احسان رنجبر / دانشجوی دکترای معماری و مدرس گروه شهرسازی دانشگاه تربیت مدرس
دکتر محمد رضا پورجعفر / دانشیار و مدیر گروه شهرسازی دانشگاه تربیت مدرس
دکتر مجتبی انصاری / استادیار گروه معماری و رئیس دانشکده هنر دانشگاه تربیت مدرس
ارائه شده در گردهمایی بین المللی مکتب اصفهان / اصفهان ، آذرماه1385
چکیده
تاریخ شهرسازی ایران حکایت از آن دارد که در عمده شهرهای ایران محورهایی ارگانیک وجود داشته که ارتباط بین فضاهای مهم شهری را شکل داده اند . عمده این محورهای عملکردی نظیر بازار ، با قرار گرفتن فضاهایی همچون مسجد , مدرسه , کاروانسرا ، فضاهای عمومی شهری و ... در اطراف آن ، به عنوان شاخص ترین محور شهری مطرح بوده اند .
شهرسازی عصر صفویه الگویی جدید را در طراحی محورهای شهری معرفی کرده که بر خلاف ساختار ارگانیک محورهای عملکردی ، همچون محور اصلی باغ های ایرانی به صورت مستقیم طراحی شده است . هر چند این محور در ابتدا یک محور تفرجی بوده ولی در دوره های بعد به عنوان یکی از شاخص ترین محورهای شهری به صورت چهارباغ های شهری مطرح می شوند .
مکانیابی هوشمندانه طراحان شهری عصر صفویه به گونه ای بوده که از یک سو این محور ها ، جهت توسعه آینده شهر در شهرهایی نظیر اصفهان ، شیراز ، قزوین و ... را شکل داده و از سوی دیگر به صورت آگاهانه و منسجم با محور ارگانیک بازار و فضاهای شهری حول آن و بافت کهن اصفهان ترکیب می شود . بارزترین این ترکیب را در ارتباط چهارباغ اصفهان و میدان نقش جهان می توان مشاهده کرد . نمونه بارز این گونه محورهای تفرجی که همچون محورهای مستقیم عصر صفویه جهت رشد و توسعه شهر شکل داده است ، محور شانزه لیزه پاریس است .
این نوشتار با تکیه بر بستر شکل گیری محورهای چهارباغ عصر صفویه به ویژه در اصفهان و همچنین بررسی نقش این چهارباغ های شهری در توسعه شهری شیراز در دوره های مختلف ، در یک مقایسه تطبیقی با محور شانزه لیزه پاریس ابعاد خلاقانه طراحی شهری عصر صفویه در توسعه شهری را نمایان می کند .
واژه های کلیدی : محور ، اصفهان ، طراحی شهری ، چهارباغ
مقدمه محور به عنوان یک عامل جهت دهنده ، سازمان دهنده و تقسیم کننده همواره در مباحثی نظیر معماری ، مجسمه سازی و ..... که به نوعی با ابزار بصری انسان در ارتباط هستند ، مطرح بوده است . آنچه از محور در بسیاری از موارد تعبیر می شود خطی است که حضور فیزیکی ندارد و به گونه ای یک عامل ذهنی محسوب می شود . اما هنگامی که محور در شهر و فضاهای شهری با مقیاسی فراتر از معماری مطرح می شود ، چون فعالیت های شهری و زندگی اجتماعی در این محور جریان می یابد ، عملکردهای جدیدی برای این محور تعریف می شود . در واقع می توان گفت این محور جزئی از فضاهای شهر می شود .
فرهنگ لغت آکسفورد در تعریف محور آن را خطی می داند که جهت و حرکت را نشان می دهد . محور به عنوان یکی از عوامل اصلی جهت دهنده در معماری و شهرسازی مطرح است . لوکوربوزیه در مورد نقش محور در معماری می نویسد : هنر معماری بر مبنای محور است . محور راهنمایی است به سوی یک هدف ؛ محور نیاز قطعی به هدف دارد . هر چند محورها همواره خطوط مستقیم نیستند ولی عمده منابع و متون تاریخی غربی در تحلیل نخستین ریشه های شکل گیری محور , به شبکه محوری باروک ارجاع می دهند . این شبکه به دنبال دستور پاپ سیکستوس پنجم در اتصال کلیساهای رم ایجاد شد .
پاپ سیکستوس پنجم در 1585 به مقام پاپی انتخاب شد . وی دستور داد هفت کلیسای مشهور شهر رم را برای سهولت حرکت زائران با خیابانهایی به هم متصل کنند . با این حرکت ایده شبکه محوری باروک مطرح می شود . تاثیر ایده سیکستوس به گونه ای است که پس از وی این ایده به عنوان یکی از مدل های نظم دهی به شهر مطرح می شود .
به دنبال این امر نگاه به متون تاریخی موجود در این زمینه نشان می دهد که محور واشنگتن در 1790 میلادی , محور پاریس در 1853-1740 و محور دهلی نو در 1911 به عنوان نمونه های مطرح در طراحی محورهای شاخص معرفی شده اند . این در حالی است که این شیوه در طراحی محورهای شاخص و مستقیم شهری را در اصفهان عصر صفوی و به طور ویژه در فاصله 1628-1587 میلادی در دوران شاه عباس صفوی مشاهده کرد . نکته بارز در مقایسه طراحی محور عصر صفوی با نقطه شروع طراحی محور مستقیم در غرب این است که با وجود آنکه محورهای رم و اصفهان در یک دوره زمانی مشابه شکل می گیرند , در این زمان محور اصفهان یک محور تکامل یافته و تعریف شده است , در حالیکه محورهای رم تنها نقش ایجاد دسترسی و ارتباط را بر عهده داشته و در واقع زمینه ها و بسترهای اولیه شکل گیری محور در دوره های بعدی به وسیله ابلیسک ها و عناصر و فضاهای شاخص روبروی کلیساها فراهم آمده است .
با توجه به هویت فضای سبز شهری در محورهای واشنگتن ، پاریس و دهلی شناخت زمینه های طراحی شهری عصر صفوی در ارتباط با محورهای شاخص شهری از یک سو می تواند این دوره در تاریخ شهرسازی را به عنوان نقطه اولیه شکل گیری محورهای شاخص و سبز شهری – که نقش گردشگری هم داشته اند – مطرح کرده و از سوی دیگر با توجه به سابقه طراحی ارگانیک شهری در بافت های کهن ایران ، این الگوی جدید طراحی را به عنوان تحولی نو در طراحی شهری ایران معرفی کند .
اصفهان و محورهای شاخص در شهرسازی ایران
تاریخ شهرسازی ایران حکایت از آن دارد که عمده شهرهای ایران دارای بافتی ارگانیک بوده اند . هر چند محور به مفهوم خط مستقیم در شهرهای ایران کمتر دیده می شود ولی محورهایی که به صورت ارگانیک فضاهای مهم شهری را به هم متصل می کرده اند ، در عمده شهرهای ایران وجود داشته است . البته باید خاطرنشان ساخت که خیایان های مستقیم در شهرسازی ایران چه در دوره ساسانیان در بیشابور و چه در قرون بعد از آن یعنی قرن پنجم در جرجان ( گرگان ) وجود داشته است .
محورهای ارگانیک ذکر شده عمدتا فضاهای عملکردی مثل بازار بوده اند که بسته به میزان اهمیت در بافت شهر و همچنین ارتباط فضایی با فضاهای شهری اطراف به عنوان شاخص ترین محور در شهر مطرح می شده اند . یکی از بارزترین این محورها ، بازار اصفهان است که میدان کهنه و میدان نقش جهان را به عنوان مهمترین فضاهای شهری عصر صفویه به هم متصل می کرده است . عوامل مختلف اقلیمی ، فرهنگی ، اجتماعی و .... سبب می شود که محورهای شاخص به صورت فضای باز شهری و عمدتا با نقش پیاده و گردشگری شهری شکل نگیرد . هر چند در محلات و بافت های کهن شهری ایران می توان وجود یک محور اصلی را تشخیص داد ولی این محور جز در مناسبات خاص هیچگاه اهمیت و نقشی قابل قیاس با بازارهای ارگانیک شهری به عنوان فعالترین ، زنده ترین و شاخص ترین فضاهای شهری را به دست نیاورده اند و عمدتا به عنوان عوامل ایجاد دسترسی و ارتباط مطرح بوده اند .
در چنین بستری از شکل گیری محور در ده قرن تاریخ شهرسازی ایران بعد از اسلام فبل از عصز صفویه , شکل گیری محورهای مستقیم شهری علاوه بر ایجاد فضای باز شهری جهت نقش پیاده تفرجی و گردشگری ، در یک دوره تحول تاریخی ارزش و اهمیتی همچون بازار را بدست می آورد . به نوعی می توان گفت شهرسازی اصفهان عصر صفویه دو گونه محور شاخص شهری با ساختار کاملا متفاوت را به عنوان ارمغانهایی به شهرسازی دنیا هدیه می کند :
گونه اول محور ارگانیک و سرپوشیده بازار است که عنصر مسلط در تامین حیاط اقتصادی شهر بوده و با ایجاد اتصال فضایی بین میادین ، مساجد ، کاروانسراها و ... به عنوان یکی از قدرتمندترین فضاهای عمومی مطرح می شود . چنین ساختاری با مقیاس طراحی بازار اصفهان را به ندرت در تاریخ شهرسازی دیگر سرزمین ها به عنوان یک محور ممتد شهری می توان یافت .
گونه دوم محور مستقیم و سبز گردشگری در مقیاسی است که علاوه بر ایفای نقش در تامین فضای سبز شهری ، با قرارگیری عناصر شاخص معماری در اطراف آن و همچنین پیوند به فضاهای مهم شهری به عنوان دیگر فضای عمومی شهری مطرح شده و نمونه بارز شکل گیری این سنت جدید ، سالها پس از عصر شاه عباس در پاریس ، واشنگتن و دهلی نو با تفاوت های اندک ساختاری ترار می شود .
نخستین ریشه های شکل گیری محور جدید را می توان در محور باغ های ایرانی و محور منحصر به فرد آنها جستجو کرد . این محور که در اقامتگاههای نخستین شاهان صفوی کاملا بارز است ، در دوره شاه عباس در مقیاس شهری مطرح می شود . محور اصلی در باغ ایرانی شاخص ترین مسیر باغ است . چگونگی ساماندهی عناصر باغ در ارتباط با این محور سبب شاخص شدن آن در باغ شده است . در واقع می توان گفت تجربه شاه عباس در محور تفرجی باغ ، وی را بر آن می دارد تا این محور را در مقیاسی فراتر از اقامتگاه سلطنتی خود در قزوین – که در دوره شاه طهماسب در 1558 میلادی کامل شده است – با نقطه انتهایی فراتری همچون هزار جریب برپا کند . با این عمل شاه عباس یک فضای معماری را با هوشمندی در تغییر مقیاس به فضای شهری تبدیل می کند . مطلب مهم در طراحی محورهای مستقیم عصر صفویه ، شجاعت و جرات عمل طراحان شهری در اجرای یک طرح کاملا هندسی و منظم در یک بستر کاملا ارگانیک است . استفاده از خطوط مستقیم و اشکال ناب هندسی همچون مربع ، مستطیل و ... در چنین بستری نیاز به یک هوشمندی در ترکیب فضای جدید با فضای قدیم دارد . نکته اول در طراحی محور جدید این است که هر چند این محور به عنوان طرحی نو در اصفهان شاه عباس مطرح می شود ، بافت قدیم وارگانیک شهر که از سالیان قبل شکل گرفته ، نه تنها تحت تاثیر این عمل شهرسازی جدید قرار نمی گیرد بلکه شاه عباس در حین طراحی محور جدید به احیای بافت قدیم و محور بازار همت می گمارد .در واقع می توان گفت مفاهیم مرمت شهری همچون بهسازی ، بازسازی و نوسازی در اصفهان این دوره با حجم عملیات شهرسازی کاملا لمس می شود.
نکته دوم چگونگی ترکیب فضایی محور جدید یعنی چهارباغ (چارباغ) با محور ارگانیک بازار و بافت کهن اصفهان است . اتصال محور جدید به محور قدیم در یک تسلسل فضایی از سخت فضاها (Hard Space ) و نرم فضاها ( Soft Space ) صورت می گیرد . اتصال دو محور تحت پیوستگی ایجاد شده توسط عناصری همچون میدان نفش جهان و به طور ویژه عمارت عالیقاپو ، باغ- کاخ چهلستون و باغ-عمارت هشت بهشت صورت می گیرد به گونه ای که عمارت عالیقاپو و چهلستون نقش اساسی در این ترکیب دارند . میدان نقش جهان(میدان شاه صفوی) در زمان ساخت خود یک سخت فضای شهری بوده است . در پیوند فضایی به محور چهارباغ به عنوان یک نرم فضای کامل شهری ، عمارت عالیقاپو و باغ-کاخ چهلستون به عنوان ترکیبی از سخت فضا و نرم فضا نقش حدواسط را بازی می کنند . این تسلسل فضایی که سنتی از معماری و شهرسازی ایرانی است ، در محور قدیم هم به صورت ترکیب فضاهای باز ، نیمه باز و بسته در اتصال فضایی عناصری همچون مساجد ، کاروانسراها ، سراها ، خان ها و ... به محور بازار اصفهان دیده می شود . به نوعی می توان گفت این جوهر تسلسل فضایی که در بناهای معماری همچون مسجد جامع اصفهان به صورت بازی با نور و ترکیب فضاهای باز و بسته انجام می شود ، در مقیاس شهری محور جدید اصفهان به علت ماهیت سبز بودن محور جدید و ماهیت کاملا فیزیکی و کالبدی محور قدیم در پیوستگی فضایی سخت فضاها و نرم فضاها ایجاد شده و به نوعی یک انسجام شهری در ترکیب فضای جدید با فضای قدیم ایجاد می شود .
طراحی محور جدید چهارباغ به عنوان یک عنصر جدید شهری را می توان با طراحی خیابان های مستقیم شهری در سال ها پس از شاه عباس در دوره قاجاریه وبه دنبال ورود عناصر شهرسازی مدرن به ایران مقایسه کرد . با وجود داشتن الگویی همچون چهارباغ در ترکیب با بافت کهن و عدم از میان رفتن یکپارچگی فضایی بافت و حتی تلاش در جهت ایجاد انسجام بیشتر در شهر ، خیابان های مستقیم طراحی شده در اواخر دوره قاجاریه و به ویژه پهلوی اول در جهت شکست ساختار فضایی بافت کهن شهری و از هم گسستگی فضایی عناصر بافت حرکت می کنند . پروژه طراحی چهارباغ به عنوان یک عنصر جدید در شهرسازی ایران عصر صفویه را می توان یک نمونه بارز و کاملا هوشمندانه در نوسازی شهری دانست که در تاریخ شهرسازی ایران امتداد پیدا نمی کند .
چهارباغ و توسعه شهری در شیراز
به علت وجود یک نظام حکومتی یکپارچه در دوره شاه عباس الکوی طراحی چهارباغ اصفهان به عنوان یک محور جدید شهری در دیگر نقاط ایران نیز همچون یک تجربه جدید در شهرسازی مورد عمل واقع می شود . شیراز که ساختار فضایی بافت کهن خود را در دوره آل بویه شکل داده و در دوره اتابکان رشد پیدا کرده است ، به عنوان یک نقطه توسعه شهری عصر صفویه انتخاب می شود . در شیراز دومحور چهارباغ طراحی می شود ، یکی در امتداد محور ارگانیک بازار قدیم و در جهت دسترسی به دروازه اصفهان و دیگری در جهت باغشاه صفوی در ترکیب با محور قدیم .
نکته قابل توجه در طراحی محور جدید باغشاه صفوی شیراز الگوی ارتباط فضایی محور جدید با محور بازار مرغ (دوره اتابکان) و بافت کهن ارگانیک است . این الگو دقیقا الگویی است که در اصفهان مورد تجربه قرار گرفته است . ارتباط این دو محور توسط میدان شاه صفوی ، قصر صفوی و باغ حکومتی برقرار می شود . میدان شاه یک سخت فضای شهری است . ترکیب باغ و قصر حکومتی یک فضای میانه و حدواسط و چهارباغ یک نرم فضای شهری است . میان شاه شیراز همان میدان شاه اصفهان بوده ، قصر صفوی شیراز عالیقاپوی اصفهان است ، باغ حکومتی نیز چهلستون بوده و باغشاه صفوی در حکم هزار جریب اصفهان است . تصویر شماره 6 مقایسه الگوی طراحی در شیراز را نشان می دهد . این نشان از تسلط طراحان شهری عصر صفویه در اجرای یک الگوی شهرسازی دارد . انسجام ساختاری طرح توسعه شهری شیراز سبب می شود که به دنبال حمله افغانها و از بین رفتن عمده تاسیسات شهری عصر صفویه ، در دوره زندیه ساخت و سازهای کریمخانی بر اساس همین ساختار صورت گیرد و کزیمخان ابنیه حکومتی خود را غالبا روی محور منتهی به باغشاه و به جای بناها و باغ های ویران شده صفوی احداث نماید .
مکانیابی هوشمندانه باغشاه و چهارباغ صفوی در تعیین جهت توسعه شهری در شیراز زمانی آشکار می شود که در اواخر دوره قاجاریه و پهلوی اول ، گسترش شهر به خارج از حصارهای شهر قدیم منطبق بر محور چهارباغ صورت گیرد . این کشش شهر به خارج از حصارهای شهر قدیم شکل گرفته در عصر صفوی ، توسط یک محور سبز در تحلیل محور شانزه لیزه پاریس توسط متخصصان شهری به عنوان یک عنصر ناشناخته تا زمان خود معرفی می شود .
سنت اصفهان در پاریس
محور شانزه لیزه پاریس در ادبیات مربوط به تاریخ شهرسازی به عنوان یک محور شاخص شهری همواره مطرح بوده است . بررسی چگونگی شکل گیری محور شانزه لیزه نشان می دهد که این محور ابتدا یک محور تفرجی بوده که به دنبال امتداد امتداد محور باغ های تویلری توسط آندره لونوتر ، معمار منظرساز فرانسوی صورت می پذیرد . ادموند بیکن در کتاب معروف خود " طراحی شهرها " ، چگونگی شکل گیری و روند توسعه محور پاریس در دوره های مختلف از 1300 تا 1740 میلادی را تحلیل کرده و این رانش شهر به طبیعت و شکل گیری محور جدید توسعه شهر را به عنوان عنصری ناشناخته تا آن زمان معرفی می کند .
مقایسه روند شکل گیری این محور با محور چهارباغ اصفهان نشان می دهد که در زمان تکامل محور اصفهان به عنوان یک محور شهری یعنی 1628 میلادی (پایان حکومت شاه عباس) ، نخستین نطفه های شکل گیری محور شانزه لیزه به صورت مجموعه باغ های تویلری با باغچه هایی با فرمهای بی هدف است . در حدود 100 سال پس از شاه عباس در 1740 میلادی ، شانزه لیزه به نوعی شکل محوری خود را بازیافته و از طریق ایجاد یک ساختمان حدواسط در ارتباط با کاخ لوور به بافت شهری متصل می شود . به نوعی می توان گفت طرحی از پیش تعیین شده جهت شروع محور از بافت کهن شهری مطرح نبوده و پس از شکل گیری محور است که اتصال محور به بافت کهن مطرح می شود .
در واقع می توان گفت ایده طراحی محورهای سبز شهری در جهت توسعه شهری ، به صورت آگاهانه و هوشمندانه در ترکیب با ساختار شهری موجود ، صد سال قبل از شکل گیری شانزه لیزه به صورت یک طراحی یکپارچه و منسجم شهری – نه همچون پاریس به صورت تدریجی و با گذشت زمان – در اصفهان عصر شاه عباس و در مقیاسی فراتر از شانزه لیزه مطرح می شود .
نتیجه
توسعه شهری در اصفهان عصر صفویه و به ویژه دوره شاه عباس ، اصولی در شهرسازی را مطرح کرده که می توان از آنها به عنوان درس های شهرسازی ایران یاد کرده و این دوره را به عنوان یک دوره اساسی و سرنوشت ساز در تاریخ خلاقیت طراحی شهری دانست . شجاعت عمل طراحان شهری این عصر در طراحی محورهای مستقیم شهری در بافتی کاملا ارگانیک و ایجاد محورهای سبز گردشگری در مقیاس شهری ، ابعاد یک فرایند خلاق و نوآورانه در طراحی شهری را پیش رو قرار می دهد .
توجه به ساختار کهن شهری و ایجاد یک ترکیب فضایی هوشمندانه با بافت ارگانیک قدیم در جهت رسیدن به یک انسجام شهری ، در طراحی محور چهارباغ اصفهان و شیراز و همچنین ایجاد یک الگوی جدید در طراحی شهری که آینده توسعه شهر را شکل داده است ، میراثی است که در عصر صفویه شکل گرفته ولی در تاریخ شهرسازی ایران پس از صفویه امتداد پیدا نمی کند . این الگو که ریشه در سنت معماری و شهرسازی ایرانی داشته در اینجا به صورت پیوستگی فضایی سخت فضاها و نرم فضاهای شهری منعکس می شود . عدم رجوع به این الگوی فضایی در قرون بعد از صفویه سبب می شود که با وجود داشتن اسناد هدایتگر توسعه شهری اصفهان عصر صفویه در طراحی خیابانهای مستقیم شهری ، بافت های کهن شهری در اثر عدم ترکیب مناسب فضایی خیابانهای جدید با بافت ، از هم پاشیده شده و میراث کهن طراحی شهری در ایران مورد خدشه واقع شود .
در واقع می توان گفت طراحی محورهای مستقیم شهری عصر صفوی یک جهش در فرایند شهرسازی ایرانی است که عمده مفاهیم شهرسازی معاصر همچون طراحی یکپارچه شهری ، مرمت شهری و ... را با خود به همراه دارد . تلاش در جهت تحلیل و شناخت ابعاد مختلف طراحی شهری و همچنین جستجوی ریشه های عدم تداوم این سنت جدید در شهرسازی ایران در این عصر ، می تواند به غنای میراث و فرهنگ طراحی شهری ایرانی کمک کرده و به استفاده از اصول و مبانی جهت بهبود کیفیت شهرسازی بومی معاصر بینجامد .