داریوش شایگان در کتاب « در جست و جوی فضاهای گمشده » پس از آن که به شکلی کلی پیشینه ی تاریخی تهران را بیان می کند ؛ از خاطرات کودکی خود در این شهر می گوید : از تصویر آرامش بخش تهران و آن چه خود از نزدیک و در این شهر تجربه کرده است تا چهره ی تهران امروز « شبکه ى وسیع بزرگراه ها ساخته شد ، محلات جنوب شهر بازسازى گردید و مراکز بزرگ فرهنگى تاسیس یافت که فرهنگسراى بهمن واقع در محل کشتارگاه سابق ، از آن زمره است . اما این همه تهران را نه به شهرى گرم و صمیمى بدل کرد ، نه به متروپلى حقیقى ...به همین دلیل هر کس امروز ساکن این شهر تعریف ناپذیر و بى خاطره است ، ناگزیر از خود مى پرسد : من کجا هستم ؟ جایى که در آن ساکنم شهر است یا نا مکانى ستیزه جو که اگر قطب نمایى چون آن رشته کوه استوار و با وقار نداشتم ، حتا از یافتن مسیر خود نیز عاجز مى بودم ؟ با وجود هیولاى ترافیک چگونه مى توان در این شهر رفت و آمد کرد؟ چگونه مى توان در شهرى که هواى آن چنین آلوده و خفقان آور است نفس کشید ؟ چگونه مى توان به شهرى نگریست که سیماى آن چنین زشت و چشم آزار است ؟» ( شایگان ١٣٩١: ١٤١) کلام کوتاهی است اما حقیقت آن چه هست را به خوبی بیان می کند . شهر چیست ؟ هویت شهری پرسش این متن است .


مى توان مسئله هویت را مسئله ى "معنا" دانست . پرسش از "چیستى و کیستى" افراد و جوامع ، در رابطه با "معنادارى" شکل مى گیرد. هر گونه تلاشى براى ارایه تعریف از هویت یک چیز ، پاسخ به معناى آن است. هر وجودى قبل از موجود شدن ، فاقد معناست ؛ اما با شکل گیرى آن ، معنایى را به خود اختصاص مى دهد که بر حسب آن هویت مى یابد . (  رهبرى  ١٦)


در تعریف هویت در فرهنگ دهخدا چنین آمده است :" ویژگى یا کیفیتى که موجب تمایز و شناسایى کسى از دیگران شود." و درباره ی شهر و شهروند آمده است ؛ شهر : مجموعه ى بسیار از خانه ها و عمارات و خیابان ها و کوچه ها که در ناحیه اى محدود قرار دارند .


شهروند : در تداول ، کسى که جزو یک شهر ( یا ناحیه یا کشور ) به حساب بیاید و تابع مقررات آن باشد و از حقوق آن برخوردار گردد .» در مواجهه با چنین تعاریفی این انتظار به وجود می آید که هر شهری دارای ویژگی هایی باشد که آن را از سایرشهرها متمایز کند . این شهر بایست در محدوده ای قرار گیرد و ساکنان آن در عین آن که تابع مقررات آن شهر هستند ؛ از حقوقی برخوردار باشند .


براى شناخت هویت یک شهر مى باید مولفه هاى سازنده ى شخصیت آن را شناخت . مولفه هاى شخصیت یک شهر ، همانند مولفه هاى شخصیتى انسان داراى دو بعد عینى یا کالبدى و ذهنى یا روحى است که مى تواند از طریق سه محیط طبیعى ، مصنوع و انسانى از همدیگر تفکیک گردند . متغیرهاى هر یک از این مولفه ها ، چنان چه داراى صفات اختصاصى و برجسته باشند نقش شاخص و معرف هویتى را ایفا مى کنند. ( بهزادفر١٣٨٧: ٥٥)


کوین لینچ در شکل خوب شهر ، هفت ارزش یا معیار را براى سنجش شکل خوب شهر مطرح مى کند ، شامل سرزندگى ، معنى ، تناسب ، دسترسى ، نظارت و اختیار، کارایى و عدالت .


نامبرده هر یک از این معیارها را با معیارهاى ریزترى توضیح داده و سنجش مى کند . معیار یا سنجه معنى شامل پنج زیر عنوان است : ساختار ، هویت ، شفافیت ، سازگارى و خوانایى . هویت و ساختار از اجزاى شکلى و ریخت شناسانه معنى هستند . این دو جنبه ، جنبه هایى از شکل را توضیح مى دهند که به ما امکان مى دهند فضا و زمان را شناخته و در قالب الگوهاى خود معرفى کنیم .( بهزادفر ١٣٨٧: ٣٧-٣٨)


هر شهرى از جایگاه ویژه ى طبیعى برخوردار است که آن را از سایر شهرها متمایز مى کند . ویژگى هاى بستر طبیعى هر شهرى بخشى از هویت شهر را به تصویر مى کشد که در قالب هویت طبیعى شهر قابل تعریف است ، از آن جمله مى توان به رشته کوه ها ،کویر و .... اشاره کرد . ... مولف هاى مصنوع هویت هر شهر به صورت ساختارى - کالبدى در لایه هاى مختلف زمان بر فضاى شهر تبلور دارند . شامل : ١) منظر عمومى شامل کلیت فرم شهر با دید پرنده که وضعیت شهر را از گذشته تا شرایط موجود نشان مى دهد .


2)عناصر خطى - ساختارى شاخص شامل خیابان هاى اصلى ساخت شهر


3) شاخص هاى کانونى و نطقه اى شهرى ، میادین دروازه ها پارک ها


4) شاخص هاى خطى - نقطه اى ، تاریخى و کالبدى شامل کاخ ها ، بازار


5) تک بناهاى شاخص شهرى


6) توده ها ، حوزه ها، فضاهاى شاخص شهرى : محلات قدیمى شهر قدیم ، مجموعه ى ساختمان هاى مسکونى بهزادفر١٣٨٧: ٥٧-٥٨))


 


رنگ یکى از مهم ترین ابزارهایى است که مى تواند جهت حفظ و تقویت خوانایى و هویت در تک تک فضاهاى شهرى مورد استفاده قرار گیرد ... رنگ هاى مختلف مى توانند یادآور زمان ها معانى و وقایع خاص باشند براى مثال : رنگ هاى سبز تیره و سیاه براى مراسم عاشورا ست .


در شهرهاى گذشته رنگ هاى طبیعى مصالح محلى که بناها به وسیله ى آن ها ساخته مى شد به شهر چهره اى هماهنگ مى داد . به این ترتیب ، رنگ هر شهر تثبیت شده بود و جنبه اى از هویت آن محسوب مى شد ... در حالى که امروزه ، رنگ در تمام شهرها و محله ها به صورت تصادفى و سلیقه اى به کار گرفته مى شود . این مسئله شهرها ى ما را تبدیل به یک بوم رنگى بى هویت و مخشوش کرده است که موجب روان پریشى و اغتشاش و عصبیت افراد جامعه مى شود . (بهزادفر١٣٨٧ :٦٢)


فضا باید مخاطبان خود را در طول زمان همراهى کند و به این ترتیب همواره، احساس تعلق و راحتى را که نتیجه ى این همانى است ایجاد کند . در همراهى فضا با مخاطب است که فضا روزمرگى خود را با افراد حفظ مى کند . استمرار تثبیت این همانى موجب تثبیت هویت مى شود . ( بهزادفر١٣٨٧: ٦٣)


 


مولفه هاى انسانى هویت شهر متاثر از نحوه ى اعمال آداب و رسوم، اعتقادات و سیره و روش زندگى ساکنان هر شهرى است . و پیش از هر چیز به جنبه هاى مدنى شهروندان بر مى گردد. ( بهزادفر١٣٨٧: ٦٤)


هویت مکانى بخشى از زیر ساخت هویت فردى انسان و حاصل شناخت هاى عمومى او درباره ى جهان فیزیکى است که در آن زندگى مى کند . (بهزادفر ١٣٨٧: ٦٥)


شهر تبلور کالبدى فرهنگ، وجدان جمعى و حیات ذهنى یک جامعه است . از این رو برخى متفکران و اندیشمندان آن را با مدنیت و تمدن یکسان مى پندارند و خاستگاه هر تمدنى را با ظهور شهر به شکل ابتدایى و اولى آن قرین مى دانند . اگر شهر را با تمدن و فرایند مدنیت یکى تصور کنیم مى توان قلمرو عینى آن را فرهنگ مادى و قلمرو مفهومى و ذهنى آن را مساوى فرهنگ غیر مادى دانست . ( حسینى ٣٠:١٣٩٠)


در بین رویکردهاى متفاوت به شهر ویژگى هاى مشترکى وجود دارد که ویژگى هاى مفهومى هویت شهرى را به شرح زیر مشخص مى کند:


1) هویت عضو شهر حاصل تعامل میان فضا- مکان شهرى است . در این تعامل ، انسان به فضا - مکان هاى شهرى معنایى خاص مى بخشد . معناهایى که در یک موقعیت خاص به انسان معنا و وحدت مى بخشند . آن چه که ما ساخته ایم دریافت ما از خود را نشان مى دهد و در این دریافت از خود و آگاهى از خود چیزى جز هویت نیست .


2) هویت شهرى ارتباط نزدیکى با تجربه هاى ذهنى و روانى هر فرد دارد . ... زیست جهان ساکنان شهرى در رابطه ى دیالکتیکى میان فرد و محیط شهرى شکل مى گیرد . در این ارتباط بى هویت به معناى عدم وجود رویدادهاى خاطره انگیز است . رویدادى که موجب تمایز مکانى از مکان دیگر مى شود . هویت شهرى ، نقطه ى تلاقى میان هویت فردى و هویت جمعى است که که تعیین مادى یافته است.


3) هویت شهرى ، ترکیبى از زمان و مکان است . مکان، جایى است که در آن هویت تجسم یافته و زمان، ظرفیتى است ذهنى که در انسان مى نشیند و خاطره انگیزى و خاطرات فردى و جمعى را شکل مى دهد . ... هویت شهرى ، چیستى ما را درون مختصات مکانى - فضایى شهرى ترسیم مى کند.


4)هویت شهرى با مفهوم حس مکان، رابطه ى تنگاتنگى دارد، به طورى که هر دو را مى توان یکى پنداشت . حس مکان از سه وجه تشکیل شده است . یکى وجه کالبدى که جنبه ى ساختارى فضا را مد نظر قرار مى دهد،یکى فعالیت،موضوع حضور انسان در فضا و عملکرد است و در نهایت وجه معنایى که در آن احساسات ادراکى و ذهنیت فرد از فضا توجه دارد . هویت شهرى را بدین ترتیب مى توان عارضه اى ذهنى ، حسى و معنوى دانست که از طریق ساختار نمادین محیط شهرى ، در معناى وسیع آن شکل مى گیرد . ( حسینى١٣٩٠: ٤٨-٤٩)


نتیجه گیری


موارد متعددى هویت یک شهر را شکل مى دهد : فضاى مصنوع شهرى ساختمان ها و راه ها ، سبک زندگى ساکنان یک شهر  ساعات رفت وآمدشان ، محیط درونی و بیرونی زندگی شان ، تاریخ آن شهر و نمادهاى تاریخى اش ، تصویر آن شهر در ذهن ساکنین و غیر بومیان و ارتباط همه ی این عناصر با یکدیگر . ناهمخوانی این عوامل با یکدیگر و شکل نگرفتن فرهنگ مشترک و یا خرده فرهنگ های منسجم و عدم ارتباط با محیط شهری منجر به بحران هویت می گردد. پیامد بحران هویت احساس بى ریشه گى در فرد است ، فرد چون احساس تعلق به فضا ندارد به راحتى مى تواند به آن آسیب برساند ، عدم مشارکت در امور شهرى : بى تفاوتى احساسى و انفعال که منجر به تنهایى ، افسردگى و.. مى شود. از سوی دیگر هماهنگى محیط شهرى با فرد موجب وابستگى او با محیط مى شود و کیفیت زندگى ، سلامت جسم و روان


، کارایى و .... را افزایش مى دهد.


انسان به عنوان موجودى زیستى نیازمند هماهنگى میان نیاز هاى بدنى و محیط زندگى خود است . سازگارى با محیط در دراز مدت و با محدودیت رخ مى دهد ، اما گروهی از نیازها مثل نیاز به هواى پاک ، محیطى براى فعالیت و ... که با سلامت جسمى انسان در ارتباط است قابل انعطاف نیست ، فضایى از سوى فرد پذیرفته مى شود که این نیازها را بر آورده کند . در غیر این صورت سرخوردگى هاى انسان به شیوه هاى نوآورانه و مخربى ممکن است ارضا شوند و یا به تخریب او( انواع بیماری های روحی و جسمی ) بیانجامند ، که این خود بر بازدهی نیروی کار تاثیر خواهد گذاشت .


عملکرد گرایى فضاى حاضر شهرها را تهدید می کند . تولید انبوه فضاهای کار و زندگی  ، فضایى بى روح که بیشترین سود اقتصادى را دارد و نیازهاى روح انسان در آن نادیده می گیرد . فضاهاى شهرى فاقد معنا براى افراد است ، فضا خنثى است هیچ حسى را بر نمى انگیزد . واحد هاى مسکونى برنامه ریزى شده ، تخریب معابر قدیمی و خاطره انگیز در پی ساختن راه های جدیدی که حجم بالاتری از حمل و نقل را ممکن می سازد ، قطع درختان انبوه برای ساده تر شدن نظارت پلیس و بی تفاوتی به استهلاک بناهای قدیمی به خاطرکمبود بودجه و... همگی به هویت شهری و انسان شهری آسیب می رساند .


 

انسان شناسی و فرهنگ (نسرین ریاحی پور)

منابع :

بهزادفر، مصطفی/ هویت شهر: نگاهی به هویت شهر تهران تهران: سازمان فرهنگی‌هنری شهرداری تهران ،موسسه نشر شهر‏‫، ۱۳۸۶

رهبری ، مهدی / معرفت و قدرت : معمای هویت  / تهران: کویر‏‫ ، ۱۳۸۸

حسینی ، کمال الدین / هویت شهری/ مشهد: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری مشهد، انتشارات بوی شهر بهشت‏‫، ۱۳۹۰

شایگان ، داریوش / در جست و جوی فضاهای گمشده / تهران : فرزان روز 1392 چاپ اول