برای طراحی نیمکت به سراغ ارتفاع ، ابعاد پشتی ، ارگوومی و آنتروپومتری می رویم و زوایا را مشخص می کنیم / برا ی سطل زباله بدنبال حجم و تعداد و نحوه تخلیه می گردیم و یا اینکه چه مصالحی در چه جغرافیائی ماندگار است ؟ انگار که این نیمکت قرار است صدها سال پاسخگوی نیاز مردم باشد . سوال اساسی اینجاست که اینها چه هستند ؟ و سوال اساسی تر اینکه نقش من طراح در این میان چیست ؟ مسائلی از این دست ، علم طراحی هستند که ملزم به رعایت آنها هستیم و لی رعایت آن باعث خلق اثری ماندگار و مفید نمی شود . آیا نقش یک فیزیکدان رعایت قوانین نیوتن است ؟ قطعا خیر . آیا رعایت ابعاد ، اندازه و اصول علمی در طراحی عناصر مبلمان شهری مهم است ؟ پاسخ : بله اما کافی نیست . لازم است اما کافی نیست . ( بسیار دوست داشتم بگویم که رعایت این اصول حتی الزامی هم نیست . دوست داشتم بگویم تمامی آنها را فراموش کنید . فقط یک نیمکت راحت طراحی کنید . همین . بیخیال اندازه و ارگونومی اما فعلا نمی توانم !! ) ما به عنوان طراح باید چیزی به طرح اضافه کنیم و این نقش من طراح است . با رعایت اصول و قوانین تنها یک پلت فرم ساده داریم همین . وظیفه طراح اضافه گردن چیزهائی به این اصول است و این رمز ماندگاری و خلق آثار مهم مبلمان شهریست .
مهمترین چیزی که طراح به اسکلت خام یک طرح اضافه می کند پاسخی است که برای نیاز مخاطبین می یابد و نحوه این پاسخگوئی در یک طرح ، مهارت و خلاقیت او را مشخص می کند . ریشه تفاوت شکلی و عملکردی عناصر مبلمان شهری در فرهنگهای مختلف و حتی در مناطق مختلف همین نیاز است . آیا نیاز یک شهروند در پارک با نیاز همان شهروند در خیابان یکی است ؟ اگر قاطعانه بگوئید “نه ” یا “بله ” به خطا رفته اید . کدام خیابان با کدام پارک ؟ و این رفتار نگاه اجتماعی و درک مناسبات فضائی و مکانی را برای طراح مبلمان شهری طلب می کند . او همانقدر بدنبال راحتی استفاده است بدنبال پاسخ یک نیاز هم هست و گاهی نیاز جدید را هم بوجود می آورد ( در برخی موارد مبلمان شهری نیازی را بوجود می آورد و فضا یا معماری به آن پاسخ می دهند و گاهی فضا نیازی را عامدانه بوجود می آورد و مبلمان به آن پاسخگوست و آنچه در این میان رخ می دهد تعامل شهروند با فضاهای شهریست . ) طراح همان اندازه که به محصول اهمیت می دهد باید به فضا و زمان هم اهمیت دهد . مواد و مصالح همانقدر اهمیت دارند که عملکرد . یک طراح خوب هنگام انتخاب رنگ بدنبال نمایش محصول خود نیست بلکه مدام با این سوال کلنجار می رود که آیا محصول باید نمایان باشد یا پنهان ؟ هنگام دید این محصول چه زمانی است و در آن زمان خاص محصول کجاست ؟ عناصر مبلمان شهری در شهر تکرار می شوند بنابر این تکرار جزء لاینفک آنهاست . نمی توان آنها را به تنهائی دید . از تکرار این فرمی که در حال طراحی آن هستم چه فرم جدیدی شکل می گیرد ؟ چه احساسی بوجود می آید ؟ یک سطل زباله قرمز تنها یک سطل زباله قرمز است که از دور بخوبی دیده می شود اما ۵۰ سطل زباله قرمز در یک پارک محلی ، پارک را به قسمتی از سازمان بازیافت تبدیل می کند . فرم یک صندلی در تکرار ، کاربری یک پارک را تغییر می دهد . و یا تکرار چراغهای روشنائی در یک پارک هویت آن را دچار دگرگونی می سازد. در تکرار یک فرم چه اتفاق جدیدی شکل می گیرد ؟ نکته مهم در این مقوله اینست که با تکرار عناصر مبلمان شهری در جانمائی آنها ، ما فقط یک فرم را تکرا نمی کنیم بلکه یک عملکرد را نیز تکرار می کنیم . از یک تکرار این عملکردها نقش مکان تغییر می کند ( و یا ممکن است تغییر کند ) و این نکته بسیار مهمی در بخصوص جانمائی عناصر مبلمان شهریست .
نکته دیگر در حفظ هویت است . وقتی صحبت از هویت ، اصالت و سنت می شود اغلب ما بدنبال یافتن فرمهائی سنتی و استفاده از آنها در طراحی هستیم . طاق ، قوس ، شمسه و . . . یعنی نماد معماری اسلامی یا ایرانی و . . . اما ایجاد یک هویت و تاثیر گذاری بر آن لزوما در استفاده از فرمهای آشنا نیست . بلکه در پاسخگوئی به نیازهای مردمان آن فرهنگ است . هویت هر فرهنگ در رفتار انسانهای آن فرهنگ نمود دارد . وقتی محصولی را با این رفتار سازگار می کنیم در واقع آن را با آن فرهنگ سازگار کرده ایم و برعکس . نکته آخری که در این فرصت کوتاه به آن اشاره می کنم فضا و مکان است . ارتباط میان عناصر مبلمان شهری و فضای مورد استفاده ارتباطی بسیار حیاتی و مهم در طراحی شهری مدرن و امروزی است . عنصری که در حال طراحی ( یا انتخاب ) آن هستیم علاوه بر کارکرد مجرد خویش چه چیز دیگری را به فضائی که در آن قرار می گیرد اضافه می کند ؟ و چه چیزی را می تواند از آن بستاند ؟ با اندیشه و تفکر به مسائلی از این دست می توانید دست به طراحی عناصر مبلمان شهری بزنید . اندازه گیری مربوط به علم ریاضی است نه طراحی صنعتی و بخصوص نه طراحی عناصر بسیار مهمی مانند مبلمان شهری .