نگاه اجمالی
شهری شدن مدرن که با آغاز صنعتی شدن شکل میگیرد، اولین شکل تولید سرمایه داری را به همراه دارد. در ضمن این جریان شیوه زندگی و نحوه سازماندهی فضا تحت تاثیر و عوامل قرار دارد؛ اول از میان رفتن ساخت اجتماعی روستایی و مهاجرت جمعیت به مناطق شهری و تبدیل روستائیان به نیروی کار مورد نیاز انقلاب صنعتی. دوم عبور از اقتصاد کوچک خانگی به اقتصاد صنعتی کوچک و آنگاه به اقتصاد بزرگ که به معنی تمرکز نیروی انسانی ، ایجاد و بازار و ساختن محیط صنعتی میباشد. به این ترتیب انقلاب صنعتی با شکوفایی تولید صنعتی ساخت شهرها را دگرگون میسازد و سازمان اجتماع را تغییر میدهد.
شهر در قرن هجدهم
در قرن هجدهم میدانهای شهر محل ملاقات اهالی شهر است. افراد در این مکانها گردهم میآیند و با هم گفتگو می کنند. با رشد جمعیت ، که عمدتا تحت تاثیر مهاجرت قرار دارد، میدان شهرها انباشته از جمعیت میشوند، بطوری که برقرار کردن ارتباط میان افراد دشواری میگردد و ادب یا وظیفه بطور سنتی نمیتواند در اینجا مورد استفاده قرار گیرد؛ تشخیص افراد از یکدیگر روز به روز دشوارتر میشود، در شهرهای قرن هجدهم پایگاه اجتماعی شهروندان مشخص و جمعیت شهر محدود است. بنابراین شعر مکان معاشرت شهروندانی است که برمبنای سنتهای کهن با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
در قرن 18 حوزه خصوصی یعنی خانواده مکان ارضای نیازهای طبیعی محسوب میشد و حوزه عموی یعنی فرهنگ و محیط شهری جایی بود که در آن انسان به ارضای نیازهای اجتماعی خود میپرداخت. به عبارت دیگر خانواده حوزه طبیعی و محیط شهری حوزه فرهنگی بود. در شهرهای قرن هیجدهم پدیدهای به نام عام وجود دارد میدانها شهر محل ملاقات و گفتگوی شهروندان بودند و معیارهای برقرار کردن ارتباط هم مشخص است سلسله مراتب اجتماعی و طبقاتی ادب و وظیفه روابط را آسان میساخت. اما با گسترش شهرها و رشد جمعیت هم موقعیت فضایی و هم موقعیت اجتماعی شهرها به کلی دگرگون میشود.
شهرها در قرن نوزدهم
هجوم جمعیت به شهرها ، شهرها را مبدل به مکانی میساخت که بیش از گنجایش خود جمعیت داشت و تقریبا به حالت انفجاری در آمده بود. شهرها وضعی مغشوش داشتند بطوری که در طول قرن 19 هنوز محلات شهر را از هم تفکیک نشده بودند. افراد غنی و فقیر در یک محله در کنار هم زندگی میکردند و ممکن بود در یک ساختمان در طبقات پایین افراد مرفه ترو در طبقات بالا افراد فقیرتر زندگی کنند. حرکتهای اکولوژیک در شهر بعدا آغاز میشود. در دهههای آخر قرن نوزدهم کوشش برای ارائه ویترینهای قشنگ و جلب کننده آغاز میگردد. کالاها طوری ارائه میشوند که خریدار را در یک دنیای تخیلی غوطهور سازند.
در جامعه مدرن قرن نوزدهم علم پوزتیبو نیز اهمیت پیدا میکند. علم جدید ، روان شناسی جدید و اهمیت یافتن فرد و خصوصیات فردی تصورات جدیدی را بوجود میآورند. بطوری که ایده شخصیت طبیعی قرن هیجدهم منسوخ میشود و بر عکس تفاوتهای فرد اهمیت پیدا میکند. نظم جدید اجتماعی ، فرد گرایی و سودمند گرایی و محاسبه گری را تشویق میکند بنابراین خانواده در قرن نوزده با خانواده در قرن هجده کاملا متفاوت است، نظم شدیدی بر رفتار افراد حاکم میشود، احساسات کنترل نشده سرکوب میشوند، خانواده در اثر تغییرات اجتماعی از شکل گسترده مبدل به هستهای میشوند. خانواده هستهای خانواده جامعه شهری سرمایهداری است، مکانی امن برای فرار از تهاجم بیرون و مخاطرات آن است.
در قرن 19 انسان هویت جدیدی پیدا میکند که این هویت شدیدا متاثر از زمان خود میباشد. با از بین رفتن محیط عام در شهر افراد روز به روز غیر فعالتر میشوند. یک فرد شهری تنها نظارهگر است. محیط عمومی بیشتر حوزه فعالیت مردانه است، اما محیط خصوصی و خانواده ، مکان ایفای نقشهای غیر قابل تغییرات است. موقعیت همه اعضای خانواده یعنی مقام پدر ، مادر و کودکان و سلسله مراتب قدرت هر یک واضح و مشخص است. به همین دلیل خانواده قرن نوزدهم را میتوان خانواده ایفای نقش خواند.
شهرها در قرن بیستم
با ورود به قرن بیستم باز هم شرایط تغییر میکند. همچنان که جریان سرمایه داری رشد میکند و تجربیات انسان بیش از پیش غیر شخصی و پیچیدگی اجتماعی یک تهدید غیر قابل کنترل میشود، میل به تجربیات خصوصی و شخصی بیشتر میشود. جامعه قرن بیستم بیش از هر زمانی به روابط صمیمی تاکید دارد و این درست بر خلاف وضعیت واقعی زندگی در این عصر است. و سنت در این مورد میگوید که جامعه صمیمی (Intimal Society) در اطراف دو اصل شکل میگیرد. اول حالت خود شیفتگی (Narcissism) و دوم گرایش به اجتماع ویرانگر (Destructive Gemeinschaft) نارسیسیزم کوشش برای دستیابی به رضامندی خود است که در عین حال مانع آن میشود. بعضی از اشکال فرهنگ این حالت روانی را تقویت میکنند، فرهنگی که بر منابع شخصی و خواستههای فردی بیش از حد تاکید دارد. تمام پلیدیهای جامعه بیگانگی و سردی و روابط غیر شخصی باید در شکل جدید روابط عاطفی باز جبران شود.
پدیده دوم میل به تعلق به اجتماع است که باز هم به از میان رفتن محیط عامه و در زندگی شهری امروز مربوط میشود. آنچه جامعه نمیتواند در اختیار فرد قرار دهد به شکل بیمار گونهای در گرایشهای غیر عقلانی مثل اهمیت نژاد یا قوم ، اصلیت آریایی در گروههای نئوفاشیست در جهان امروزه دیده میشود؛ این گرایشها حاصل بیمکانی انسان در جامعه شهری تودهوار مبتنی بر سرمایهداری است.
شیوه زندگی شهری در قرن بیستم سقوط کامل جهان عامه را در بردارد. جهان عامه جای خود را به برقرار کردن ارتباط از طریق وسایل ارتباط جمعی مثل رادیو ، تلویزیون ، اینترنت و غیره میدهد. وسایل الکترونیک جانشین روابط اجتماعی زنده میشوند و شخصیتها تبدیل به تودههای مفعول میگردند.
منبع : دانشنامه رشد