در تست لوچر شخص مورد آزمون رنگها را به ترتیب ارجحیت انتخاب میکند. رنگی را که بیشتر ازهمه دوست دارد، در جای اول و رنگی که آخرین مرتبه را پیدا میکند در مکان هشتم قرار میدهد. مکان هشتم نشان دهنده ی کم اهمیت بودن، بی تفاوتی، و یا بیزاری شدید است.با توجه به اینکه هر رنگی در کدام مکان در ردیف رنگها قرار میگیرد، می توانیم مشخص کنیم که هر رنگ نمایانگر چه کنشی است.
چرا که گرایش ذهنی به طرف رنگهای مختلف، از مطلوب ترین رنگ تا رنگ بی تفاوتی، نشان دهنده ی بازتاب های متفاوت روانی است.
در تست رنگی ساده ی لوچر، رنگها هر کدام با عددی مشخص میشوند و کسانی که از این تست استفاده میکنند باید شماره ی رنگها را یاد بگیرند...
رنگها دو قسمت اند:
۱) رنگهای اساسی یا اصلی: آبی تیره- سبز متمایل به آبی- سرخ پرتقالی- زرد روشن
۲) رنگهای کمکی: بنفش- قهوه ای- سیاه- خاکستری خنثی.
رنگهای اصلی باید ارجحیت داشته باشند.
چهار رنگ اصلی نمایانگر نیازهای اساسی و اصلی روانی هستند. نیاز به عشق و محبت، نیاز به خودنمایی، عمل و موفقیت و نیاز به جستجوی آینده و رسیدن به آرزوها، همه اهمیت خاص روانی دارند. پس یک شخص طبیعی و سالم این چهار رنگ را در چهار یا پنج جای اول ردیف انتخاب میکند. و این نشان عدم سرخوردگی و عقده در ذهن و زندگی شخص آزمون شونده است.
معنا و مفهوم هشت رنگ:
خاکستری: رنگ خاکستری در واقع رنگ بی رنگی است، نه تیره است و نه روشن، از هر نوع محرک و یا گرایش روانی رها است، خنثی است، نه عینی است و نه ذهنی، نه داخلی است و نه خارجی، نه تنش است و نه تنش زدایی. خاکستری جایی را اشغال نمیکند اما در حاشیه هست، حاشیه ای که در واقع جای فرود برای هیچ کس نیست، نفوذ نا پذیر است. کسی که رنگ خاکستری را به عنوان رنگ اول انتخاب میکند، دوست دارد که دور هر چیزی دیوار بکشد، میخواهد که بی ارتباط و بی برخورد با دیگران باقی بماند تا خودش را از هر نوع محرک و تاثیری حفظ کند، او در هیچ فعالیتی شرکت نمیکند، خود را منزوی می سازد، از شرکت مستقیم در کارهایی که بخواهد به طور مکانیکی یا به شکل مصنوعی با آنها درگیر شود، دوری میکند، حتی هنگامی که ظاهرا” در کار یا مسئله ای دخالت میکند خارج از گود می ایستد و تماشاگر خود میشود، او هرگز به شکل جدی درگیر نمیشود.
آبی: رنگ آبی تیره نمایانگر آرامش کامل است. ذهنیت و مفهوم این رنگ اثر آرام کننده بر سیستم مرکزی اعصاب دارد. فشار خون و میزان دم و بازدم کاهش می یابد.
بدن ، خود را با تنش زدایی و بهبودی تطبیق میدهد، لذا در بیماری و خستگی نیاز به این رنگ افزایش می یابد. آبی تیره مثل چهار رنگ اصلی، نمایانگر یک نیاز اساسی بیولوژیکی است. نیاز فیزیولوژیکی برای آرامش، و از نظر روانی، نمایانگر استغنا و در صلح و آرامش و شادمانی زیستن است. آبی رنگ صداقت و وفاداری است. طبق روایات سانسکریت کلمه ی نیلی به آبی تیره ای داده شده است که مناسب ترین محیط را برای تفکر و اندیشه به وجود می آورد. وقتی رنگ آبی برای مکان اول انتخاب میشود، یا نیاز برای آرامش، صلح، یگانگی و غنای روحی وجود دارد یا نیاز بدنی برای استراحت، تنش زدایی و بهبودی.

سبز: از دیدگاه روانشناختی نمایانگر هدف و اراده در عمل است، مثل اصرار و استقامت و سرسختی در رسیدن به هدف. موجب امنیت اجتماعی و بالا بردن اعتبار و ارزش خویشتن خویش میشود.به همین دلیل شخصی که رنگ سبز را در مکان اول انتخاب میکنددر واقع میخواهد اعتماد و اعتقادش را نسبت به ارزش های خاصی که به آنها پایبند است بالا ببرد و این عمل را یا از طریق ارائه ی تصویر ایده ال و مشخصی که از خویشتن دارد و یا به وسیله ی تایید و تقدیری که از دیگران انتظار دارد، صورت میدهد .

رنگ سبز به شکل سمبلیکی مشابه درخت افسانه ای کاج است با ریشه های عمیق ، پا برجا و ثابت، مسلط بر درختان دیگر با طبیعت مستقل. درک حسی آن سرسختی است و محتوی عاطفی آن فخر و غرور، و اعضای مربوط به آن ماهیچه های صاف است.
رنگ سبز در واقع مبین تنش و فشاری است که هیجاناتی را که هنوز امکان بروز نیافته اند، مخفی میکند، و موجب تقویت روحیه، غرور، کف نفس، احساس برتری نسبت به دیگران، قدرت و در چنگ داشتن حوادث و یا حداقل موجب توانایی در منظم کردن و جهت دادن به آنها میشود. اما مهم تر از همه ی مسائلی که ذکر شد، شخصی که رنگ سبز را انتخاب میکند، میخواهد نظرات و اعتقاداتش را حاکم ساخته و خود را به عنوان ارائه دهنده ی اصول اساسی و غیر قابل تغییر ذی حق بداند. چنین شخصی خود را محور قرار داده و تلاش در ارشاد و راهنمایی دیگران دارد و در آرزوی تاثیر گذاردن بر دیگران است، نیازمند شناخته شدن و تثبیت، و دارای عقاید و راه و رسم خاص خود است که در مقابل موانع و مخالفت ها خود را نشان دهد.
سرخ: نمایانگر رها شدن انرژی در وضعیت فیزیولوزیکی است. سرعت نبض را بالا می برد و میزان دم و بازدم را افزایش می دهد، نمایانگر نیروی حیاتی است و بنابراین به معنای تمایل و رغبت است و تمام اشکال آرزو و اشتیاق را در بر میگیرد، رنگ سرخ اصرار در بدست آوردن نتایج، رسیدن به کامیابی و موفقیت، و میل حریصانه به تمام چیزهایی است که نشانه ای از کمال در خود دارد و نمودار شدت میل به زندگی است.
رنگ سرخ سمبلی از خون غالب، شعله های آتش جاودانی، فطرت و خلق و خوی آتشین و مردی است. احساس درک آن میل و رغبت ذاتی و محتوی عاطفی آن تمایل و اشتیاق و عضو مربوط به آن ماهیچه های مخطط است.
کسی که رنگ سرخ را در مکان اول انتخاب میکند، درگیر فعالیت های خاص خود است که میتواند برای او کمال تجربی و نهایت زندگی را در بر داشته باشد.
زرد: زرد روشنترین رنگ در تست و اثرش روشنایی، خوشرویی و شادمانی است. نشان دهنده ی نوعی آرامش و سستی است و نمایانگر تنش زدایی و انبساط است (از نظر روانشناختی، تنش زدایی یعنی رهایی از مشکلات، موانع و تعارضات زندگی) حس درک آن تندی و تیزی، محتوی عاطفی آن امیدواری و آزادی و اعضای مربوط به آن اعصاب سمپاتیک و پارا سمپاتیک است. شخصی که رنگ زرد را ترجیح میدهد ممکن است وابسته به یک گروه صنعتی باشد، اما به هر حال صنعتگری مورد توجه است. اگر رنگ زرد در مکان اول انتخاب شود، نمایانگر میل و رغبت به رهایی و امید یا انتظار شادمانی های بزرگتر است. اگر رنگ زرد طرد شود نمایانگر این است که شخص امید خود را از دست داده، از دیگران بریده و احساس تنهایی میکند.
بنفش: بنفش هیجان زدگی، وسواس و اجبار رنگ سرخ و آرامش رنگ آبی را با هم ادغام میکند و به نوعی هم ذات پنداری و تعیین هویت میرسد. شخصی که رنگ بنفش را انتخاب میکند در واقع به دنبال یک ارتباط سحرآمیز و جادویی است، او نه تنها خود را فریب میدهد بلکه میخواهد توجه و علاقه ی دیگران را نیز بر انگیزاند. فردی که از لخاظ فکری به حد بلوغ و کمال رسیده است برای انتخاب آزمون، یکی از رنگ های اصلی را نسبت به بنفش ترجیح میدهد، در حالی که شخص نابالغ ازنظر فکری و احساسی رنگ بنفش را انتخاب میکند. انتخاب رنگ بنفش توسط بچه ها نمایانگر دنیای افسانه ای است که آنها در آن زندگی میکنند.
قهوه ای: قهوه ای نمایانگر احساسی است که به حس های بدن مربوط است، احساسی که پیرو محسوسات و لذات نفسانی است و مستقیما” به جسم مربوط میشود. محرومیت و بی خانمانی، نداشتن جایی از آن خود برای رسیدن به آرامش، نبودن چشم انداز کوچکی از امنیت و رضایت فیزیکی، همه ی این مسائل باعث میشود که رنگ قهوه ای در مکان اول قرار گیرد. اگر رنگ قهوه ای در نیمه ی اول ردیف قرار گیرد، مخصوصا” در دو مکان اول، نمایانگر نیاز به راحتی جسمانی و رضایت نفسانی است، نیازی که ناشی از موقعیت های نابهنجار و ناراحت کننده است. این موقعیت ها ممکن است ناامنی اجتماعی، بیماری واقعی جسمانی، تعارض و کشمکش روحی و یا وجود مشکلاتی باشد که شخص خیال میکند از پس آنها بر نمی آید، علت هرچه باشد، شخص به شکل جدی تحت تاثیر قرار میگیرد و تلاش بیشتری در پیدا کردن محیطی میکند که بتواند از این رنج و کشمکش روحی خلاص شود.
شخصی که رنگ قهوه ای را طرد میکند، به خاطر سرسختی و لجاجت، فردگرا است، برای او نیاز واقعی به تعلق داشتن، و وابستگی گروهی و لذات نفسانی اهمیت چندانی ندارد.
سیاه: سیاه تیره ترین رنگ و در واقع به خودی خود نفی هر گونه رنگ است، رنگ سیاه نمایانگر مرزهای مطلقی است که در پشت آنها زندگی متوقف میشود. رنگ سیاه ،انهدام، نیستی و پوچی است.
رنگ سیاه به مثابه ی نفی رنگ نمایانگر، چشم پوشی، تسلیم نهایی و یا انحراف است و تاثیر شدیدی بر هر رنگی که با آن هم گروه شود میگذارد و در واقع خصوصیات رنگ دیگر را بزرگ و برجسته میکند.
کسی که رنگ سیاه را در مکان اول انتخاب میکند به نوعی پوچ گرایی تمایل دارد.