شهر ساز آمریکایی(لوئیس مامفورد) از زندگی شهری دید گاهی متفاوت از دیدگاه ویرث داشت . طرفداران عقاید مامفورد بر نقش های اجتماعی و متقابل که در عملکردهای شهری ظهور می نمایند ، تاکید دارند .
او عقاید طرفداران ویرث را که بر برتری شهر ها در پرورش روابط فاقد هویت بشری اتفاق نظر داشتند را معتبر نمی دانست ، بلکه بالعکس او معتقد بود که روابط اولیه بسیار مهم در شهرها باعث نو آوری های اجتماعی و روابط جدید گردیده است.
برای مامفورد زندگی شهری زندگی ای خلاق و نمایشی بوده و شهر مهد تمدن هایی است که برای قرون متمادی منبع ظهور و بروز ابداعات بسیاری بوده است . او بر این عقیده استوار بود که شهر نمایشی از فعالیتهای اجتماعی است و کلیه عملکرد های شهری بدلیل رخ دادن در محیط های شهری (مثلاً خیابان های شهر ) ، شدت بیشتری به خود می گیرند. لوئیس مامفورد معتقد بود که تعاملهای اجتماعی سنگین در شهرها به مثابه شریانهای زندگی شهری می باشند ، که بر نظرات کلیه شهرسازان تاثیر می گذارد. .به عنوان مثال ژان ژاکوبز ایده شهرهای پیاده و نقش مهم فرهنگ خیابان ها را قویا مورد حمایت قرارداد. (همانند ویلیام .اچ وایت )
شهر ساز فرانسوی رولند بارث زندگی فشرده را در مرکز شهر مورد نظاره قرار داده و آن را نمونه ای از شهوترانی می داند که تنوع انسانی بر آن غالب شده و انسانها می توانند همنوعان خود را از فاصله ای مطمئن مورد مشاهده و مطالعه قرار می دهند. (گاتدنیر) این نظریه به نوعی خیال پردازی و هیجانات انسانی را مورد تحریک قرار می دهد.
طراحانی چون الن ژاکوبس و دونالد اپلیارد بر اهمیت نقش خیابان در فرهنگ شهری تاکید نموده اند ، که این عقیده آنها ، توسط شهر سازان اخیر مورد بسط و گسترش واقع گردیده است. لازم بذکر است که لوییس مامفورد و وایت ، مکانهای عمومی شهری را همانند سکوی نمایش تئاتر دانسته که ساکنین شهر ها می توانند از فرهنگ شهری عمل و تعامل در این صحنه بهره جویند.
از یک منظر مامفورد و ویرث هم عقیده اند در مجموع شهر ، توسط هر دوی این کارشناسان به عنوان فضایی محدود مورد اتفاق نظر واقع شده است . روابط اجتماعی در داخل موسسات اجتماعی و گروههای اجتماعی دسته بندی شده است هر چند که در گذشته ارتباطات قومی – همسایگی بعنوان اجتماعات تجاری و داوطلبانه تلقی می شد و بسیاری از ترکیبات گروهی از این دست ، باعث ظهور خروجی هایی از قبیل اجتماعات و گردهمایی های ثابتی می شده اند . مامفورد اعلام می دارد که مهمترین علائم فیزیکی ثبوت شهرها عبارتند از :سایت های محدود ، پناهگاهی ماندگار و امکانات دائمی تولید مبادله وانبار داری .
ممهمترین علائم اجتماعی ثبوت شهرها عبارتند از :تقسیم بندی اجتماعی مشاغل که تنها زندگی اقتصادی را تامین نمی کند بلکه چرخه فرهنگی را هدایت می کند.
شهر در معنای گسترده آن شبکه ای جغرافیایی ، سازمانی اقتصادی و چرخه ای گروهی ، نمایشی از فعالیت های اجتماعی ویک سمبل زیبا شناختی از اجتماع تعاونی ومشارکتی است.
در اینجا شاهد نوعی تفکر قدیمی هستیم که توسط نویسندگان جدید به نوعی اتفاق ناخوشایند تبدیل شده است .لوییس مامفورد ، شهر را مترادف با تمدن می دانست که اگرچه این نظریه در وهله اول ، نظری قاطع بود اما اکنون کمی قدیمی به نظر میرسد .هرچند که این عقیده در زمان خود در مقابل سایر تعاریف نابالغ، کهنه و غیر مدرنی که ارائه گردیده بود ، بسیار زیبا می نمود اما اکنون این تعریف در مقیاس جهانی ازدرجه اعتبار بالایی برخوردار نیست.ضمنا دیدگاه او از فرهنگ شهری بر مستندات محدود دنیای قدیم استوار بود .
تمام گفته های او در مورد منحصر به فرد بودن شهر با درجه اهمیتی ای که وی برای نقش اجتماعی نواحی حومه ای مورد تاکید قرار داده بود ، بعدها ثابت گردید که اشتباه بوده است . هر چند که بسیاری از تعاملات اجتماعی نمایشی مورد نظر این شهرساز امروزه از طریق اینترنت و تلفن همراه ، بدون هیچ دغدغه ای ، جایگزین تعاملات خیابانی و رو در رو در جوامع و نواحی کاملاً شهری گردیده است .
در کمال ناباوری در مقام مقایسه نظریه مامفورد که ” شهر را مهد تمدن ” می دانست اخیراً در اروپا توسط جامعه اروپاییان متحد مورد توجه قرار گرفته است.