مانوئل کستلز (به انگلیسی: Manuel Castells) (زادهٔ ۱۹۴۲، بارسلونا)، جامعه‌شناس اسپانیایی و نویسندهٔ سه‌گانهٔ مهم عصر اطلاعات است.

در یک خانواده هوادار فرانکو متولد شد ولی در سن بیست سالگی به عنوان یک دانشجوی چپ‌گرای تندرو، از سوی حکومت دیکتاتوری فرانکو تبعید شد. او به پاریس رفت و به دشواری در دانشکده نانت وابسته به دانشگاه پاریس، به تحصیل پرداخته و مدرک دکتری خود را دریافت کرد. جایی که اورا مجذوب جریان انقلابی ۱۹۶۸ کرد و درسال ۱۹۷۲ متنی اثرگذار و مبتکرانه را تحت عنوان یک پرسش شهری: رهیافتی مارکسیستی، به رشته تحریر درآورد که به واسطه کسی که بعدها به عنوان یک مارکسیست ساختارگرا، لوئی آلتوسر شهرت یافت، شکل و قواره گرفته بود.

نگره ها
کستلز در سال ۱۹۷۹ به دانشگاه برکلی کالیفرنیا، جایی که او به مدت دو دهه به سمت استاد جامعه‌شناسی و طراحی شهری و منطقه‌ای مشغول بود، نقل مکان کرد. اخیراً او به بارسلونا جایی که او به سمت استادی در دانشگاه باز کاتالونیا گماشته شده، بازگشته است، بااین وجود، او همچنان موقعیت خود را در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در ساحل غربی و نیز ام آی تی (انستیتو تکنولوژی ماساچوست) در ساحل شرقی حفظ کرده است. او همچنین یک استاد و مسافر دائمی به حساب می آید که مدام، در بیست دانشگاه سراسر جهان از مسکو گرفته تا سنگاپور، تایوان و شیلی، در رفت و آمد است. شهرت مانوئل کستلز، از سال‌های بسیار دور به تحلیل‌های او از شهرنشینی باز می گردد (عنوان او در برکلی گواهی است بر دل‌مشغولی‌های وی). پرسش شهری تأثیر بسیاری بر طراحی شهری گذاشت و اعتبار او با تهیه و تدوین رشته‌ای از کارهای علمی- پژوهشی که نقطه اوج آن شهر اطلاعاتی (۱۹۸۹) است، ارتقاء یافت. او هرگز علاقه‌اش را به موضوعات شهری از دست نداده و علاوه براین، کوشیده است تا در درک ما از موضوعاتی مانند بازپیدایی و تقسیمات درون شهری سهمی به عهده بگیرد.

به هرحال، عصر اطلاعات کار اولیه او را نسبت به موضوعات شهری با دیگر مطالب مرتبط درهم آمیخته و گسترش می‌دهد تا نشان دهد که چه چیزی بر ویژگی عمده تمدن معاصر تأثیر می‌گذارد. همزمان، دیدگاه‌های او، جنبه‌هایی از جنبش‌های درازمدت از مارکسیسم جوان گرفته تا چیزی را که می‌توان علوم اجتماعی فرامارکسیست نامید، آشکار می‌کند. این به معنای دست‌کشیدن کستلز از اصلاحات بنیادی نیست. او همچنان به مسائل سیاسی اشتیاق داشته و یک دموکرات متعهد اجتماعی است.

افزون براین، کیفیتی متعهدانه، کارهای فکری او را به پیش رانده و آنها را غنی می‌کند، چیزی که او براساس آن، با تحلیل‌گران ناهمگون اجتماعی نظیر سی رایت میلز، رالف دارندورف و دانیل بل شریک می‌شود. بنابراین کستلز پسامارکسیست است تا به آن اندازه که در عصر اطلاعات از مواضع انتقادی نسبت به مارکسیسم که در کار پیشینش، شهر و اصول اساسی آن (۱۹۸۳)، نمود بارزی داشت، جانب‌داری و استقبال می‌کند. به طرق گوناگون می‌توان برای موضع پسامارکسیستی او شواهدی را به دست آورد: در متقاعدشدن نسبت به این که تغییر سیاسی بنیادی به احتمال زیاد از طبقه کارگر ناشی نخواهد شد(به نظر می‌رسد دیگر انتظار از پرولتاریا به عنوان عامل ممتاز تغییر غیرممکن باشد)؛ در شکاکیت و حتی دشمنی با کمونیسم (ص۶۴)؛ در متقاعد شدن در این که سیاست‌های هویتی مانند حقوق حیوانات و فمینیسم اکنون اهمیت فوق‌العاده‌ای دارند و این که این‌ها نمی‌توانند به حد کافی به زبان طبقه شرح داده شوند؛ و در دریافت و فهم رخ‌نمایانه و آشکار از پیشنهاد سیاسی روشنفکرانه.

شاید مهم‌ترین شاهد از میراث مارکسیستی کستلز، در تعهد او به تبیین کل‌گرایانه‌اش از دنیای امروز نهفته باشد. رهیافت او حاوی این پیشنهاد است که برای شرح کافی رویدادهای جهان امروز مهم‌ترین جنبه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باید به عنوان عناصر مرتبط به هم مورد بررسی و آزمون قرار گیرند. به هرحال، رهیافت او آن گونه است که برتماس و اتصال قسمت‌ها تأکید دارد اگرچه اغلب این‌ها در روابطی متعارض بایکدیگر قرار داشته باشند و ویژگی بسیار منحصر به فردشان در ایفای نقش به عنوان شریک تغییر از اهمیت برخوردار است. کستلز میان مقوله‌های گونه‌گون رابطه برقرار می‌کند به عنوان مثال او فمینیسم، را با فرآیندهای جهانی‌سازی و همچنین با نوآوری‌های اقتصادی و تکنولوژیک و با تغییر در اشکال خانواده و تغییر در طبقه‌بندی اجتماعی مرتبط می‌داند. البته مفهومی از تمامیت و درانحصار مارکسیسم نیست ولی با این وجود، بعدی مهم از سنت مارکسیستی به حساب می‌آید که تداوم نفوذش را بر کستلز آشکار می‌کند. این همچنین، چیزی است که در دوران پسامدرن خرق عادت تلقی می‌شود، درهنگامه‌ای که توصیفات کل‌گرا با شک و تردید رو به رو می‌شوند و ابراز احساسات نسبت به خاص بودن و تفاوت‌ها افزایش یافته است.

آثار

  • مسئله شهر (۱۹۷۲)
  • شهر و مردم (۱۹۸۲)
  • شهر اطلاعاتی (۱۹۸۸)
  • سقوط کمونیسم شوروی: نگاهی از منظر جامعهٔ اطلاعاتی (۱۹۹۵)
  • سه گانهٔ عصر اطلاعات (۱۹۹۷)
  • کهکشان اینترنت (۲۰۰۱)