تاکنون اتفاق افتاده است که فیلم یا سریالی پخش می‌شود و به دلیل آنکه در آن زبان، لهجه، گویش و سایر عناصر فرهنگی یا قومی برخی مناطق، مشاغل، اصناف و غیره در کشور احتمالن به تمسخر کشیده، با اعتراض مواجه می‌شود و دامنه‌ی این اعتراضات به حدی است که گاهی تا توقف پخش سریال نیز پیش می‌رود. در این میان آخرین اعتراض به سریال «سرزمین کهن» ساخته‌ی کمال تبریزی بود که از سوی هموطنان و نمایندگان بختیاری مجلس، امامان جمعه‌ی شهرهای محل سکونت بختیاری‌ها ابراز شد و آنان خواستار توقف کامل پخش سریال به دلیل توهین به قوم بختیاری و تحریف شخصیت علی‌قلی‌خان بختیاری(سردار اسعد بختیاری) و پسرش جعفرقلی‌خان(از رهبران مشروطه‌خواه ایران) شدند...

به دنبال این اعتراضات واکنش‌های مختلفی به ویژه در شبکه‌های اجتماعی به وقوع پیوست: عده‌ای آن را به جا دانسته و اعلام کردند که این سریال توهین‌آمیز بوده و باید متوقف شود. برخی دیگر ابراز کردند که باید با نگرش فراقومی به این سریال نگریست و قصد چنین روایتی به هیچ وجه توهین نیست. اما در این میان عده‌ای به ویژه هنرمندان بازیگری بودند که سعی کرده مسئله را از زاویه‌ی دیگری ببینند و تحلیل کنند و بدین وسیله پاسخ قاطعی به اعتراضات بدهند. زاویه‌ی ظاهرن متفاوت نگرش آنان به طور خلاصه آن بود که تاکنون بیش‌تر فیلم‌ها وسریال‌ها با مضامین مختلف با گویش و لهجه‌ی تهرانی و در بافت تهران و مربوط به فرهنگ تهران ساخته شده و طبیعی است در میان ده‌ها سریال ساخته‌شده کاراکترهایی یافت می‌شوند که به لحاظ اجتماعی انگ‌خورده محسوب می‌شوند. کاراکترهایی مانند دزد، قاچاق‌فروش، خلاف‌کار، بزه‌کار، زورگیر، عضو باند مافیایی خطرناک، مزاحم نوامیس و غیره که اگر بخواهیم با نگرش بالا آن را تحلیل کنیم خلاصه‌اش آن است که آیا باید تهرانی‌ها نیز علیه این شخصیت‌پردازی در سریال‌ها به اعتراض بلند شوند؟ و با این نتیجه‌گیری سریع ابراز می‌کنند که آیا تهرانی‌هایی که تاکنون اعتراض نکرده‌اند، غیرت ندارند؟ باید گفت که در این‌جا قصد آن نیست که به بررسی درستی و نادرستی اعتراضات هموطنان بختیاری پرداخته شود و یا اینکه گفته‌شود استدلال مخالفان اعتراض یعنی مقایسه با بازنمایی وضعیت تهرانی‌ها در سریال‌ها درست یا نادرست است، بلکه قصد آن است که به طور خلاصه به طرح مسئله‌ی هویتی در شهر تهران پرداخته‌ و نشان‌داده شود که آیا انسجام هویتی در شهر تهران به حدی هست که در این‌گونه موارد به اعتراض کشیده‌شود؟

تهران شهر بزرگی است، نه این که فقط وسعت جغرافیایی دارد، بلکه بزرگی آن به دلیل تنوع جمعیتی است که در خود دارد. این جمعیت که در قالب موج‌های پی‌درپی مهاجر از زمان پایتخت‌شدنش تاکنون ساکنان این شهر کلان را تأمین کرده، از خاستگاه‌های متفاوتی بوده است: خاستگاه قومی، شهری، روستایی، مذهبی و غیره. به این معنی که در حال حاضر و با گذشت زمانی حدود 200 سال از موج اولیه‌ی مهاجرت ما با جمعیتی مواجهیم که از اقوام، فرهنگ‌ها، ادیان، مذاهب، شهرها و روستاهای مختلف کشور هستند- البته با صرف نظر از بعد مسافتی که از لحاظ جغرافیایی این سرچشمه‌های تأمین جمعیت تا تهران دارند- بنابراین تهران یک شهر چندفرهنگی(multicultural) است.

در حال حاضر نسبت این فرهنگ‌های مختلف با منشأ خود در طیفی از همبستگی کامل تا قطع هرگونه همبستگی و حتا انکار آن است. به این معنی که عده‌ای از ساکنان این شهر بزرگ هنوز خود را متعلق به منطقه‌ای می‌دانند که از آن مهاجرت کرده و به تهران آمده‌اند، حتا اگر نسل دوم یا سوم مهاجران بوده و اجداد آنان به این شهر آمده باشند، در مقابل عده‌ای دیگر نیز خود را تهرانی می‌دانند با اینکه ممکن است چندسالی بیش‌تر از مهاجرت آنان به این شهر نگذشته باشد. عده‌ای دیگر نیز معمولن هویت خود را این‌گونه ابراز می‌کنند: من تهران به دنیا آمده‌ام، اما پدرومادرم اهل فلان شهر یا منطقه و غیره هستند.

 به این ترتیب تهران در حل این مسئله عاجز است که بالاخره هویت ساکنانش چگونه احراز می‌شود؟ به نظر می‌رسد که این نیز به خود ساکنان واگزار شده و تهران در آن دخالتی نمی‌کند. زیرا این مسئله نیز مانند بسیاری از مشکلات و پیامدهای مهاجرت بدون برنامه‌ریزی قبلی شکل گرفته و احتمالن اگر به مشکل حادی بدل نشود، محال است پای برنامه‌ریزان شهری و فرهنگی و سیاست‌گزاران به آن بازشود تا برای آن چاره‌اندیشی کنند.

 در این نوشته‌ی کوتاه قصد آن نیست که گفته شود باید برای این مسئله تا به بحران تبدیل نشده، فکری اندیشید، چه این‌که به هرحال پتانسیل بحران می‌تواند در هر پدیده‌ی فرهنگی در هرکجای دنیا باشد و با توجه به شرایط مخاطره‌آمیز که اتفاقن می‌تواند غیرقابل پیش‌بینی هم باشد، به بحران بزرگی بدل شود، بلکه با توجه به مقدمه‌ی بحث باید گفت که تهران هویت خود را از شهروندانش می‌گیرد و به خودی خود هویت مستقلی ندارد، زیرا یک شهر چندفرهنگی است. این مسئله به این معنی است که گویی این شهر به ظاهر مدرن که مدت مدیدی است پای در توسعه نهاده، هنوز نتوانسته هویت یک شهر مدرن اعم از ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺣﻘﻮق، ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ‌ﻫﺎ و ﺗﻜﺎﻟﻴﻒ و اﺣﺴﺎس ﺗﻌﻠﻖ (محمدی و دیگران، 1389: 88-65) را  به شهروندانش بدهد. از سوی دیگر اگر این شهر با شهرهایی مانند همدان، اصفهان، شیراز و تبریز مقایسه شود بهتر قابل درک است که هویت قدیمی‌تری نیز(در مقابل هویت‌های مدرن) در این شهر وجود ندارد که بخواهدآن را به شهروندانش منتقل کند. در شهری مانند همدان که اتفاقن چند دهه‌ای است این شهر هم رو به سوی توسعه دارد، هنوز گویش و لهجه‌ی خاص همدانی، بافت فرهنگی نسبتن همسان ساکنان، تعلق به شهری تاریخی، آداب و رسوم و مناسک مشترک، آثار تاریخی و باستانی، شخصیت‌های تاریخی و سایر عناصر هویت‌ساز، می‌تواند یک همدانی را از شهروندان سایر شهرهای کشور متمایز کند، در حالی که برای تهران این وضعیت تاکنون تنها در سطح نوعی گویش اتفاق افتاده- که البته باید گفت با گویش تهرانی 200 سال پیش نیز متفاوت است - و به نظر می‌رسد بیش‌تر به دلیل نوعی ساخت زبانی از خلال هم‌نشیتی فرهنگ‌های مختلف در آن باشد. گذشته از مدرن/سنتی بودن و مقایسه‌ی وضعیت فرهنگی تهران با شهرهای دیگر کشور می‌توان این پرسش را هم مطرح کرد که «ویژگی‌های تهرانی‌بودن چیست؟» به عبارتی «آیا ساکن شهر تهران بودن کافی است که یک فرد خود را تهرانی بنامد»،  در حالی که در فضای واقعی بسیاری از ساکنان این شهر خود را تهرانی نمی‌دانند. همین پرسش و پاسخ‌های آن نشان می‌دهد که ما با وضعیتی مواجهیم که تعریف کامل و منسجمی ندارد. در حالی که به نظر می‌رسد اعتراضاتی که در بالا شرح آن رفت به دلیل انسجام هویتی اتفاق می‌افتد که ممکن است در سطح قومی، زبانی و غیره در برخی مناطق کشور وجود داشته و هموطنان ما خود را به آن هویت شناخته و درصدد شناخته‌شدن نزد دیگری هستند و به همین سبب اگر احساس به مخاطره‌افتادن چنین هویت منسجمی را داشته باشند، به اعتراض علیه آن برمی‌خیزند. در حالی که تاکنون سراغ نداشته‌ایم که تهرانی‌ها علیه به مخاطره‌افتادن هویت خویش اعتراض و یا حتا انتقادی کرده باشند.

 به این ترتیب در تهران با شهری است که اگر چه ممکن است شهروندانش خود را «تهرانی» بنامند، اما عناصر هویت‌ساز از لحاظ کمی و کیفی به حدی نیست که بتواند انسجام هویتی ایجاد کند تا در مواقعی که ممکن است این هویت در معرض «تحت تأثیر واقع‌شدن، انتقاد منفی، احساس به مخاطره‌افتادن و غیره» باشد، «تهرانی‌ها» بتوانند از آن دفاع و پرچم اعتراض‌شان را بلند کنند. به این ترتیب شهر تهران در اوج چندفرهنگی‌بودنش -که در کشور بی‌نظیر و بی‌رقیب است- ، «هویت ندارد» و تاکنون نتوانسته هویتی مستقل اعم جغرافیایی، زبانی، فرهنگی، مناسکی، تاریخی، باستانی، شغلی و غیره در شکل ساده یا ترکیبی از انواع آن‌ها به شهروندانش اعطا کند.


فاطمه سیارپور - انسان شناسی و فرهنگ

منبع:

-        محمدی، محمدعلی، شیانی، ملیحه، روشن‌فکر، پیام،(1389)،ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻫﻮﻳﺖ ﺷﻬﺮوﻧﺪی در ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان، فصلنامه‌ی علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی، سال دهم، شماره 38، صص 65-88.

-        در نوشتن این یادداشت از برخی نتایج پروژه‌ی انسان‌شناسی شهری تهران- به سفارش شهرداری تهران- که به پایان رسیده و به زودی منتشر می‌شود، به طور خلاصه و اشاره‌وار استفاده شده است.