آموس راپاپورت در سال 1929 در ورشو لهستان به دنیا آمد. او یکی از چهرههای سرشناس معماری و طراحی شهری است که نظریات متفاوتی درباره فضا دارد، نظریاتی که بسیار بر بعد فرهنگ تاکید میکنند.از همینرو او توانسته علاوه بر حوزه معماری و طراحی شهری، در حوزه انسانشناسی نیز جای خود را به عنوان یکی از نظریهپردازان فضا تثبیت کند. نتایج پژوهشی که چند سال پیش، موسسه "طراحی شهری" بریتانیا انجام داد و در آن با روش دلفی از 3000 متخصص شهرسازی در سطح بینالمللی نظرسنجی کرد گویای نقش غیرقابل انکار راپاپورت و نظریات او در دوران معاصر است. نتایج این نظرسنجی، نام راپاپورت را در لیست 26 نویسنده برتر دنیا در نیمه دوم قرن بیستم قرار داد و کتاب «جنبه های انسانی شکل شهر» او نیز جزء 34 کتاب مرجع برتر حوزه شهرسازی شناخته شد.
در مباحث نظری معماری از رویکردهای مختلفی در بررسی و مطالعه فضا یاد میشود که از آن جمله میتوان به «رویکرد تاریخی» اشاره کرد که هدف اصلی آن، تعیین قدمت بناست و از این طریق قصد دارد بنا را در شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی زمان خود تحلیل کند. «رویکرد معناگرا یا سنتگرا» دغدغه شناخت نمادها و معانی و مفاهیم نهفته در اثر معماری را دارد. «رویکرد عملکردگرا» ویژگیهای کاربردی بنا را بررسی کرده و از نظر آنها همه بخشهای ساختمان باید کاربرد داشته باشد. در مقابل این رویکرد، »رویکرد فرمگرا» قرار میگیرد که بیشتر جنبههای زیباییشناسانه را مدنظر قرار میدهد تا عملکرد. تناسبات، ترکیببندیها و مسائل مربوط به زیبایی در اینجا بررسی میشوند. «رویکرد تکنولوژیگرا» هم به دنبال آشکار ساختن مظاهر تکنولوژی در بناست. «رویکرد طبیعتگرا» محیط زیست را مدنظر دارد و چرخه زندگی و انرژیهای پایدار را کانون توجه خود قرار میدهد. در کنار همه اینها میتوان از «رویکرد فرهنگی- اجتماعی» هم نام برد که هدف اصلی این دسته از معماران، شناخت جامعه و فرهنگ با استفاده از بناست و توجه ویژهای نیز بر معماری عامیانه و مردمی دارند. آموس راپاپورت از نظریهپردازان مهم این رویکرد نسبت به معماری است.دو نکته مورد تاکید راپاپورت:
1. هر هویت محیطی یک محتوای درون دارد که ذات و ماهیت خودش را نشان می دهد.
2. هر هویت دارای مرزی است که آنرا بیرون از خودش واز غیر خودش جدا می کند.
هویت ازجمله مباحثی است که همواره ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته است. هویت غالبا به صورت یک مشخصه یا خصوصیتی ازانسان به عنوان یک موجود اجتماعی نگریسته می شود وچیزی نیست که به خودی خود درجایی باشد، بلکه باید خلق شود.
به همین دلیل هویت به عنوان فرایندی درحال بودن و شدن فهمیده و درک می شود. نقش فضا درزمینه هویت یابی نقشی انکارناشدنی است وانسان با شناختی که از فضای زندگی خود به دست می آورد.می تواند به نوعی شناخت از خود نیز برسد. بحث هویت مکان نه تنها در انسان شناسی شهری قابل بررسی است ،بلکه اندیشمندان مختلف از زمینه شهر سازی و معماری را نیز به خود مشغول داشته است. از آن جا که تاثیرات عوامل محیطی بر زندگی انسان از روی بازتاب آنا ن بر سیمای محیط به صورت پیام های ارسالی قابل شناخت و تمایزند، برقرای ارتباط با محیط درجهت کشف هویت سیما ی آن نیز از طریق ادراک شناخت و تصور محیط میسرخواهد بود.هویت محیط یا مکان بیشتر متوجه ارضاهای ذهنی و عاطفی بشرهستند، تا نیازهایی که مستقیما با جسم سرو کارداشته باشند. هویت محیط از این نظر جزء نیازهایی محسوب می شود که فقط یک عامل درایجاد آن دخیل نیستند ، بلکه گروهی از عوامل واشیاء دراحیای آن دخالت دارند. هویت محیط مصنوع مفهومی بسیار پیچیده و مشکل برای تعریف کردن است.
آموس راپاپورت معمار وانسان شناسی است که با رویکرد فرهنگی و اجتماعی به محیط می نگرد وی مطالعات خود را بر اهمیت زمینه فرهنگی درشکل شهر متمرکز ساخته است.
از نظر او معنا در مردم است نه دراشیاء و چیزها.وی با تفکیک سه سطح معنا این مطلب رابیان می کند که برای فهم یک محیط شهری به فهم معانی وارزش هایی که استفاده کننندگان به آنهانسبت می دهند نیاز داریم. به نظر وی وقتی سازمان دهی فضا شامل شکل ساختمان و نظم علایم و فعالیت ها قابل رویت با هم سازگار باشند، معنی بسیار واضح و شکل شهر خواناتر و به یادماندنی تر می شود.با این مقدمه وی فضارا گستره سه بعدی از جهان اطراف می داند که درآن مردم و اشیاء را به هم پیوند می زند یا از هم جدا می کند. به عبارت دیگر فضا رابطه میان اشیاء و اشیاء ، مردم و مردم مردم واشیاء، است. به همین دلیل" نظم" از جمله مباحث بسیار مهم راپاپورت محسوب می شود. ذهن انسان به جهان نظم می دهد. و جدلی آگاهانه برای جهان بوجود می آورد.بنابراین انسان فضا را سازمان می دهد ویا به عبارتی نظم می بخشد.نظمی آگاهانه که با سازماندهی و نام گذاری حاصل می شود.
” راپاپورت ” فضای شهری را به عنوان محیط اجتماعی که در بردارنده مجموعه ای از ارتباطات است مطرح می سازد و شناخت فضای شهری را از طریق شناخت فرم بصری و اهمیت اجتماعی آن امکان پذیر می داند. ارتباطی که استفاده کنندگان در فضا برقرار می کنند ، اهمیت عناصر و فضاها را تحت تاثیر قرار می دهد.
او دو نقطه نظر در مورد فضای شهری بیان می کند ، که منجر به ایجاد دو فرم شهری متفاوت می شود. یک نقطه نظر ساختمان ها را برای زندگی اصل می داند و باقی فضاها را فضاهایی ارتباط دهنده و تلف شده محسوب می کند ، نقطه نظر دوم به ساختمان ها بعد خصوصی می دهد و فضای شهری را برای زندگی اجتماعی مهم می شمارد.
از کتابهای راپاپورت
راپاپورت از نظریه پردازان مطرح در حوزه ی فرهنگ و معماری است. وی در کتاب "منشاء فرهنگی مجتمع های زیستی" ابتدا به نقد نگرش قوم گرای غربی می پردازد و با بررسی موردی اجتماعات زیستی غیر غربی در نهایت تئوری خود را ارائه می دهد. نظم بخشی به محیط زیستی بر اساس جهان بینی انتزاعی ایده ی اصلی کتاب است.
راپاپورت با نقد نظریات موجود در زمینه ی شهر بحث خود را آغازمی کند. به باور وی این نظریه ها چند ویژگی بارز دارند که امکان صحت و تعمیم آنها را با مشکلات جدی مواجه می سازد. اولاً "اکثر نظریه های موجود در زمینه ی شهرسازی ، طراحی شهری و معماری و حتی مطالعات مربوط به انسان و محیط زیست او صرفاً بر سنت روشنفکرانه ی طراحی تکیه دارد و فرهنگ و رسوم مردم که اساس شکل گیری محیط زندگی است ، نادیده می انگارد." (ص:9) ثانیاً نظریه های موجود صرفاً به زمان حال (تاریخ نزدیک) اشاره دارد و بعد تاریخی را لحاظ نمی کند. ثالثاً این نظریه ها صرفاً شهرهای غربی را مد نظر قرار داده و به آثار فرهنگ های غیر مدون غیر غربی اشاره نمی کند.
کتاب منشاء فرهنگی مجتمع های زیستی از لحاظ وسعت اطلاعات و مثال ها نیز در خور توجه است. تمامی مباحث کتاب بر اساس نمونه های عینی مطرح شده است. اشکال شماتیک شهرهای باستانی از سراسر جهان و توضیحات نویسنده درباره ی نحوه ی نظم دهی فضایی آنها بیش از یک سوم حجم کتاب را شامل می شود و اطلاعات ارزنده ای در اختیار خواننده قرار می دهد.
"انسانشناسی مسکن" عنوان کتابی از آموس راپاپورت است که به همت دکتر خسرو افضلیان از فرانسه به فارسی ترجمه شده و در سال گذشته توسط انتشارات حرفه هنرمند در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.
راپاپورت معقتد است اینکه خانه را پاسخی به نیاز انسان برای محافظت از خود در برابر حیوانات، انسانهای دیگر یا فشارهای آبوهوایی بدانیم کافی نیست و این، تنها مفهوم سرپناه را دربرمیگیرد. او در اینباره میگوید: "هرچند که نمیتوان نقش بسیار مهم سرپناه را برای مسکن نادیده گرفت و انکار نمود که یکی از نیازهای اولیه و اساسی انسان میباشد ولی از سویی سرپناه به عنوان یک نیاز اساسی در نقش خود، مورد تردید و سوال قرار گرفته است. در مواردی چنین گفته میشود که ساختن خانه، نه عملیست طبیعی و نه یونیورسال و به این دلیل در آسیای جنوب شرقی، آمریکای جنوبی و استرالیا به قبایلی برخورد میکنیم که دارای مسکن به معنای متعارف آن نمیباشند."
مهمترین پرسش راپاپورت در این کتاب، اینست که به راستی، این همه تنوع در شکل خانه، برگرفته از چیست و چه عواملی بر تعیین شکل خانههای ما تاثیرگذارند؟ او در واکنش به این سوال خود، نظریهای را مطرح میکند که تاحدی برخلاف نظریههای موجود است، نظریههایی که اولویت را به اقلیم و جبرهای جغرافیایی و یا مصالح و تکنولوژی ساختوساز میدهند. او در این کتاب، نمونههای گوناگونی از شکل خانه در بین ساکنان پنج قاره را معرفی کرده و توضیح میدهد که چرا این خانهها به این شیوه ساخته شدهاند و نه به شیوههای دیگری. او در ابتدا نقش تعیینکننده اقلیم را در شکل خانه، به چالش کشیده و میگوید مهمترین نمود این مسئله را در بین مهاجران میتوان دید که شیوه خانهسازی فرهنگ خود را به مکان جدید برده و حتی علیرغم تضادش با اقلیم جدید، همچنان بر حفظ آن تاکید دارند. در اینجا شکل خانه بیش از آنکه تحت تاثیر اقلیم باشد برگرفته از سنت است. او همچنین مثالهای دیگری مطرح میکند از اینکه چگونه محرمات و منعیات مذهبی میتوانند زمینهساز راهحلهای ناسازگار با اقلیم شوند، مثلا اقوام "شام" از آنجایی که سایه درختان را شوم و بدیمن میدانند از کاشتن درخت در محل سکونت خود جلوگیری میکنند. در نتیجه، خانهها و معابر آنها در معرض تابش سوزان خورشید قرار دارد.
او خانه را وسیله یا ابزاری برای شکل دادن به شخصیت میداند و از همینرو، بر مطالعه و شناخت اولویتها و عوامل اجتماعی- فرهنگیِ دخیل در شکل مطلوب خانههای امروزی برای ساکنان آنها تاکید میورزد.
لیست کتاب های آموس راپاپورت
- 1969 - House, Form & Culture
- 1976 - The Mutual Interaction of People and Their Built Environment. A Cross-Cultural Perspective
- 1977 - Human Aspects of Urban Form: Towards a Man-Environment Approach to Urban Form and Design
- 1982 - The Meaning of the Built Environment: A Nonverbal Communication Approach
- 1990 - History and Precedent in Environmental Design
- 2003 - Culture, Architecture, and Design