برای شناخت در مورد یک منطقه یا مورد خاص دو نوع تاریخ وجود دارد. نوع اول تاریخ دینی، سنتی و روایی است که سینه به سینه منتقل می شود و گاهی هم به صورت تاریخ شفاهی نقل می شود و نوع دوم تاریخ پژوهشی است. در مورد شهر اصفهان و تاریخ آن از ابتدا (تاریخ قدیم اصفهان) بیشتر با شناخت نوع اول روبه رو هستیم. اگر چه آثار باستان شناسی مختلفی داریم که کمک زیادی به تاریخ تمدن اصفهان می کند اما به صورت فراگیر و عمیق در این زمینه نبوده و یا در جهت تاریخ شهر اصفهان نبوده است. 
اصفهان را فرزند سام ساخته است
اسناد دقیق و خیلی معتبر در این زمینه چندان نیست. اما اگر بخواهیم از روایات بهره ببریم و آن ها را مدنظر قرار دهیم از افسانه ها هم باید استفاده کنیم. همان طور که به استناد روایات شنیداری می گویند اصفهان را فرزند سام ساخته است و عده ای هم می گویند کی‌قباد. اما این مورد ها را نمی توان در قسمت تاریخی و پژوهشی یک شهر به حساب آورد. این ها را می توان افسانه های یک شهر دانست نه تاریخ آن. ناگفته نماند که تا به حال هم کار بنیادی در این زمینه نشده و اصفهان را از نظر ژئوفیزیکی، ساختار زمین شناسی بررسی نکردند تا دقیقأ قدمت شهر نشینی این شهر را دریافت. همان طور که به جلو برویم روایت ها از حالت افسانه دور تر می شود و به تاریخ نزدیک تر می شود. اما اصفهان از شهرهای بسیار قدیمی است و موجودیت تاریخی آن طبق نتایج باستان شناسی به هزاره سوم قبل از میلاد می رسد. 
شاید اولین اسناد تاریخی که احتمال درست بودن آن بیشتر باشد به زمان بخت النصر و تخریب کنعان یهودی ها برمی گردد، که باعث شد یهودی ها در سرزمین های مختلف پخش شوند و عده ای از آن ها به ایران بیایند و در اصفهان بمانند. اما از زمان کورش هخامنشی و فتح بابل و آزادی یهودیان، ورود آن ها به اصفهان به طور یقین وجود دارد. یهودیان وقتی در اصفهان ساکن می شوند محله جویباره را می سازند و یکی از قدیمی ترین محله های شهر اصفهان است. دیگر محله های اصلی شهر که از نظر تاریخی قدیمی خوانده اند محله جی بوده که به شخصی بنام جی بان نسبت می دهد که البته ساخت این محله بیشتر به صورت اسطوره ایست. محله سوم هم شهرستان بوده است که این سه محله، محله های قدیمی اصفهانند و یهودی ها در هر سه نقطه شهر بوده اند و آثار تمدنی را از این نقاط می توان مستند کرد و آرام آرام زندگی شهر در این جا رواج پیدا کرده است. 
اصفهان از دوره حکومت های مقتدر در دوره ایران باستان نقش مهمی داشته است اما نه در حد و اندازه شهرهای شوش و پاسارگاد در دوره هخامنشی. در زمان هخامنشیان اصفهان و البته فریدن را هم که جز آن می دانستند را ایالت پرتیکان می دانستند و معروف می شود. در عهد اشکانیان که حکومت ایران ملوک الطوایفی بوده و هر یک از قسمت های مهم و وسیع آن حکمرانی که لقب شاه داشته فرمانروائی می کرده، اصفهان هم قلمرو یکی از ساتراپ های دولت(والی، استاندار) بوده است. در دوران حکومت ساسانیان اهمیت اصفهان بیشتر می شود و از مناطق ویژه دربار در تابستان بوده و در این شهر تمرکز و نظارت دولت برقرار می شود. در دوران ساسانیان اصفهان به عنوان مرکز مهم تجارتی در انتقال کالا های مهم محسوب می شده است. 
بعد از حمله اعراب تا مدت ها و سالیان متمادی ایران حکومت مستقلی نداشت و زیر نظر خلفا بود تا حکومت نیمه مستقل طاهریان در خراسان شکل گرفت و کم کم باعث روند شکل گیری حکومت های متقارن مثل سامانیان، غزنویان،آل زیار و... شد. در ابتدا خاندان ابودُلف که در کرج امروزی بودند به توسعه ارضی پرداختند و به اصفهان وارد شدند و حضور یافتند(هنوز هم خیابانی با این نام در اصفهان هست) و بعد از آن حکومت آل زیار شکل گرفت. 
تا قبل از آل زیار و مرداویج دولت مقتدری در اصفهان ایجاد نمی شود. هر چند که مرداویج هم وقتی در اصفهان حضور می یابد تصمیم می گیرد اصفهان را پایتخت باشکوه خود کند اما به دلیل بد رفتاری با مردم اصفهان و غلامان کشته می شود. بعد از آل زیار علی بویهی اصفهان را فتح می کند و حکومت آل بویه را وارد این شهر می کند. در دوران حکومت آل بویه اصفهان وضعیت بهتری نسبت به قبل پیدا می کند. بعد از ورود اسلام به ایران، اصفهان فقط دو محله داشت. مسلمان نشین و یهودی نشین که میان این دو دیواری بود اما در زمان آل بویه(رکن الدوله دیلمی) این دیوار را از بین برد. آل بویه که حکومت شیعه مذهب داشتند به آبادانی و شهر سازی اصفهان علاقه نشان می دادند مثل محله طبرک و قلعه ای که در آن جا ساختند و تعدادی راسته در بازار اصفهان ایجاد کردند تا این شهر رونق اقتصادی داشته باشد. 
با نابودی حکومت آل بویه، سلجوقیان بر سر کار می آیند. اوج عظمت این حکومت با اوج عظمت شهر اصفهان برابری می کند. یعنی در زمان ملکشاه سلجوقی و سلطان سنجر، اصفهان شهر قدرتمند و پایتخت مهمی بوده است. دولت پایتخت خود را با قدرت تثبت می کند. اما با مرگ خواجه نظام دولت سلجوقی هم کم کم رو به انحطاط می رود تا این که حکومت خوارزمشاهیان ایجاد می شود و اصفهان گذرگاه مهمی در تاریخ ایران می شود. وقتی مغولان به دنبال جلال الدین منکبرنی(فرزند محمد خوارزمشاه) می آیند و به ایران می رسند او به برادرش کمال الدین پناه می برد اما در اثر کشمکش و اختلاف بایکدیگر نمی توانند باهم علیه مغولان متحد شوند درنتیجه خیانت کمال الدین به برادرش، مغولان رفته رفته وارد ایران و مسلط می شوند. 
شورش علی کچه پا و مناره هایی از سر در طوقچی... 
با این که مغولان در اصفهان حضور داشتند اما تاثیر شگرف و خاصی نداشتند در زمان تیمور که از نژاد ترکمنان است اتفاق خاصی می افتد. وقتی تیمور وارد اصفهان می شود بزرگان و علمای شهر به استقبال او می روند و درخواست امان می کنند و متعهد می شوند که مالی را به او بدهند، تیمور قبول می کند و وقتی ماموران مالیاتی خود را برای گرفتن مالیات می فرستد مردم اصفهان به رهبری فردی بنام علی کچه پا شورش می کنند و همه افراد تیمور را می کشند همین باعث می شود تیمور به اصفهان آید و قتل عام کند و مناره هایی از سر اصفهانی ها در محله طوقچی برپا کند. همین کشتار باعث می شود شهر اصفهان از رونق گذشته اش فاصله بگیرد و حتی در دوران فترت هم نتواند مانند قبل شود. در دوران فترت، مبارزالدین محمد(آل مظفر) اصفهان را جز قسمت های حکومتی اش قرار می دهد که در دوران او بین آل مظفر، آل چوپان، آل کرت بر سر اصفهان کشمکش دارند و اصفهان وضعیت آرامی ندارد. بعد از مبارزالدین محمد، اوزون حسن ترکمن در اصفهان سرمایه گذاری خوبی انجام داد و وضعیت اصفهان را بهبود داد به خاطر این که این شهر برای اوزون حسن سرشار از منافع بود و تا زمان صفویان آق قویونلوها در اصفهان حضور داشتند. 
اصفهان دوران صفویه، چگونه شهری بود؟ 
در زمان شاه اسماعیل اصفهان فتح می شود به عنوان یک منطقه مهم و وسیع. اما در زمان شاه عباس اصفهان در رقابت با شهر های دیگر ساخته می شود و در سال ۱۰۰۷هجری با پایتخت شدن دوباره اصفهان باعث سرازیر شدن ثروت از سایر نقاط ایران به این شهر می شود و اقتصاد و تحرک را به اوج می رساند، اوجی که فراتر از دوره سلجوقی است و اثراتش تا به امروز قابل مشاهده است. ساختار قدرت، کاربرد سلاح گرم، توجه به مسائل اقلیمی و بسته شدن اولین نطفه های سرمایه داری، کالبد شهر را به صورتی آگاهانه تغییر داد. در زمان صفویان اصفهان از شهرهای مهم جهان به حساب می آمده است طوری که جهانگردان زیادی به ایران و این شهر آمدند و سفرنامه ها نوشتند. مثلأ تاورنیه در کتابش می گوید که شهر اصفهان وسیع و بزرگ است اما فقط در قسمت مرکزی و دیوانسالاری آن، تمیزی و زیبایی وجود دارد و اطراف شهر کوچه های تنگ، بد و کثیف است و... اما وقتی شاردن از اصفهان دیدار می کند توضیح بیشتر می دهد و می گوید که اصفهان شهر با عظمتی است و در حومه های شهر ساخته شده و شهر را گسترش داده اند، شهری بزرگ و تمیز با معماری منحصربه فرد. 
با حمله افغان ها به اصفهان، رونق اصفهان کم می شود و از جمعیت آن کاسته می شود آن قدر که "اوبن" در سفرنامه اش می گوید زمانی که نادر وارد شهر اصفهان شد همه مردم دارایی خود را صرف استقبال از او کردند و شهر را چراغانی کردند اما مردم شهر خیلی کم بودند. وقتی بین ابوالفتح خان و علیمردان خان و کریم خان زند کشمکش می شود اصفهان ضربه هایی را متحمل می شود و تا مدتی اصفهان حال و روز خوشی ندارد.