پاتریک گدس در دوم اکتبر سال ۱۸۵۴ در بالاتر متولد شد ، به نزدیکی پرت آورده شد. بواسطه ی کاوشهای بچگی در پرتشیر و مناطق کوهستانی ،پاتریک دیدن زندگی روستایی و شهری را بطور کامل یاد گرفت و شروع به مطالعه همه ی مسائل زندگی شامل بشر، دررابطه با محیطشان کرد. او درسن ۱۶ سالگی در فرهنگستان پرت فارغ التحصیل شد.
بعد از۱۸ ماه شاگردی در یک بانک محلی ، گدس شروع به مطالعات شیمی ، زمین شناسی و زیست شناسی همراه با هنر ترسیم و قفسه سازی کرد. به هر حال او در سن ۲۰ سالگی به هدف واقعیش که جانور شناسی بود دست یافت. سپس وقتی که در سفر به مکزیک به سر می برد، یک بحران کوری موقت، او را از ظاهربینی برونگرایی به دسته بندی فلسفی علم و مخترع طرح ماشین متفکر از ورق های چندلای کاغذ تغییر داد.
بازگشت به اسکاتلند در آپریل ۱۸۸۰ با چشمهایی ضعیف که بعد از آن او را از نزدیک بینی ، دور نگه داشت، گدس یک سخنران الهام بخش علم گیاه شناسی در دانشگاه ادینبورگ شد و به طور باورنکردنی روی به زندگی روشنفکری متنوع و کاربردی آورد. او کاربرد مفهوم انرژی و زیست شناسی را به آمار و اقتصاد متمایل کرد، در زمینه های تعاون و سوسیالیسم ، سرمایه و حزب کارگر سخنرانی کرد ، و برای توسعه ی دانشگاه و سایر بهسازی ها مبارزه کرد.
گدس در سال ۱۸۸۶ با آنا مورتون ، یک نوازنده با استعداد ازدواج کرد، سپس آنها اتحادیه اجتماعی ادینبورگ را بنا نهادند.
در سال ۱۸۸۸ به عنوان استاد نیمه وقت رشته گیاه شناسی در دانشگاه داندی پذیرفته شد (تا سال ۱۹۱۹ در آنجا به کار گرفته شد)، گدس اولین مدرسه های تابستانی را در ادینبورگ اروپا سازماندهی کرد (۱۸۸۷-۱۸۹۸) و برج دورنما را به مثابه ی اولین آزمایشگاه جامعه شناسی جهانی بنا نمود. همچنین عقاید برنامه ریزی شهرکی اش از ارزیابی شهری و منطقه ای یا “عیب یابی پیش از عمل ” و ” جراحی محافظ کارانه ” به جای ویرانی عمده مناطق پرجمعیت و فقیر نشین، مورد توجه قرار گرفت.
در سال ۱۸۷۹ گدس به همراه همسرش برای یک ماموریت اقتصادی محرمانه به جزیره قبرس رفتند، مزارع کشاورزی خشک و بایر را احیا کردند و صنعت کشاورزی را به مثابه پاسخهای واقع بینانه به “سوال بی پاسخ شرقی” از اشتباه بزرگ سیاستمداران مستعمراتی شروع کردند.
در سال ۱۸۹۹ و ۱۹۰۰ او سفرهای نطقی ایالات متحده را انجام داد ، ضمنا قسمت آمریکایی مدرسه بین المللی را در گزارش پاریس سال ۱۹۰۰ سازماندهی کرد.
در سال ۱۹۱۹ او آدرس وداعش را در داندی داد ، سپس کرسی استادی جامعه شناسی و علوم مدنی را در دانشگاه بمبئی کسب کرد. از طریق جروسالم به هند بازگشت، او در آنجا برنامه ریزیهای شهری را برای حاکمان نظامی انجام داد و یک دانشگاه را برای صهیونیستها طراحی کرد .
درسال ۱۹۲۴ بیماری سخت و خطرناکی گدس را مجبور به بازگشت به اروپا کرد ، اما در ناحیه ی جنوبی فرانسه او یک ترمیم قابل توجه ساخت و بوجود آورد و چیزی نگذشت که بنا ، مقیاس کوچکی از برج دورنما و دانشگاه هال ، نزدیک مونت پلر شد. در سال ۱۹۲۵ او بالاخره توانست پروژه نهایی خود ، دانشگاه اسکاتلندی را، به عنوان اولین واحد مدیترانه، رونمایی کند.

گدس زیست‌شناس اسکاتلندی، از زمره نظریه‌پردازان دورة دوم مرمت شهری محسوب می‌شود. وی پس از سال ها تدریس در رشته گیاه‌شناسی، شدیداً به شهرسازی علاقه‌مند گردید. مهم‌ترین آثار وی در این زمینه، کتاب «توسعه شهری» در سال ۱۹۰۴ و «شهرها در تحول» در سال ۱۹۱۵ می‌باشند. گدس معتقد بود که اولین گام را برای شناخت شهر، اولین گام شناخت عناصر جغرافیایی و تاریخی آن شهر می‌باشد، به طوری که این شناخت می‌تواند ما را در تهیه طرح‌هایمان یاری رساند. گدس در مورد مرمت، سه نظریه عمده دارد که شامل موارد زیر است:
الف ـ انطباق مکان و زمان در خصوص بنا، مجموعه و یا بافت شهری
ب ـ امروز، تکرار دیروز نیست بلکه تحول و تداوم آن است.
ج ـ حضور مطالعات برنامه‌ریزی شهری در مرمت شهری
اصول مورد نظر گدس بر پایة نظریه‌های فوق شامل موارد زیر است:
۱ـ شناخت:شناخت شهر در گرو شناخت عوامل جغرافیایی و تاریخی است. در واقع قبل از هرگونه اقدامی در شهر باید روح شهر را شناخت.
۲ـ معرفی:سازماندهی یک نمایشگاه شهرسازی، می‌تواند تصوری از گذشته، حال و آینده شهر را به دست دهد. این نمایشگاه می‌تواند تاریخ شهر را با نشان دادن آثار و ابنیة تاریخی به مسئولان ومردم بشناساند. به سخن دیگر، شهر را باید از زمان پیدایش اثر تا به حال، به خود معرفی کرد. این نمایشگاه می‌تواند مکان مناسبی برای آموزش محسوب شود.
با استناد بر اصول و نظریات گدس، می‌توان دستورالعمل‌های وی را استنتاج کرد.
الف ـ در امر مرمت لازم است خاطره‌های تاریخی حفظ شوند.
ب ـ آموزش مداوم و همگانی: در این جا اقدامات مرمتی، آموزش به مرمت کنندگان، مردم و مسئولان کاری ضروری است.
بنابراین می‌توان به این نتیجه رسید که هدف گدس از مداخلة در بافت‌های تاریخی، حفظ کالبد، بهبود محیط شهری و بهبود شرایط زیستی ساکنان است. کاربری پیشنهادی وی در بافت‌های شهری، کاربری است که در درون برنامه‌ریزی شهری مطرح می‌شود و شیوة اقدام، عمدتاً بهسازی و نوسازی است و بندرت سخن از بازسازی به میان می‌کنند. روش مداخلة وی، روش جامع مرمت شهری است. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)

زیست شناس، گیاه شناس، بوم شناس، جغرافیدان، برنامه ریز شهری، مربی و فیلسوف اجتماعی. گدس خود را در درجه اول یک جامعه شناس می دانست. هدف او این بود که نشان دهد فرایندهای اجتماعی و محیط بر یکدیگر اثر متقابل دارند. و چگونه فرایندهای شهری و تحول اجتماعی با منافع توسعه اجتماعی فردی اداره می شود. او دانش آموخته تحول طبیعت زنده بود. گدس پیشگام استفاده از مفهوم ناحیه ( و فن بررسی میدانی ناحیه) به عنوان پایه ای برای تحلیل های محیطی، اقتصادی و اجتماعی بود. او شهر و انسان را در کنار هم می دید. او فرایندهای ترمیم، بازنوسازی و احیاء دوباره را به مثابه آثار طبیعی توسعه می دانست. شاگرد او لوئیز مامفورد در ۱۹۴۷ نوشت: بهترین زندگی ممکن ایده آل برای او منحصر به ویژگی های لحظه و مکان و موقعیت خاص خود در توسعه خانواده، گروه یا جامعه به خصوص بود؛ نه آرمانی انتزاعی که توسط قدرت حاکم یا نیرویی از بیرون باشد. او در آبرونشایر غربی اسکاتلند در سال ۱۸۵۴ به دنیا آمد. گدس مطالعات زیست شناسی را زیر نظر توماس هاکسلی در لندن گذراند. او به معترضی در کالج یونیورسیتی لندن تبدیل شد( جائیکه چارلز دلروین را به طور اتفاقی در آنجا ملاقات کرد) و با تلاش طاقت فرسایی جان راسکین را به عقاید خود در زمینه آمار علاقمند کرد. در بازگشت به اسکاتلند به طور عملی کوشید تا با هزینه اندک در طی حیات تاریخی ادینبرگ با همسر و نخستین فرزند خود مستغلات و آپارتمان های نامطلوب و زاغه مانند ادینبرگ را بهبود بخشد و این متضمن حضور ساکنان و داوطلبان فرایند بهسازی بود. تکنیکی را که ” تشریح سنتی و محافظه کارانه” نامید گسترش داد. این رهیافتی ترقی خواهانه بود برای پیشرفت ناحیه ای که مردمی را که در آنجا زندگی و کار می کردند ملزم و متقاعد می کرد که بتوانند در آن ناحیه ( زاغه) بمانند و از پیشرفت ها و بهبودها بهره مند شوند.
تا ۱۸۹۸ پیشرفت های ادینبرگ تا بیش از ۳۰ عرصه و اعیان گسترش یافته بود. او تعداد بیشتری از مساکن کثیف و نامطلوب ادینبرگ را به اولین اتاق های مسکونی دانشجویان تبدیل کرد. گدس آموزش عمومی را در سرتاسر نمایشگاه های بین المللی و مدارس تابستانی ارتقا داد. در ۱۸۸۴ او به پایه گذاری جامعه محیطی در ادینبرگ کمک کرد و طولی نکشید آنرا واحد اجتماعی ادینبرگ نامید. او کوشید تا رنسانسی فرهنگی در ادینبرگ را در ۱۹۸۰ بر مبنای جنبش فن و هنر بالا ببرد. به همراه جی.آرتور تامسون کتاب تحول جنسیتی را در ۱۸۸۹ منتشر کرد. در دوبلین برنامه بازنوسازی شهری را شکل داد. او برای سالها استاد نیمه وقت گیاه شناسی در دانشگاه داندی بود. در ۱۸۹۷ به قبرس رفت. در تلاشی برای ارتقاء توسعه اقتصادی، او مامور شد به منظور تهیه برنامه هایی برای املاکی در دانفرملاین که توسط آندرو کارنگی نوع دوست به شهر بخشیده شده بود. گزارش وی با نام ” توسعه شهر ” مطالعه ای بود از پارک ها، باغها و موسسات فرهنگی که در ۱۹۰۵ منتشر شد. تصور القا کننده ای از اینکه چگونه مردم محلی می توانند مشارکت کنند و فرایند احیاء و برنامه ریزی شهری را بیاموزند ارائه شد. نظریات گدس بر پایه بررسی و مطالعه جامع بود. گدس کمک کرد به تشکیل جامعه اجتماعی در ۱۹۰۳ . او در هندوستان عقاید برنامه ریزی اش را به عنوان یک روند توسعه داد نه با خلق توسعه های الگو مانند در مکان های جدید، که با احیاء مکان های موجود برای مردم و با مردم و توسط مردمی که در آنجا زندگی می کردند. او در شهرها و شهرک های هندی اتاق کارهای از بین برنده اماکن بهداشت عمومی خرافاتی ( غیر علمی) و شبکه های اجتماعی به موازات پاکسازی محلات ناسالم تشکیل داد. و به شدت نظاره می کرد زمانی که تحت آشفته ترین حالت ها به مردم فشار وارد می شد. او نشان داد که رهیافت انتخابی بیشتری در حالت حفظ تعادل اقتصادی و اجتماعی همسایگی ها می تواند شرایط زندگی را بهبود بخشد. گدس در ۱۹۱۵ نوشت: یکی از بیشترین تعداد اشتباهات فاجعه برانگیز و مهلک در تاریخ تحولات بهسازی، دهه های دردناک تجربه و آزمایش بود که پیش از آنکه آموزش داده شود رخ داد. در سال های یعد گدس کالج اسکاتلندی را به قصد تضمین حیات نظریه های آموزشی اش در جنوب فرانسه تشکیل داد، او به شدت به آنچه که آن را ” ماشین متفکر” نامید وسواس داشت. نمودارهای شبکه ای طبقه بندی ها و روابط بین موضوعات و مفاهیمی را که مرکز اندیشه او بودند نشان می دهند. او نتوانست تنی چند از پیروانش را متقاعد کند که به طور بی نهایت سیستم پالایش شده ( احتمالا اشاره به مباحث بوم شناختی دارد) کلید فهم زندگی انسان و محیطش را تهیه کرد. او از داشتن امتیاز ویژه و نشان افتخار امتناع ورزید، در پایان زندگیش به عنوان مقام برجسته ای شناخته شد. گدس بر برنامه ریزی اصرار و تاکید داشت. به اعتقاد او توسعه زندگی محلی که به پیشرفت می انجامد چیزی نیست که از بالا هدایت شود، پیشرفت و توسعه می تواند در مکانی آموزش داده شود و در مکانی دیگر محدود شود. گدس در ۱۹۱۰ نوشت: معماری و برنامه ریزی شهری محصولات محض دفتر نقشه کشی ثابت در یک محل نیستند. این دو تجلی تاریخ و گذشته مکان هستند. تحولات ملی و شهری در تلاقی خاطرات و برخورد های ذهنی می باشند. او خواست نشان دهد دیدگاه مغایر آن دسته از برنامه ریزان شهری که کالبد را طراحی می کنند و سپس نشانه های شهر مترقی را در درون آن قرار می دهند و به عنوان پوسته کالبدی مناسب بر آن چیزی که در دوره های رشد شهری مشتق ازحیات درونی و لایه های زیرین شهر باشد انطباقی ندارد. (شکل و محتوای درونی شهر با یکدیگر خوانایی ندارد). باید زندگی متعلق به هر نسل و هر گروه را به رسمیت شناخت و همه گروه ها باید همکاریشان را در راه ساماندهی شهرشان انجام دهند. تمرکز محلی تنها شروع کار است.
” شناخت و درک محلی برای برنامه ریزی شهری، توام با بررسی و کارشناسی در زمانی که با نیاز های شهروندان برخورد می کند ضروری است.” دیگر نیازها نیروهای جذب اجتماعی و اشتیاق مدنی است که برنامه ریز را قادر می سازد برای برانگیختن مداوم واحدهای محلی به منظور مشارکت در برنامه های بهسازی به جای راکد ماندن آنها. تنها این راه می تواند به تدریج شهر را به مثابه یک کلیت القاء کند. ( گدس ۱۹۱۸) او اصرار داشت فرایند باید همکارانه باشد، هر یک از متخصصان گوناگون صرفا بر تخصص خویش تمرکز می کند ، هر یک به طور واضح بررسی می کند و در ابتدا یک گلبرگ از شش خاج گل حیات را تصرف میکند و بخشی از کل آن را از هم می گسلد. هسته روش شناسی او از برنامه ریزی بر مبنای بررسی تشخیصی و بازشناسی مسئله بود. آن مستلزم مطالعه طولانی و بردبارانه بود. به عقیده گدس کار نمی تواند با قوانین و مقررات در دفتر کار انجام شود، برنامه باید پس از طی کردن ساعت ها پیمایش در موقعیت و مکان طراحی شود. آموزه های او به عنوان یک گیاه شناس هرگز او را ترک نکرد.
کتاب ” این جهانی سبز است ” نوشته گدس به این نکته اشاره دارد که حیوانات نسبتا کم و کوچک همه وابسته به برگ گیاه بوده و ما توسط برگ گیاهان زنده هستیم. برخی از مردم عقاید عجیبی دارند که با پول زندگی می کنند. آنها تصور می کنند نیرو و انرژی توسط چرخش سکه صورت می گیرد. در صورتی که جهان عمدتا مستعمره وسیعی از گیاهانی در حال رشد و شکل گیری خاک پر از برگ نه توده ای از مواد معدنی محض می باشد. ما نه با صدای جرینگی سکه هایمان که با سرشاری محصولات کشاورزیمان زندگی می کنیم.
گدس توانست با سخت کوشی با یک اشتیاق مستمر به منظور کار کردن تحریک شود و موفق نشد برای فهمیدن اینکه چرا همکارانش نمی توانند الگوها و نمونه ها را انتخاب کنند. اما او با تشویق های سودائی و احساساتی اش به آنها روحیه می داد.
” پیامبران در سرزمین خود بدون افتخار هستند” شعری از هاج مک دیارمید (۱۹۶۶) درباره گدس است. کسی که در یکی از جلسات گدس در ادینبرگ حضور داشت. مضمون شعراین است که غفلت و نادیده گرفتن سر پاتریک گدس در اسکاتلند به درجه غیر معمول رسید و پرتوی بسیار مبهوت کننده بر همه شرایط ملی افکند.
از آنجائی که او یکی از متفکران برجسته نسل خویش بود، نه تنها در بریتانیا که در جهان و نه تنها یکی از بزرگترین مردان اسکاتلند در قرن گذشته که در سراسر تاریخ بود. کالین وارد، گدس را در واژه ” نابغه غیرقابل پیش بینی، بی قرار و نابسامان و قاطع و مغرور” خلاصه نمود که انتظار داشت هر یک از گرفتاری های قرن اخیر ما از بحران انرژی گرفته تا نجات و آزادی زنان برطرف شود.
لوئیز مامفورد می گوید: ” من به او ( گدس ) عشق می ورزم، به او احترام قائلم و او را تحسین می کنم. او هنوز برای من شگفت انگیز ترین اندیشمند در جهان مدرن است.”

برگردان متن لاتین برگرفته از کتاب:
THE DICTIONARY OF URBANISM
Robert Cowan

سر پاتریک گدس در ۲ اکتبر ۱۸۵۴ در بالاتر ( ballater ) اسکاتلند به دنیا آمد. مرگ او در ۱۷ آوریل ۱۹۳۲ در مونتپلیر (Montpellier) ) فرانسه روی داد.
آثار مهم او:
“علوم مدنی” – در باب مطالعات جامعه شناختی- لندن ۱۹۰۵
“تحول شهرها” – در باب جنبش برنامه ریزی شهری و مطالعه علوم مدنی – لندن ۱۹۱۵
لوئیز مامفورد از سر پاتریک گدس به عنوان یکی از متفکران برتری یاد می کند که در قرن نوزدهم ظهور کرد. دیدگاه های او از سه دوره جهانی فراتر رفت. دوره ویکتوریائی در حال رشد که او در آن دوران زاده شد، پیش از جنگ جهانی ویرانگر اول که او با دوران بلوغ مواجه شد، و جهان تازه به سوی آنچه که همه تلاش های خلاقش به بار نشست. او متعلق به نسلی از نویسندگان و متفکرانی بود که درباره پیامدهای اجتماعی انقلاب صنعتی نگران بودند. در زمان خود نفوذ و اعتبار گدس تا چندین قاره و کشور که شامل اروپا، استرالیا و هند بود گسترش یافت. استنتاج گدس التزام به رهیافت جامع ( منظور همان برنامه ریزی جامع است) برای مشکلات هر شهر بود که برنامه ریزی کالبدی را با محیط طبیعی مرتبط می ساخت و آن را با جامعه شناسی و اقتصاد ترکیب می کرد. به عقیده گدس فرایندهای اجتماعی و اشکال فضائی با هم در ارتباطند. منتقدی از عرصه برنامه ریزی آرمانگرا که هم عصر گدس بود معتقد است رویای باغشهرهای انگلیسی و بلوارهای پاریس توسط آنچه که پاتریک ابرکرامبی آنرا کابوس بغرنج گدس نامید خرد شد و از بین رفت.
اشتیاق گدس برای پذیرفتن پیچیدگی روابط اجتماعی و فضائی برایش جایگاهی درخور ستایش در تغییر و تحول فضائی معاصر در علوم اجتماعی به دست آورد. نگرانی او در ارتقا دادن عقاید جدیدی بود که از مفهوم برنامه ریزی خاص نشات می گرفت. گدس بیش از عقایدش اغلب به خاطر جدل هایش شناخته می شود. اثر مهم او ” تحول شهرها ” تنها بخشی از مباحثه و جدل او را در برنامه ریزی آشکار می کند. اندیشه ابتکاری در ۱۸۹۰ به عنوان گسترش تصویری از شکل تحلیل های اجتماعی کار/ گروه مکان لاپلاس ( در فرانسه) توسعه یافت. او در ادینبرگ از بازسازی محلات کثیف و زاغه ها (slum)به جای از میان بردن آنها دفاع کرد.او اولین لابراتوار جامعه شناختی جهانی را با نگرشی مبهم در ادینبرگ تاسیس کرد تا اینکه رفته رفته مظهر افق آن آشکار شد.
گدس به استفاده از واژه تازه علاقه داشت. این واژه برایش همانی بود که ما ” مگالاپلیس” ( زنجیره کلانشهری) به کار می بریم و واژه بعدی کنورباسیون ( شبکه شهری همکار) بود.
بعدها او فنون تازه ای را به طور استادانه بیان کرد. به طور مثال نمایانگر جهانی جدا از اضافه کاری و کار طاقت فرسا. به گدس به عنوان دانشمند آگاه از همه چیز و خیال پرداز انتقاد وارد شد، اما امروزه این انتقاد در ستایش عقایدی که شهرهای قابل دستیابی ( قابل ساخت) را بیشتر از شهرهای آرمانی ( شهرهائی که در واقعیت شکل نگرفت) منعکس کرد فروکش کرده است.

پتریک گدس ، اجتماعات انسانی را به دیده زیست شناسی دید که به مطالعه تمام پدیده های زندگی توجه دارد. این محقق در سال ۱۹۱۵، برای اولین بار شهرهای بزرگ دنیا را مورد مطالعه قرارداد و درکتاب تحقیقی خود به نام ((تکامل تدریجی شهرها )) ، ازمسائل ، مشکلات وآینده آنها سخن گفت . پاتریک گدس یکی ازپیشروان ناحیه بندیهای علمی وبرنامه ریزیهای ناحیه ای است که عنوان شبکه بزرگ شهری را بکاربرد. درکتاب (( تکامل تدریجی شهرها)) تصویر مشهوری را می توان دید موسوم به(( نمایشگاهی ازشهرها)) که درآن گدس رشد طبیعی شهرها را مورد مطالعه قرارداده وتصویرکرده است . ازاین تصویر، اساس نظریات وی آشکار می گردد. به نظر گدس شهر ازمحیط طبیعی که درآن به وجود آمده جدایی ناپذیر است وتنها وقتی می توان به ساختمان آن پی برد که وضعیت طبیعی وآب وهوایی آن مورد مطالعه قرار گیرد، پایه های اقتصادی آن شناخته می شود وریشه های تاریخی آن معلوم گردد .
به نظر گدس، نقشه شهرها صرفاً خطوط منحنی وراستی نیست که جای فلان رودخانه یا بهمان کوه را معلوم دارد. بلکه نوعی خط هیروگلیف است ودرحقیقت نموداری ازخطی است که بشر با آن تاریخ تمدن را نوشته است . هرقدر درک این خط مشکل تر باشد، وقتی رموز آن کشف شد، ثمره آن بیشتر است.
لوئیس مامفورد متخصص وکارشناس شهرهای متروپلیتن که خودرا شاگرد مکتب گدس میداند وبی تردید دربسط افکار وی سهمی بسزا دارد ، درکتاب خودبسیاری ازافکار گدس را نقل کرده است . ازاین کتاب به خوبی برمی آید که گدس جامعه شناسی را زاده زیست شناسی می داند ورشد شهرها رابر اساس این فکر توضیح می دهد.
گدس که اصلاً اسکاتلندی بود، سالها درهندوستان زندگی کرد وبا واقعیت به شهرسازی اشغال داشت. وی با آنکه به مظاهر زندگی طبیعی علاقه داشت، ازدیده ای جهان بین برخوردار بود وواجد شخصیتی بود که تنها پس ازمرگ وی شناخته شد.
زندگی شهری بر خلاف زندگی ساده روستایی، با مصرف توام است.مصرف گرائی در نزد شهرنشینان موارد زیادی را شامل می شود،از مواد غذایی گرفته تا وسایل یکبار مصرف. آنان در تلاش بیشتر برای خرید ومصرف هستند. در چنین شرایطی خیابان،میدان،پارک وهر مکان عمومی دیگر می تواند به سادگی به محل دفع انواع زباله های مردم تبدیل شود.لزوم طراحی،ساخت،موقعیت دهی ونصب درست انواع زباله دان با کاربرد ها و فرمهای متنوع در چنین شرایطی است که بیش از پیش ضروری می نماید.

در محیط شهری زباله دان باید قابل رویت بوده واستفاده از آن راحت باشد،ولی نباید به عنوان عنصری مزاحم وپر زرق و برق جلوه کند.استقرار زباله دان نباید به صورت اتفاقی انجام پذیرد بلکه باید بر اساس نرخ تردد و ازدحام مردم در یک محدوده یا نقطه ای خاص انجام گیرد. به طور مثال وجود زباله دانهای متعدد در برابر یک فروشگاه بزرگ یا مدرسه ای پر از دانش آموز امری شایسته است.«در فضاهای شهری با تعدّد مبلمان شهری، زباله دان نیز باید در هماهنگی کامل با عناصر یاد شده باشد. ولی در باغ،پارک،تفریحگاه از این قبیل،زباله دان بهتر است با معابر،مسیرها و گذرگاههای محیط در ارتباط باشد.» همچنین استقرار زباله دان در نزدیکی نیمکت بسیار توصیه شده است.

لزوما” زباله دان نباید پایه ای مستقل داشته باشد. می توان آنرا به تیر برق،سرپناه ایستگاه اتوبوس،تابلوی خیابان و یا حتی دیوار نصب کرد.بر این اساس زباله دانها را می توان چنین تقسیم بندی کرد:

●ظروف متصل به اجزای دیگر مبلمان شهر.

●ظروف متصل به دیوار.

●ظروف مستقل و ایستا(پایه دار).

●ظروف متحرک برای استفاده موقت.

●ظروف با گنجایی زیاد و مناسب برای محیطهای عمومی و مجموعه های کنار جاده ای.
«در یک خیابان شلوغ و مسیر ی مستقیم ظرفها را می توان با فاصله های۳۰ متری از هم نصب کرد.اما در بیرون برخی مکانها مانند سینما،اغذیه فروشی وقنادی_ همانطور که گفتیم_ می توان این فاصله را کاهش داد. بر عکس در خارج ساختمانهای عمومی معینی با عنایت به بعضی نکات ایمنی،تعداد زباله دانها را می توان کاهش داد.»

تعداد زباله دان و حجم آن باید با تعداد استفاده و حجم زباله سازی در منطقه مورد نظر هماهنگ باشد. چنانچه این دقتها صورت نگیرد،زباله دان خیلی سریع به عنصری بی فایده تبدیل می شود.«حداقل گنجایی در مرکز شهر باید ۵۰ لیتر باشد. در محیطهای وسیع وپیاده روهای پرازدحام،ظروف پایه دار با گنجایی ۵۰ تا ۱۰۰ لیتر مناسب تر است».در مکانهایی که خدمات رسانی با مشکلاتی روبروست،باید دیرکرد زمان تخلیه و بالطبع حجم بیشتر زباله را حساب کرده ودر نظر داشت.موقعیت زباله دان و دفعات تخلیه،عواملی هستند که گنجایی آنها را تعیین می کنند.فرم،مواد ورنگ زباله دان حتی الامکان باید با سایر مبلمان موجود هماهنگ باشد.اشکال مدور و هندسی ساده بویژه چهار گوش ارجحیت دارند.در طراحی زباله دان برای هر منطقه یا محلی رعایت این نکات حائز اهمیت است:دوام در برابر وندالیسم وفرسایش،موادومصالحی با حداقل تعمیر ونگهداری،راحتی و سهولت تخلیه و نظافت،ضد سرقت،ضد آتش،اختفای محتویات(زباله ها)و نصب،سوار کردن و اتصال اجزا.مصالح این کار باید دوام واستحکام را با هم داشته باشند.استفاده از مواد زیر در ساخت زباله دانها عمومیت دارند:

●مواد مرکب:از نوعی رزین دیر گداز تولید می شود که سطحی بسیار صاف وصیقلی را به وجود می آورد،به راحتی وبه به سادگی تمیز می شود ودر محیطهای کنترل شده خاص مصرف دارد.

●فلزات ریختگی:این مواد قابلیت دستیابی به جزئیات دقیق را به خوبی دارند(مانند علائم، نوشته ها وآرایه های خاص هر ناحیه)و به دلیل مقاومت بالا،افزایش ظرافتهای طراحی در نزد آنهااز استحکمشان نمی کاهد.

●بتن:نیاز به مراقبت زیاد ندارد،اما ضخامت ماده به کار رفته حکایت از فرمهای ساده هندسی دارد.همچنین بافت سنگدانه ای آن با دانه بندی نمایان،تأثیری سه بعدی و پایدارتر با عنایت به نکات اقتصادی از خود بر جای می گذارد.
● چوب: به شکل تیرک،بیشتر زمانی استفاده می شود که سطل داخل از فلز باشد.این ماده اصولاچهره نا آشنا،مزاحم وپرزق و برق در محیط ندارد ومی توان گفت با هر فضایی اعم از رسمی و غیر رسمی هماهنگی دارد. سطل داخل را می توان از ورق گالوانیزه، تورها وشبکه های مفتولی فلزی با روکش پلاستیک یا پلی اتیلن ساخت. هنگامی که بنا باشد که محتویات زباله دان دیده نشود باید از در پوش استفاده کرد. استفاده از در پوش همچنین می تواند باعث کاهش بوی نا مطبوع،دفع حشرات مزاحم، جلوگیری از پراکندگی زباله ای سبک بر اثر باد،پرندگان وحیوانات وممانعت از ورود آب باران بشود. درپوش را می توان به شیوه های گوناگون مانند زنجیری یا لولایی(شبیه در صندوقهای پست انگلیسی) تعبیه کرد ودقت شود که تمامی متعلقات باز شونده باید سریع وآسان عمل کنند. نکته دیگر،در نظر گرفتن سوراخهای تخلیه در کف سطل برای شستشوهای دوره ای و خروج آب باران است.هر قدر وجود این سوراخها می تواند در شرایط یاد شده مفید باشد،در برخی حالات به دلیل خروج شیرابه از آن مکان ایجاد مشکل وجود دارد. از این رو چنین استنباط می شود که تعبیه سوراخهای تخلیه به موقعیت استقرار زباله دان و نوع زباله آن بستگی دارد.در موقعیتهایی که امنیت محیط از اهمیت ویژه برخوردار است،محتویات زباله دان باید قابل دیدن باشند.به عنوان مثال زباله دان پایه دار با دهانه ای باز می تواند مناسب باشد. برخی نیز معتقدند در محیطهای بسیار مهم از دید امنیتی نباید ظرف زباله نصب شود.راهبردهای متفاوتی به منظور کاهش اثر انفجاری ظروف در جریان بمب گذاریها وجود دارند که از هدف این پژوهش به دور است.