فضاهای شهری به عنوان تجلی گاه کالبدی شهر باید نیازهای اجتماعی شهروندان را برآورده ساخته، بسترهای لازم را در دسترسی و تامین خدمات مورد نیاز استفاده کنندگان فراهم سازد و شرایطی فراهم سازد تا همه استفاده کنندگان اعم از مرد و زن از فضا از آن لذت ببرند. در ایران به دلایل مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... فضاهای شهری در انحصار مردان قرار داشته و توجه لازم به مشکلات زنان نظیر پیوند کار و خانواده و یا امنیت صورت نگرفته است. فضاهای نامناسب شهری، فضاهای بی دفاع، محلات ناامن، شهرهایی با معماری صرفا مردانه از عوامل تهدیدکننده امنیت شهری و کاهش دهنده مشارکت اجتماعی زنان به عنوان بخش مهمی از اجتماع هستند. بدون استفاده از مشارکت عمومی و بویژه زنان نمی توان فضاهای شهری را برای این قشر وسیع از جامعه امن گردانید. در این مقاله کوشش شده است تا ارتباط زنان به عنوان بخشی از استفاده کنندگان فضا و فضاهای شهر به عنوان دستمایه طراحی معماران و شهرسازان بررسی گردد. در ابتدا جایگاه و پایگاه زن در شهرسازی معرفی می گردد، پیوند کار و خانواده برای زنان، به عنوان یک نیاز طراحی شهری مطرح می گردد و امنیت، به عنوان مسئله ای حیاتی برای زنان در فضاهای شهری مورد بررسی قرار می گیرد. رابطه زنان و فضاهای جمعی، اشتغال و حمل و نقل و جابهجایی مورد بازبینی قرار گرفته و در انتها نیز راهکارهایی در بهره گیری از مشارکت اجتماعی زنان و نیز اصول معماری و شهرسازی برای ایجاد فضاهای شهری مناسب زنان در مطابعت با نیازهای زنان در بخش های مسکن، محیط زیست، حمل ونقل، فضاهای شهری، معابر و خیابان ها، ارائه می گردد.
فضای شهری فقط دارای ابعاد کالبدی ( فیزیکی ) نیست؛ بلکه دارای جنبه های اجتماعی و سمبولیکی است که خصوصاً به روابط جنسیتی موجود در ساختار اجتماعی وابسته است. فضای شهری صحنه ای است که نقش جنسیت در آن حک شده، تدوین شده و نیز شکافته شده است. طراحان شهری لازم است به منظور تسهیل اشکال خاصی از روابط فرهنگی و اجتماعی، « فضاهای کالبدی » را سازمان دهند و فضاها را برای استخراج معیارهای اجتماعی و فرهنگی، طراحی و مناسب سازی کنند. برای آگاهی و شناخت فضاهای شهری می بایست عناصر ثابت، نیمه ثابت و متحرک ( یعنی مردم و فعالیت های آنان ) را توأماً با عوامل سازمان دهنده فضا یعنی خصوصیات کالبدی فضا، زمان، معنی و ارتباط مناسب مردم که در نهایت به « اهمیت اجتماعی » فضا می انجامد؛ در نظر گرفت. تا زمانی که جنسیت و نوعیت با آگاهی ترکیب شده است، ابعاد اجتماعی نیز به صورت قوی، در اعتدال شکل خواهد گرفت.
ایجاد فضاهای خاص زنان در مقابل مردان نمی باشد. بلکه محیطی است خانوادگی که هر کدام از این دو جنسیت به همراه فرزندان شان بتوانند در آن رشد کرده و شخصیت شهروندی خود را شکوفا کنند ( ج. پاکزاد ). همچنین فرصت استفاده از فضاهای شهری و عرصه های عمومی برای زنان و مردان با تمام شرایط و مشکلات موجود در کیفیت فضاهای شهری هم وزن باشد.
بیشتر روابط اجتماعی در جامعه، روابط مردانه هستند. این مردانه و زنانه بودن به مثابه خصوصیات فرهنگی، به شکل روابط فرمانروا/فرمانبردار با یکدیگر مربوط هستند. مردان در جامعه ما قدرت را در دست دارند، این قدرت به صورت قابلیت تعریف موقعیت ها و کنترل برآمدهای اجتماعی ظاهر می شود. مردان در جایگاه هدایت و کنترل در سازمان های قدرتمند اقتصادی و ساختار سیاسی ما جای دارند. این نظام سلسله مراتبی با تسلط جنسیتی در فضای مردانه به صورتی مطلوب نمود می کند. در مقابل، جایگاه اجتماعی فرمانبردار که به زنان تعلق دارد، نیز محیط هایی می آفریند که زنان در آن قدرت را به دست دارند. این ها نمونه هایی از "فضای زنانه" هستند (اسپین، 1992).
به ملاحظات زیر که توسط لارا زادور(Lara Zador) (2001:1) به رشته تحریر درآمده نگاه کنید:
"تصور من از زنانگی به فضا پیوند خورده، من از اشغال بیش از اندازه فضا به نوعی می ترسم، به هرجهت فضا امری مردانه است و من هرقدر زنانه تر باشم، فضای کمتری اشغال کنم ... دوستم یک یادداشت برایم فرستاد و ضمن اینکه در آن بابت اندازه کاغذ نامه ای که استفاده کرده بود، عذرخواهی می کرد، اظهار کرده بود نگران است فضای بیش از اندازه ای را با کلماتش اشغال کرده باشد. زنان تنها وقتی فریاد می کشند که می خواهند بگویند "نه"، و این به معنای زمانی است که فضایی کاملا خصوصی در معرض تجاوز قرار دارد- یکی از تنها فضاهایی که زنان می توانند فضای مخصوص خود بخوانند."
کاوش فضای زنانه مانند فضای مردانه، فضاهای فلسفی فکری یا مجازی را شامل می شود. ممکن است در ادبیات، فیلم ها و تبلیغات از "فضای زنانه" صحبت شود. الن مک کراکن (Ellen McCracken)(1999) بر سر این موضوع بحث می کند که چطور نویسندگان لاتین از فضای دینی کلیسای کاتولیک تفسیری دوباره ارائه داده اند و از این مفهوم در عملکرد تلفیق عقایدی دین سانتریا (Santeria){غرب آفریقا} سلب مالکیت شده است. این موضوع رایجی است که در پاسخ های زنان به تسلط مردانه بر فضاها دیده می شود. محیط ها تغییر نکرده اند؛ تنها نمادگرایی و اهمیت آن هاست که با خوانش های مختلف و واژگون بحث فمینیسم دگرگون شده است. ارزش چنین نوشته هایی در اینست که اهمیت دگرگونی فضا را به خوبی خوانش های مکرر نمادین در عملکرد حساس فمینیسم تصدیق می کنند.
صدای زنان شنیده می شود اما در طرح ریزی های شهری و معماری به سختی تشخیص داده می شود و به ندرت به تایید می رسد. دالرز هایدن (Dolores Hayden)(1981) در اثر نوآورانه خود به شرح کامل سهم زنان در طراحی منزل، شهرها و حومه های شهر می پردازد. نقش زنان پیشتر در سال های دهه 1920 در ماندن در خانه و خانه داری و سپس شرکت فعال در صنعت خلاصه می شد. این امر آشپزخانه منزل را به معمول طبقه متوسط تبدیل کرد و خانه مجردی حومه شهری را به محیط جدید زنان. فرهنگ امروز حومه شهری به خصوص مدل های خودرو، بازتاب نقش مادرانه بسیاری از زنان طبقه متوسط هستند که می بایست در فعالیت های روزمره حومه شهری در محیط هایی نسبتا خالی از شبکه حمل و نقل عمومی، کودکان خود را با خودرو به مقصد برسانند. بنابراین هنوز ممکن است اظهار شود سوپرمارکت های بزرگ، مراکز خرید و طبقه متوسط و خانه های مجردی، نمونه هایی از "فضاهای زنانه" هستند.
بر اساس نظریه قالب جمعی (Matrix Collective)(1984) کنترل زنان بر دکوراسیون خانه های مجردی آنان را قادر به ابراز خویشتن و تاثیر بر دیگران از طریق انتخاب های محیطی شان نموده. این محیط با فضای بیرونی که توسط مردان کنترل شده و می شود، در تقابل باقی خواهد ماند. همین طور برنارد و شلافر (1993: 338) درباره خیابان این طور می گویند:
"شما چه دامن چاک دار بپوشید و چه لباسی تماما پوشیده ، این پیام را انتقال نمی دهید که شما به قدری جذاب هستید که یک مرد را از خود بیخود خواهید کرد، بلکه پیامتان این است که قلمرو عمومی به آن مرد تعلق دارد و شما با اجازه او و تا زمانی آنجا هستید که از قوانین او تبعیت کنید و تا زمانی که جایگاه خود را به خاطر داشته باشید."
این تمایز فضایی نقشی مهم در اجتماعی سازی مداوم نسل جوان و هدایت آنان به تقسیم جنسیتی نقش ها ایفا می کند، امری که تعصب جنسیتی جامعه آن را بازتولید می کند. ایرادهای دیگری در مورد تحلیل فضایی حساس به جنسیت نیز به جامعه وارد است.
"طرح ریزی اجتماعی به گونه ای تغییرناپذیر این طور حکم می کند که سهم عمده فضای باز به فعالیت هایی تعلق داشته باشد که به طور سنتی تحت کنترل مردان بوده است، مانند ورزش. فضاهای مادرانه اصلا به ندرت ملاحظه می شوند و اغلب به زمین های بازی محدود می شوند. ایجاد محیط های امن برای کودکان و مادران به کمی طرح ریزی نیاز دارد. در کلمبیا، مریلند، یکی از شهرهای کاملا طراحی شده در ایالات متحده، فضای مخصوص عابران پیاده و ترافیک با جداسازی فضاها از یکدیگر متمایز شده اند. این چهره کلمبیا، حفاظت از کودکان در هنگام بازی را برای مادران آسان تر می سازد." (گوتدینر و هاچیزون، 2000:167)
دیگر کشورها از جمله کشورهای اسکاندیناوی، قوانین صریحی در مورد فضاهای عمومی و حمل و نقل عمومی مادران دارای کودک دارند. این شهرها نسبت به شهرهای ما برای آنان امن تر هستند.
در همین زمینه بیشتر بخوانید: