکل» تحقق جابجائی جمعیت وامکانات وروند توزیع وباز توزیع ان در بخش شهری ،  شبکه وسیستم شهرها ، مورفولوژی روند شهر نشینی متمرکز  کنونی کشور و بلاخره  بعد اجتمائی - جمعیتیء  ان است  .  حال با تامل در تاثیر ابعاد اقتصادی وسیاسی  بر بعد جمعیتی ، عمده ترین ویژگی ساختاری اقتصادی  که میتوان مشاهده نمود  ،  تداوم عدم تناسب میان بزرگی اقتصاد ومیزان  نیروی کار بالقوه  جامعه شهری است . عدم تعادلی که ظاهرا" در اثر تداوم جابجائی ها ی جمعیتی مرتبا "در حال تشدید است . عدم تعادل مذکور ساختار اشتغال را بگونه ای « مزمن » باتداوم وجود فوق ذخیره نیروی کار مواجه نموده است .  « فوق » ذخیره ، بدین معنی که ساختار اشتغال به میزان وسیعی با اشتغالهای خودگردان (غیر سازمان یافته  نظیرواحدهای کسب وکار خانگی  وهمینطور خانوادگی)  ،  اشتغال کاذب و  بیکاری پنهان مواجه است .  بنا براین ،  تا هنگامی که ساختار اشتغال شامل ،    اشتغالهای سه گانه فوق انهم با ابعاد  نسبتا" وسیعی همچون شرایط کنونی   باشد ، تمرکز با شدت کنونی ادامه خواهد داشت . وبدین ترتیب  تمام اقدامات خوشباورانه وبشدت سلبی ودستوری ء  دستگاه اجرائی هم با کمال تاسف ، اب در هاون کوبیدن خواهد بود .  همینطور پیشرفت در امور دیگر : از باز دهی نیروی کار گرفته تا کابرد تکنولوژی وبالابردن مقیاس تولید  وبلاخره  بهبود سطح  معیشت اکثریت جامعه وبسیاری از مشکلات دیگر با موانع ساختاری وسیعی مواجه  بوده  ، ازمرحله حرف تجاوز نخواهد کرد .   
     بنابرانچه مطرح گردید . جهت شناسائی ودر واقع  خصلت یابی مشخص تر مورفولوژ ی شهر نشینی ویا شناسائی تاثیر متقابل ابعاد اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی  ان بر یکدیگر قبل از هر  چیز میباید ساختار اشتغال ، سازمان یابی کار وبلا خره انچه در قالب  اقتصاد سیاسی کار قابل طرح است  ، را مورد مطالعه وبررسی همه جانبه  قرار داد . 
     جهت تبیین  وشناسائی گرایشهای واقعی ریخت شناسی شهرنشینی وعوامل موثر دران میباید،  میزان نا همگونی حوزه های مخلف اشتغال وتاثیر شان بر یکدیگر ، مشخص گردد  .  چون ساختار اشتغال در شرایط کنونی ( در شرایط توسعه نیافتگی که کل اشتغال در جامعه هنوز سازمان یافته نیست ) دارای ساختاری یکدست  نبوده و شامل  بخش های متفاوتی ، نظیر اشتغال در بخش خصوصی ، اشتغال در بخش دولتی  ،   اشتغال در بخش خود گردان وبلاخره اشتغال کاذب است .  هرکدام از  حوزه های اشتغال  ( مطابق با نظریه پاول سینجر 4   در توسعه نیافتگی ) بخش متفاوتی را تشکیل میدهند  ، که نسبت به هم نا همگونند ، وعملا"  با  تاثیر متقابل بریکد یگر ، نقش خود را در اقتصاد جامعه ایفا مینمایند .  بنا براین ، تعیین کنند گیشان  هم در محدوده تاثیر متقابلشان بر یکدیگر قابل سنجش وارز یابی است .   
     جهت دسترسی به تحقیقات مشخص ومستد لی  که بتواند ، احتمالا"  در مورد جزئیات بیشتر ساختار اشتغال در ایران و تبیین ویژگیهای کمی وکیفی ان ، نظریات ویا تحلیلی ارائه نماید، جستجو نمودیم .  به استثنای یک مورد ، فعلا" به تحقیق دیگری دسترسی  نداشته ایم .    
    تنها مطالعه ای که یافتیم  ؛  تحقیقی استکه توسط  ، دکتر فرهادنعمانی ، وهمکارشان  دکتر  سهراب بهداد ، انجام شده است این تحقیق  بصورت کتابی  بزبان انگلیسی  تحت عنوان « کار وطبقه در ایران » انتشار یافته است  .  لازم بیاداوری استکه تاکنون موفق به تهیه اصل کتاب نشدیم ،  ولی اقای بهداد در باره محتوای کتاب با سایت رادیو زمانه گفتگوئی انجام داده که انرا در     فهرست مقالات سایت   انجمن جامعه شناسی ایران یافتیم .  
« طبقات ونیروی کار در ایران » مصاحبه اقای بهداد  :
دودوره پس از انقلاب
"   .........ما میبینیم  پیش از انقلاب علیرقم بیش از دو دهه توسعه اقتصادی که در ایران انجام شد ه، هنوز یک سوم نیروی شاغل در جامعه ایران خرده بورژوازی است  ، که تاز ه نود در صد انهم سنتی است .  سرمایه داران هم بطور عمده خرده پا  بودند وسنتی ودر کارگاههای کوچک یکنفره ویا دونفره کارمیکردند .  ولی در این دوره چهل در صد نیروی کار شاغل را کارگران تشکیل میدادند .  البته تعداد اندکی نیز ، حدود   5  درصد ، در طبقه متوسط قرار میگیرد .  بعد از ان بوروکراتها ی بالای دولتی ونیروهای ارتشی هستند که حدود 8  درصدنیروی کار راتشکیل میدهند . 
بعد از انقلاب به یکباره اهمیت خرده بورژوازی سنتی زیاد میشود . میزان ان به  چهل در صد نیروی  شاغل میرسد .مهم این استکه در این دوره طبقه کارگری  که چهل در صد بود به بیست وچهار یا بیست وپنج در صد نیروی کار شاغل تنزل پیدا میکند . طبقه متوسط هم در بخش خصوصی کوچک میشود .امادر بخش دولتی بزرگ میشود . افزایش سرمایه داران فقط در میان سرمایه داران کوچک است .  
نسبت کارگران مزد بگیر یعنی طبقه کار گر به سرمایه دارها که پیش از انقلاب شانزده به یکنفر بود (شانزده کارگر بیک سرمایه دار )  در سال 65 به پنج کارگر بیک سرمایه دار کاهش مییابد. ........."
         این کتاب که به زبان انگلیسی وتحت عنوان  کار وطبقه اجتماعی  نوشته شده است .  البته بدون در دست داشتن  اصل کتاب  ،  بویژه ، توجه به تعاریف ومبانی تئوریک ان نمیتوان همهء نتیجه گیری انرا در یافته  ،   به ان استناد نمود .  ولی انچه  در رابطه با مقوله مورد بحث ما میتواند مورد توجه باشد .  تاکید براین واقعیت استکه :   ساختاراشتغال ، در شرایط ویژه ای قرار دارد ،   پس از انقلاب هم در ان تحول عمده ای بوقوع نپوسته  است  .  حتی در برخی موارد ، انچه را بعنوان « فوق ذخیره » نیروی کار( وبنظر ما  علت عمده غالب مشکلات ونارسائی ها در جامعه ) مطرح گردی ،  افزایش هم یافته است  !  بنابر این میتوان چنین نتیجه گرفت :  شهرنشینی ما فعلا" با گرایش به تمرکز مواجه است وبعد از انقلاب هم عوامل تمرکز دهنده  تشدید یافته اند .  در نتجه ویژگیهای ساختاری که  تحقیق ء پیش گفته نیزان تاکید دارد ،   ویژگیهائی همچون :  خردی ( اتمیزه بودن ) فعالیت ها ، ناپایداری اکولوژی کار ، عدم تعمیق تقسیم اجتماعی کار  ،  عدم گرایش به کاربرد تکنولوژی وافزایش بازدهی نیروی کار ، به سبب وجود  « فوق» ذخیره ان  وغیرو ،    مشخصا" با مورفولوژی شهرنشینی ء متمرکزی مواجه ایم  که ، ویژ گیهای  ساختاریش ، هرگونه تصمیم گیری واتخاذ سیاست وبرنامه ریزی در این زمینه ها  را بشدت مشروط مینماید.
      همانطور که مشاهده گردید ، فعلا " ،  شهرنشینی ما روندی روبه تمرکز داشته  وپویا ترین مرتبه شهری ان  کلان شهرها   - البته حاشیه کلان شهرها - میباشد . این وضعیت ، ساختاری-تاریخی است و رفع ویا تعدیل ان  ،علی الاصول در گرو تحقق توسعه است  !  
         در وضعیت کنونی برخی باساده انگاری راهکار  را ، هدایت عقلائی امکانات واستقرارها در فضای کشور براساس برنامه ها ی از پیش تعیین شده -  آمایش سرزمین -  میدانند ومعتقدند  اگر استقرار ها را از پیش بصورت عقلائی تعیین کنیم   . در ان صورت و در واقع هر چیز مطابق با امکانات  از پیش براورد وشناخته شده ، در جای خود قرار خواهد  گرفت  ! اما پرسشی که همواره میتوان مطرح نمود ، ا ین استکه :   اگر قرار نگرفت !؟  تکلیف  چه خواهد  بود ؟  انوقت عدم مدیریت  ویا عدم اجرای صحیح  را طرح را مسئول خواهیم دانست  !؟  خوب بعد ؟  همان خواهد شد که در بسیاری از طرحهای  دیگر شد  !؟  
      در واقع در مرحله کنونی که اکولوژی کار بعلت فوق ذخیره نیروی کار تثبت نشده وناپدار است . میباید با هدایت اگاهانه  و در « تعامل » با روند های در جریان ویا باعواملی که وضع موجود را مشروط میکنند ، زمینه را بتدریج برای  سیاست گذاری جهت هدایت استقرارها در مقیاس سر زمین فراهم نمود .
        فعلا" تمرکز ادامه دارد ودر تحولات بعدی هم عوامل تمرکز دهنده نه تنها کمتر نخواهند شد .  بلکه ، تاپشت سرنهادن توسعه نیفتگی همهء تحولات بعدی  تشدید کننده تمرکز اند !  تحولاتی از قبیل : روند خصوصی سازی  ، سازمانیابی ء مدرنیزه شده تر تولید ،  هرچند که تحقق اش در شرایط کنونی جزئی (پارسیال) باشد . همینطور ، توسعه وبسط بیشترروابط درون وبین بخشی وبین المنطقه ای بخشهای اقتصادی ، تاثیرات وسیع نفوذ چند ملیتی ها که بموازات خصوصی سازی  امری اجتناب ناپذیر خواهد بود  .   وبلاخره پدیده های دیگری که فعلا " طرح انها خارج از حوصله این بحث است . همه ء این تحولات تمرکز زا هستند . بنابراین راهکارها باید بادر نظر داشتن این واقعیتها  ، مطرح گردند .
       با اینکه  شهرنشینی ما شرایط خاص خود را دارد .  وهمه ویژ گیهای انرا باتوجه به واقعیت های موجود ان ، میباید بررسی وسنگین سبک نمود .  ولی هنگامیکه این  ویژگیها را در رابطه با تاثیر متقابلی  که درارتباط با جهان خارج ، که انهم اجتناب ناپذیر خواهد بود، مورد توجه قراردهیم  . در خواهیم یافت :   که از یکطرف تحت تاثیر ویژ گیهای ساختاری روند های در جریان  ،  شهر نشینی مان رو به تمرکز است ،  و از طرف دیگر  از تحولات وضروریاتی  که در جهان  امروز در حال شکل گیری است کلی ویا جزئی  ، تاثیر می پذیرد .    
        پدیده ایکه در کل جهان در حال شکل گیری است .  شکل گیری  «شهر- منطقه» هائیست که بر مناطق خود هژ مونی دارند . امروزه در جهان تعداد شهرهائی  که بیش از یک  ملیون جمعیت داشته وبتدریج بصورت شهر - منطقه در میایند افزون برسیصد شهر است 5 .
    شهر - منطقه ها در سطح جهان ، گوئی : تدریجا" بصورت اجزای یک مجمع الا جزایر شهر- منطقه ء  جهانی در میایند که با ارتباط وتاثیر متقابل روز افزونشان بر یکدیگر ، هژمونی خودرا بر قلمروهای محلی شان اعمال میکنند . برخی از این کلان شهرها که عمدتا" در کشورهای سرمایه داری توسعه یافته قراردارند ، امروزه بصورت کلان شهرهای جهانی (گلوبال سیتی6 ) عمل میکنند .  در حقیقت (یعنی با  صرف نظر نمودن از تبلیغات وتئوری بافی هائیکه دررابطه با شهرجهانی ویا گلوبال سیتی در غرب مطرح میشود ) جهانی ویا گلوبال بودنشان هم  ، قبل از هرچیز به میزان مشارکتشان در اعمال هژ مونی وساطه سرمایه ما لی براقتصاد وتولید جهانی  وتامین  منافع ان ،  قابل سنجش وارزیابی  است و لا غیر  !!
       بهر حال غرض  طرح این مهم   استکه  :  شکل گیری تجمع (اگلومراسیون) شهری گسترده  بصورت ، شهر-  منطقه ، که عرصه ای در حد  یک منطقه شهری را اشغال مینماید  . باهمهء مشکلات ومعضلاتش ، در حد قریب به مطلق اجتناب نا پذیر است ! چون تمام عوامل موجود که بصورت ویژ گیهای ساختاری مطرح شدند وتحولات عمده ایکه در  پیش اند نظیر : تداوم خصوصی سازی ، ادغام بیشتر در بازار جهانی وتوسعه صادرات ، مدرنیزه کردن اقتصاد، بویژه بخش کشا ورزی ، وبسیاری از تحولات دیگری که در راه اند .  همگی را باید بصورت تشدید کننده روند تمرکز ودر نتیجه شکل گیری چنین تجمع شهری ، بویژه در کشورما در منطقه کلان شهریء تهران و احتملا" به نسبت کمتری در چند  کلان شهردیگر  کشور ، در نظرداشت .       
      البته برای روشن شدن کلیه جوانب این دورنما همینطور که بارها در این سایت مطرح نمودیم نیاز به مطالعه وپژوهشهای  نظری ومیدانی وسیعی  است .  پژوهشهائی که هر چند بسیار درانجام ان تاخیر شده ، ولی با همه اینها وبا کمال تعجب ، هنوز از پرداختن  به ان خبری نیست  !؟
       اکنون با توجه به وضع موجود وتعیین کننده های ساختاری ان وهمچنین دور نمائی که پیش روست  .  باسانی میتوان در یافت ، تا چه حد ،  بیشتر  طرحها وبرنامه ها وبلاخره سیاست گذاری های جاری ، دراین زمینه ،  از پیش بن  بست وناکارامدی خودرا رقم زده اند !؟  بعنوان مثال در چنین وضعیتی ، فرضا" طرح جامع تهران قاطعانه خواهان عدم گسترش شهراست !؟   برخی خواهان  انتقال مرکز کشور میشوند ! ؟ وبسیاری از پیشنهادها و سیاست گذاری های ء فرصت سوز دیگری که شاهد انیم .
     اگر بپذیریم باتوجه به مورفولوژی شهرنشینی متمرکزمان  ، جهت پشت سر نهادن اگاهانه و معقول این مرحله از توسعه کشور در زمینه هدایت استقرارهای شهری ، یک استراتژی ء مشخص وقابل دفاع و بیش از همه  « ممکن وقابل دسترسی »   نیاز داریم . سخن گزافی نگفته ایم  !  
     در رابطه با لزوم تدوین وتعیین چنین استرتژی ای پرسشهائی  متنوعی قابل طرح اند .  از ان جمله :    
     *  ایا هم اکنون دستگاه  اجرائی در زمینه هدایت گسترش شهری ویا بطور کلی سازمان یابی فضا ، سیاست گذاری هایش با استراتژی مشخصی اعمال میشود  ؟
     *  ایا برنامه های پنج ساله توسعه ویا چشم انداز بیست ساله وامثالهم را میتوان دارای چنین استرتژی ای دانست  ؟
      پاسخ روشن است . البته که بدون استراتژی نیستند .  ماهم وجود انرا انکار نمیکنیم ، ولی این استراتژی - فرضا" استراتژیء ناظر بر طرح جامع تهران - بر چه مبنی ای تدوین شده است ؟   اگر استراتـژی مورد بحث ، با توجه  به واقعیات موجود تهیه شده  اند   ،  پش چرا باروندهای جاری که شکل دهنده این واقعیت ها هستند درتقابل اند ؟! چرا در حالی که گرایش به تمرکز به شدت ادامه دارند وفشار اقتصادی شهروند تهرانی را به حاشیه میراند ومشکل مسکن وضع بحرانی بخود گرفته ، استراتژیء موجود در پی محدودیت  گسترش شهراست ؟  وبرای شهر < سقف جمعیتی > تعیین میکند  ؟  یعنی در واقع بصورت استراتژی ایجاد بحران ! در امده است .
 
      * ایا اهداف چنین استراتژیء فرضی ما  باید از پیش توسط این یا ان ارگان  بصورت هدف قابل تعقیب  تعیین گردد ؟   مثلا " چون با تمرکز مواجه ایم ودستگاه اجرائی بخاطر ان دست بگریبان معضلات زیادی است .   هدف ، پیشاپیش بسبب در ماندگی دستگاه اجرائی باید  ، عدم تمرکز ، باشد ؟  حتی مرکزکشور را به مکان دیگری انتقال داد!!
      همانطور که ملاحظه میگردد در این زمینه پرسشهای بسیاری قابل طرح اند !
   * ایا میتوان پاسخ کلی برای همهء انها ارائه نمود.   فرضا" میتوان گفت :  اهداف  چنین استرتژی ای را وضع موجود ومشروط کننده های ان همراه با اراده وخواست جمعی تعیین خواهند نمود ، ونه این یا ان دستگاه ویا مقام حکومتی! ؟ 
 
 
           نتیجه گیری :
         بار دیگر انچه را که در بحث های قبلی نیز مطرح نمودیم ، البته با پوزش مجدد از تکرارها ،  عناصر تشکیل دهنده  استراتژی مذکور را مورد توجه قرار میدهیم . 
        نخست ایا استراتژی هدایت توسعه شهری ویا سازمان یابی فضا در کل کشور ، باید تمامی مراتب شهری ویا کل سرزمین را هماهنگ و هم زمان در بر گیرد ؟     یعنی در پی توزیع متعادل امکانات واستقرار ها در مقیاس سرزمین باشد ؟     پاسخ مشخص   :  هانطور که در سطور فوق هم مطرح شد . با توجه به ویژگیهای ساختاری   ، در شرایط کنونی جنین هدف گیری ای راه بجائی نخواهد برد .   چون  چنین راهکاری ،   در بسیاری جهات با روند های جاری در تقابل قرار گرفته ، بتدریج کار ائی خود رااز دست داده ومزید بر علت  خوا هد شد  . وضعی که بعنوان مثال هم اکنون اکثر طرحای جامع کلان شهرهایمان  با ان مواجه اند ! اکثر این طرحها هم اکنون در زمینه های مختلف ، نظیر : مشکل مسکن ، استقرار واحد های صنعتی و امور مشابه دیگری که بعضا" باهدف  تمرکز زدائی اعمال میشوند . در واقع مزید بر علت  وتشدید کننده  ان شده اند .
    جهت تدوین استرتژی مورد بحث ، باید روشهای  متعارف وتعریف  شده ء تکنوکراتیک ودوره دیدگان ، را رها  نموده ، وبا توجه به ضرورت های مشخصی که روندهای در جریان مطرح  ، وگاه  حتی بنوعی  دیکته ،  مینمایند .  در پی تدوین ا ن بود . 
     بخش شهری ما ، همانطور که میدانیم  ،  با جابجائی وسیع جمعیت وامکانات روبروست  . سمت وگرایش این جابجائی ها از مراتب  شهری کوجکتر به مراتب بزرگتر وعمدتا"  به  تهران وسپس به نسبت کمتری کلان شهرهای دیگر کشور است . در تهران وسایرکلان شهرها هم تمرکز وتجمع در حاشیه انها در جریان ا ست .  چنین وضعیتی موجب قطبی شدن ، جدانشینی وناهمگونی جوامع این کلان شهرها گردیده  است.  چرا ؟  چون شهرهای مذکور امکان یگانه کردن جابجاشدگان را با جامعه خود ، ندارند !  اکنون هنگامیکه  به وضعیت فوق توجه نمائیم ،  میتوان عناصرعمده استراتژی مورد بحث را  تعیین نمود.
     روشن استکه ما ازبرنامه ریزی فضائی حال در هر سطح ومقیاسی که تهیه شود . انتظار پاسخگوئی ، رفع ویا تعدیل مشکلات اقتصادی ، اجتماعی ء شهر وندان را نداریم .ولی بحق میتوان این انتظار را داشت که طرحهای مذکور مشکلات راتشدید نکنند  ! بگونه ای نباشند که بگویند : صد  رحمت به نبودنشان !
   اگر برنامه ریزی های اقتصادی ، اجتماعی ( حال کم ویا بیش ) در پی رفع ویا تعدیل مشکلات معیشتی ء شهروندان است .  انتظار این استکه : هدایت توسعه شهری بگونه ای باشد که برای سیاست گذاری های مذکور حداکثر تسهیلات را ایجاد نماید .   منصفانه ایا هم اکنون واقعا: چنین است ؟   
    اخیرا" درخبری خواندم که یک از مسئولین گفته بود : « شهرسازی را فدای مسکن نکنیم .» حال باید از ایشان پرسید تصور ایشان از شهرسازی چیست ؟  که انرا نباید فدای مسکن کرد .
   بنابراین استرتژی مورد بحث باید  ، در بر گیرنده نکاتی که برخی انرا میتوان بصورت زیر  مطرح نمود ، باشد
      -  استراتژی مذکورباید بگونه ای باشد که ، دفع جمعیت از شهر به  پیرامون انرا را  نه تنها تشدید نکند بلکه باعث تعدیل ان هم بشود .
    - باید عرصه ساخت وساز رابصورتی  گسترش دهد، که  ازنظر استفاده از فضا ی شهری ودسترسی به سهولت ها در عوض تشدید وحتی بنوعی «  تشدید !؟ » حاشیه نشینی ، هدایت هایش به تعدیل ، و یگانه  شدن حاشیه نشینان با جامعه شهر،  بیانجامد  .
     د ر باره ویژگیهای استراتژی مذکور نکات  بسیاری قابل طرح اند . بقسمی که ،  نهایتا" مجموعه این هدف گیری ها را میتوان ،  بصورت در خدمت « توسعه»  قرار دادن  ، فضا وامکانت محدود شهری ء موجود ، تعریف نمود .  
    باتوجه به برداشت های فوق در مرحله اول باید اولویت اصلی  استراتژی سازمان دهی فضاهای شهری در کشور تقویت  نقش کلانشهری  وتثبیت ارکان کلانشهرها باشد .  انچه کلان شهرهای ما  بمیزان  نگران کننده ای در کلیه  زمینه ها ی مربوط به امکانات یک کلان شهر فاقد آ نند .  چنین تثبیتی دوهدف اساسی مشخص  را در نظر دارد  :  یکی اینکه با تقویت همه جانبه « استاتوت»  کلانشهرها زمینه ،  برای قوام وتحکیم اجزای  اصلی وتعیین کننده  شبکه شهرها ، فراهم میگردد . دوم اینکه تثبت فوق بتدریج باعث  تثبیت نسبی اکولوژی کار در کل بخش شهری وحتی به تبع ان بخش روستائی خواهد شد .
       از نظر هدایت استقرارهای فضائی  ، اهداف فوق رامیباید در دو محور پیگیری نمود .
     -  تقویت روابط اقتصادی ، اجتماعی ، فیزیکی در کلیه نقاط شهری واقع در قلمرومنطقه ای کلان شهر ، وامکان ساخت ساز هدایت شده در این قلمرو وازمیان بداشتن کلیه محدویت ها ی سلبی ویادستوری کنونی تا جائی که بد ون محدویت ها ی کنونی امکاناتی که هم اکنون درکلان شهرها ، بالقوه ،  وجود دارند بسیج شده ودر محدوده منطقه کلانشهری به ساخت وساز بپردازند . 
          بنابر این ، هدف گیری نخست رامیتوان بعنوان  فراهم اوردن شرایط قانونی برای توسعه همه جانبه روابط درونء  منطقهء کلان شهری   ( اینترا متروپلیتان )  تعریف کرد .    دوم وبموازات ان ،  تقویت روابط بین مناطق کلان شهری در اولویت نخست قرار میگیرند .   تا امکانات بالقوه ای که در کلانشهرهای دیگر هم اکنون (حال بهر   دلیل  ،حتی  بعلت سوداگری وغیره) وجودارد بموازات تهران بفعالیت بپردازند . چون در غیر این صورت ممکن است در اینده سایر کلان شهرها بخشی از جمعیت وامکانات خود را بنفع تهران از دست بدهند .
      بنا براین هدف گیری دوم درمرحله کنونی به تقویت روابط میان مناطق متروپلیتان ویا بگونه ای تنه اصلی شبکه شهرهای کشور محدود خواهد شد.
 
   برخی منابع :
1.    مشاور برنامه های دوم وسوم و چند طرح های دیگر
2.    مشاور تهیه کننده طرح   آ مایش سرزمین
3.    پاولو سینگر : اقتصاد سیاسی شهرنشینی  ، انشارات گروه  تحقیق مطالعات شهری ومنطقه  ای
4.    پاولو سینگر : اقتصاد سیاسی کار
 
5.     Scott ,a,j,et al  in    Global  City- Region
6.     Saskia  Sassen  in   Global  City
7.     و داده هائی از مرکز امار ایران
  

    مهدی  کاظمی