معماران مکتب مدرنیسم با این فرض که فرم ساختمان اساسا تحت تاثیر منظور و هدف از بهره برداری آن را ارائه داده اند که اهمیت بسزایی در پاسخ به نیازهای اساسی داشت . آنها برای مواردی نظیر پاسخ به تاثیر فرهنگ و یا انسجام در بافت شهری اهمیت یکسانی قائل نبودند.
معماری مدرن به سبب توسعه برج های مسکونی ، اداری و مراکز خرید نتوانسته نیازهای یک خانواده را برای زندگی در یک خانه مناسب برآورده سازد لذا در چنین معماری اگر آنها را بدون فکر در کنار یکدیگر قرار بدهیم ، نخواهند توانست یک شهر منسجم را بوجود آورند.
این نمونه های اولیه ، محیط جدا شده ای را بوجود آورده اند که تنها در خدمت یک منظور قرار دارد و مردم ، ساختمانهای رفیع را بعد از انجام کارهای بخصوصشان فوری ترک می کنند. مناطق آپارتمان نشین در خلال روز خالی هستند و مناطق اداری بعد از ساعت ۵ ترک می شوند . مناطق شهری مدرن شامل ساختمانهای تک عملکرده فاقد آن پیچیدگی و مشغولیت زندگی می باشند که هنوز در فضاهای شهرهای قدیمی وجود دارد.
اکنون این وظیفه ماست که این قسمتهای جدا را کنار هم قرار بدهیم ، تا فرم و فعالیت های آنها یکدیگر را کامل کند و مجددا یک زندگی شهری زنده را ایجاد کند.
محدودیت های موجود در ساخت سازه های چندمنظوره
در چند سال گذشته در شهر تورنتو جدال بزرگی که منشا آن تغییر آئین نامه های مربوط به اجازه ساخت ساختمانهای چندعملکرده بود ، جریان داشته است . جدال اصلی که در مقابل این حرکت وجود داشت از این قرار بود که ترکیب چند عملکرد ، در درون یک ساختمان ، غیراقتصادی است . ادعا می شد که ترکیب فضاهای مسکونی و تجاری نه تنها از دید ساختمان سازی و از نظر اقتصادی مناسب نیست بلکه از دیدگاه مدیریتی و عملیاتی نیز فاقد سودمندی می باشد.
اما آمار مورد استفاده در این بحث فقط تخصصی شدن صنعت ساختمان را آنگونه که امروز وجود دارد منعکس می سازد. سالها روشهای مرسوم ساختمان سازی ، ساخت اقتصادی ساختمانهای تک عملکرده را ممکن ساخته است . نباید فراموش کنیم که اولین نمونه های ساختمانهای تک عملکرده مخصوصا باتوجه به نظریه های کارشناسی امروز ، فاقد کارآیی بودند. فقط تجربه و رفع نواقص بوده است که اکنون باعث سهولت در زمینه مسائل مالی ساختمان شده است ، اما حتی بعد از زمانیکه تمام مناطق شهری توسط این گونه ساختمانها اشغال شد و به ضرر شهر منجر گشت ، آنگاه منافع اقتصادی از دید اقتصاد شهری مورد سئوال قرار گرفت.
ساختمانهای چندعملکرده می توانند از سوددهی بیشتر و یا برابری برخوردار باشند ، اما از یک طرف آئین نامه های ساختمان و از طرف دیگر طرز تفکرات مالی ، مخالف این ویژگی چند عملکردی هستند. مثلا بیشتر سرمایه گذاری ها در زمینه مسکن در کانادا از طریق شرکت رهن و مسکن کانادا انجام می شود. بدست آوردن مبلغ مورد نیاز برای رهن از طریق این شرکت جهت پروژه های مسکن که بعد اقتصادی آن بیشتر از ده درصد باشد ، دشوار است.
بحث در این مورد که تک عملکردگرایی الگوی توسعه طبیعی است براساس این فرض است که انتظار می رود ساختمانهای تک عملکردی از کارآیی بیشتر برخوردار گردند. اگر ما این موضوع را درزمینه شهری نگاه کنیم تشخیص می دهیم که چنین کارآیی حقیقتا وجود ندارند. ساختمان تکعملکردی و مناطق تحت پوشش آنها فقط طی قسمتی از روز یا هفته اشغال می شود و در سایر اوقات خالی و بی استفاده باقی می ماند. لیکن ، ساختمانهای چند عملکردی یا چندمنظوره ، مردم را در اوقات مختلف کنار هم جمع می کند که کاربرد بسیار مفیدتری از یکفضای شهری می باشد. حتی پس اندازهای اقتصادی ناشی از ساختمانهای تک عملکردی مانعبررسی دقیق نمی شود. گرچه ساختمانهای چندعملکرده ممکن است در ابتدا هزینه بیشتریبرای ساخت داشته باشند اما آنها در درازمدت باتوجه به استفاده فشرده تر از آنها درزمینه شهری بسیار ارزانتر خواهند بود
در ابتدای این قرن ، فلسفه های شهرسازی مدرن که فقط شامل مکتب عملکردگرایی ، سو تعبیر شده بودند رواج یافت . آنها بعد از جنگ جهانی دوم در شهرهای آمریکای شمالی توسعه یافتند و خسارت جبران ناپذیری را بوجود آوردند. تجربه بزرگ شهری در باب جداسازی عملکردهاتقریبا به زوال شهرهای بزرگ دنیا منجر گشت
این قضیه که ساختمانهای چندعملکرده می توانند به بازگرداندن سلامت شهرها کمک کنند ، به درک ما از روابط پیچیده درونی یک شهر بستگی دارد ، همانطور که در هر ارگانیسم زنده،وابستگی پیچیده ای بین قسمتهای متعدد آن وجود دارد. همچنین در یک شهر نیز این مطلبصادق است . گاهی اوقات چنین وابستگی هایی در نگاه اول در یک شهر سالم قابل مشاهدهنیست ، ولی اگر هر رابطه درونی حذف شود بزودی این وابستگی ها ظاهر خواهند شد
زندگی جمعی ، عمل متقابل ارگانیسم های مختلف و در جهت منفعت عمومی ، در یک شهر عمل می کند. نزدیکی فیزیکی عملکردهای متفاوت به عملکردهای موجود کمک می کند
باقرارگرفتن مغازه ها در مجاورت رستورانها ، مردمی که برای غذاخوردن به آن منطقه می روند در فروشگاههایی خرید خواهند کرد که به این عملکردها نزدیکند. از طرف دیگر اگر همه مکانهای مسکونی را از یک منطقه اداری دور کنیم ، در ساعت کار آن منطقه خلوت و بی روح می شود . منطقه اداری بدون حمایت حیات بخش عملکردهای شهری ، بی روح و مرده است .
هزاران نفر در یک شهر سکونت دارند ، هر کدام با یک سبک زندگی متفاوت ، هر کدام در یک مرحله سنی متفاوت ، هر کدام با علائق احساسات ، عادات و روابط گوناگون ، آنها همه نیاز به یک محیط شهری دارند که با نیازهای فیزیکی متفاوت با هم مرتبط شوند. بافت شهری باید به اندازه کافی غنی و پیچیده باشد تا بطور مناسب این نیازهای مختلف را تحقق بخشد و یک هم زیستی سودمند و متقابل بین آنها برقرار سازد. ساختارهای چندعملکرده محیط می توانند زمینه را برای چنین عملکردی مهیا سازند
به نظر می رسد بسیاری از مثالهایی که معماری پست مدرن نامیده می شوند ، عملکرد و ساختار را انکار می کنند ، مجددا ممکن است بسادگی به سراشیبی یک فرمالیسم متفاوت بلغزند و نتوانند یک معماری پرمحتواتر را خلق کنند. معماری فقط در صورتی می تواند زنده شود که همه نیازها را برآورده سازد ، نیازهای عملکرد و ساخت و همچنین نیازهای عاطفی انسان را.
از آنجا که ساختمان چندمنظوره بخشی از بافت شهر است ، بنابراین تحت سیطره قوانین شهری است . این کافی نیست که یک ساختمان را تنها مطلق منافع آن ارزیابی کنیم و شهری را که حیاتش به ساختمانها بستگی دارد ، فراموش کنیم . در نهایت نه تنها نیازهای داخلی بلکه احتیاجات خارجی یک شهر را باید درون یک ساختمان تامین شده باشد. بنابراین ساختمان باید با شهر هماهنگی داشته باشد تا یکی بشوند.
من سه حالت را انتخاب کرده و مورد نظر قرار داده ام تا ساختمان چند عملکرده را به عنوان جزئی از کل شهری بزرگتر ارزیابی می کنم:
*ساختمان چندمنظوره ، پاسخی به عواطف انسانی :
عواطف انسانی جایگاه مستقلی در ایجاد فرم یک ساختمان دارند. معماری مدرن ، در عقاید فلسفی تعصب آمیزش این نیرو را و استقلالش را نفی می کند و عواطف انسانی را فقط به عنوان توسعه نیازهای عملکرد و سازه مورد مشاهده قرار داد .
معماری مدرن در قبال هر مصالحه ای که می توانست از انسجام این سه وضعیت بدست آید غیرحساس بود. مثلا نمای ورودی یک ساختمان فقط در صورتی از طرف معماران مکتب مدرنیسم قابل قبول بود که عملکرد داخلی را به عنوان حقیقت درونی ساختمان منعکس کند. این موضوع به صورت تنها بیان یا مصالحه ای است که می بایست در فرم ساختمان منعکس شود. عملکردهای یک ساختمان اغلب در خلال عمر آن با الگوی دوره ای تغییر می کند. احتمالا رابطه نیرومندی برای قسمت بیرونی ساختمان به منظور ارتباط دادن آن با محیط شهریش نسبت به بیان حقیقت درونیش وجود دارد.
این ارتباط با زمینه شهری دومین مصالحه ای است که ساختمان چندعملکرده باید در فرم معماریش منعکس سازد ، در غیر این صورت نه می تواند در شهر تاثیر داشته باشد و نه به شهر کمکی نماید.
نهایتا باید به سومین مصالحه ضروری برای ساختمان چندعملکرده نزدیک شویم که نیازهای عاطفی مربوط به میراث فرهنگی و روانشناسی انسانی ، از نیازهای داخلی و خارجی مستقلا در شکل دادن به ساختمانهای ما عمل می کند .
نمای ورودی فقط قسمتی است که در آن با این سه موضوع مورد بحث را مشاهده می کنیم . ما باید بررسی کنیم و دریابیم که چگونه ساختمان چندعملکرده باید به اینها پاسخ دهد و چگونه می توان بین آنها ارتباط برقرار کند تا بافت شهری ما را ترمیم نماید.
چنین پاسخ ظاهرا ساده ای ، اما موثر به مرکز شهر به عنوان خیابانی که فضای خرده فروشی و فضای زندگی را به هم مرتبط می ساخت در تئوری های طراحی مدرن کنارگذاشته شد. آنها در ارتباط با نمای ممتد خیابان احیا شده اند.
این ساختمان ، نمونه آزمایشی آیین نامه مرکز شهر جدید تورنتو بود که مسکن سازی را دوباره در مرکز شهر امکان پذیر ساخت و ارتفاع ممتدی را برای ساختمانهای کاتدرال و پارک آن تجویز کرد. ورودی خیابان در تقسیم بندی سه طرفه اش به صورت یک فضای احاطه کننده واکنش نشان می دهد و به وسیله تحمیل دو مقیاس ، ریتم ایجاد کرده است.