نظریه پردازان این الگو سوسیالیست ها و آنارشیست ها هستند. مارکس، انگلس، کروپتکین (Kropotkine)، بوخارین (bukharine) و پرئوبراژانسکی (Préobrajensky)


جامعه‌خواهی یا سوسیالیسم اندیشه‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی می‌کوشد، جامعه‌ای که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشته‌باشند.

اقتدارگریزی یا آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعه‌ای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعهٔ «بدون نظم» نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست می‌داند که بهترین شکل آن ایجاد گروه‌های خودمختار است. 


مهمترین ویژگی نظریه های این گروه نقد شهر صنعتی است بی آنکه الگویی برای شهر آینده ارائه شود یا بازگشتی به الگوهای تاریخی صورت گیرد. شکل آتی شهر بسته به استقرار جامعه ی بی طبقه است. در چنین جامعه ای می توان از "روستا-شهر" سخن گفت که صرفاً یک آمایش فضایی نیست بلکه لازمه ی آن عدم توازن جمعیت و نابرابری فرهنگی و اقتصادی است.
سه فصل نخست کتاب به معرفی و نقل قول نظریات اندیشمندان پیش شهرسازی اختصاص یافته است. در سه فصل آتی، نویسنده به بررسی نظریات شهرسازی می پردازد. آنچه ایندو را از یکدیگر جدا می سازد خصلت غیر سیاسی شهرسازی است. شهرسازی بیشتر عملی است هرچند هنوز می توان رگه هایی از تخیل پیش شهرسازی را در آن دید. به عبارتی شهرسازی کوششی است برای تلفیق تخیلات ارمانشهرگرایانه با واقعیات شهر در عصر تکنولوژی.