شهر واقعیتی است که به دلیل برخی ابعادش از حوزه علوم اجتماعی و حتی علوم انسانی خارج می شود و می توان آن راصرفا در بعد فضایی اش مورد بررسی و تحلیل قرار داد.
در این میان انسان شناسی نیز به دنبال ارایه تعربف خاصی از فضای شهری وفضای اچتماعی  و تاثیر متقابل و تعاملی این فضا و عامل انسانی است.

با اینکه تحقیقات در فضای شهری بیشتر معطوف به فیزیک فضای شهرو چگونگی آرایش آن و نقش آن درتسهیل امور شهری بوده است ، ولی می توان درکارهای اشخاصی چو ن لینچ وراپاپورت و..  عامل انسانی رانیز مشاهده کنیم.  لینچ یک معمارو طراح شهری بود که کار خودرا برنامه ریزی ظاهر شهر قرار داد. وی یکی ازبنیانگذاران ساختار ذهنی از شهر است یعنی دخالت ذهن درادراک شکل شهر ا را بسیا رمهم می داند .ازاین رو درکتاب خود "سیمای شهر" ابتدا سه حوزه درا مشخص می کند1)عوامل متحرک شهر2)عوامل ثابت شهر 3 ) ناظر (آدمیان). که از نظر او عوامل متحرک هر شهر خاصه مردم و فعالیت های آنان همانقدر در ایجاد تصویر هر شهر در ذهن ناظر موثرند که عوامل ثابت شهر .مهمترین مقهوم ازنظر او (مفهوم خوانایی ) است یعنی بتوان به آسانی اجزای شهری را شناخت و بتوان آن ها را در ذهن درقالبی به هم پیوسته به یکدیگر ارتباط داد. در وافع لینچ شکل شهر را مانند متنی فرض می کند که باید بتوان آن را خواند یا خوانایی را به آن برگرداند.این "خوانایی" باید به شهرنشینان کمک کند تا خود را درفضا باز یافته و در آن احساس ایمنی کرده و بتوانند کالبد خود ا درآن هدایت کنند. (همان ، 204)
مفهوم  مهم دیگر ازنظرلینچ" تصویر شهر" است که باید به ناطر احساس امنیت دهد و باعث بوجود آمدن رابطه موزون بین خود شخص و جهان خارج شود. اگر حتی شهر دارای تصاویری پیچیده هم باشد می تواند لذت بخش باشد ولی دو علمل حتما باید وجود داشته باشد.1) شخص هرگز نباید احساس کند تصور کلی درا از شکل محیط از دست داده 2)شکل آشفتگی خیابان و کوچه ها باید به شکلی باشد که بتوان آن را باز شناخت و درک  کرد.(لینچ؛1374،60) تصویر شهر رالینچ به سه قسمت تجزیه می کند 1 )علائم مشخصه یا هویت - بعنی عاملی که بتوان آن شهر را کاملا متمایز از دیگرشهرها کرد 2)بافت یا ساختار- تصویر هر شی ءباید رابطه فضایی و شکلی را با ناظر و اشیاءدیگر مشخص کند.3)معنی - هر شی ء باید برای ناظر معنی خاصی داشته باشد.رابطه ناظر با شی ءو سایر اشیا ءباید متقابل باشد و دارای مفهوم خاص .با توجه به این شه  جزء از تصویر شهرلینچ بیان می کند که چسم شهر باید نمایانی خاصی داشته باشد که تصویر بسیار روشن در ذهن ناظر بوجود بیاورد. وی فرم محیط رادربوجودآوردن تصویردرذهن مردم بسیارمهم می دانست درنتیچه بیان می کند که 5 عامل در بوجودآمدن سیمای شهر درذهن مردم قاعدتا یکسان نیست دخالت دارند.1)راه - عاملی که بااستفاده از آن حرکت بالفعل یا بالقوه می شود وباید خصوصیات "متمایز بودن ، بااستفاده ازنوع جنس سنگ فرشها ، چراغها ،باغ سازی ،ساختمان چشمگیر، روشن و واضح بودن  مسیرهای حرکت ، جهت قایل شدن برای راهها، کیفیت راه ، ناظرباید به سرعت از راه عبورکند،را داشته باشد.2) لبه – عامل خطی که به دید ناظر با راه تفاوت دارد.شکافی درامتداد دو قسمت پیوسته شهر سیمای لبه باید واجد خصوصیات مشخص و دو محله نزدیک را به هم پیوند دهد.3)گره – نقاط حساس شهر بیشتر محل مبدا و مقصد حرکت نظیر پایانه ها و...گره باید حدو مرزی داشته باشد و خاطره آن فراموش نشود.4) محله - قسمت های از شهر بزرگ یا کوچک که به سبب خصوصیات مشترک قابل شناخت باشد وسیمای درون آن متمایز با سایر محله های باشد ودرسرتاسر محله وجود داشته باشد پایان این خصوصیات پایان محله است ودرضمن بافت درون محله باید روشن باشد.5) نشانه ها- نقاط عطف درشهر هستند و عوامل تشخیص قسمت های مختلف در شهر که ناظر به درون آنها راهی پیدا نمی کند.مهمترین خصوصیت آن  بی نظیر بودن ،منحصربه فردبودن، فرمی واضح و روشن داشتن است .از نظرلینچ نشانه هادارای چهارنقش عمده درشهرهستند: ازتوده اطراف قابل تمیز هستند و به نظام شهری ثبات می بخشند به طورنمادین عمل می کنند و به حافظه یاری می دهند و به فواصل موجود در اطراف خود نوعی پیوستگی می دهند و خوانایی شهر را افزایش داده به آن هویت می بخشند. (تولایی ؛ 1386،112)
لینچ دراین کتاب مفهوم  "هویت" را در معنای بسیار ساده یعنی "مکان" تعریف می کند .هویت یعنی حدی که یک شخص می تواند یک مکان را به عنوان مکانی متمایز از سایر مکانها مورد شناسایی قراردهد به گونه ای که شخصیتی منحصربه فرد داشته باشد و هویت را به همراه ویژگی های دیگری نظیر ساختار، شفافیت، سازگاری و خوانایی عاملی می داند که معنی مکان را در نظر ناظر شکل می دهند. وی دوکارکرد برای "هویت" قائل است  1- به انسان قدرت تشخیص میدهد که بتواند شهررا بخواند و پیش بینی کند و به همین دلیل "خوانایی" از مهم ترین کارکردهای "هویت" است 2- عملکردعاطفی" هویت محیط"  است که حس ایمنی به فرد میدهد. نوع هویت یا حس مکان می تواند احساس تعلق به همراه داشته باشد و میان مردم و مکانها ارتباط برقرارکند و وحدت بوجود آورد. لینچ درپی طراحی مناست برای شهرها بود. به نظر او ترکیب بندی درطراحی شهری ایجاد وحدت بصری میان عناصرمتمایز شهر است تا بدین ترتیب تصاویر ذهنی یکپارچه و روشن، تقویت شود.و هدف طراحی شهری ایجاد یک تصویر ذهنی شهری قوی است. این تصویر ذهنی است که مبانی تعامل مردم رابا محیط فراهم می آورد. (تولایی ؛1386 :113)
ازاین رو وظیفه طراح شهری مشخص کردن ماهیت این تصاویر ذهنی است وبه همین دلیل روش وی اقتباس داده ها از طریق انجام مصاحبه ها و تکمیل پرسشنامه ها است که کاملا با روش تحقیق انسان شناسی مطابقت دارد تا دریابد مردم چگونه و چه عناصری از شکل شهر را به هم پیوند می دهند.  

منابع
1) تولایی ؛ نوین ،"شکل شهر منسجم"، نشر: امیرکبیر، تهران 1386
2) فکوهی ؛ ناصر، "انسان شناسی شهری "، نشر: نی ، تهران 1383
3) دانشپور؛ سید عبدالهادی ،" باز شناسی مفهوم هویت در فضای عمومی شهری "، تهران 1379
4) لینچ؛ کوین ،" سیمای شهر"، ترجمه: منوچهر مزینی ، نشر: دانشگاه تهران 1374

انسان شناسی و فرهنگ